انسان و خرافات در روند تاریخ: بخش پانزدهم

(در واقع ما همه انسان بودیم تا اینکه: نژاد ارتباطمان را برید؛مذهب جدایمان ساخت؛سیاست بینمان دیوار کشید و ثروت از ما طبقه ساخت۰ برتراند راسل) در این بخش نیز ادامۀ بحث گذشته را پی می گیرم و نشان خواهم داد که رسم قربانی به هیچ عنوان ابداع ادیان ابراهیمی نیست

بلکه این ادیان مانند بسیار دیگر از باورها و اعتقادات شان را از اقوام و ادیان کهن تر اخذ نموده اند و با تغییرات که در آن باورها ایجاد کرده؛آن را از آن خود می نماید۰ ۸ --- رسم قربانی:  قبلأ ضمن بیان سحر گفتیم که چگونه اقوام ابتدایی سعی می کرده اند که به وسیله ای قوای نیرومند روحانی را مسخر و به نفع خود مجبور به کار نمایند؛ولی بعد ملتفت شدند که آن قوای فوق طبیعی گاهی به قدر قوی هستند که مطیع ساختن و تسخیر ایشان غیر مقدور است۰به عبارت دیگر این ارواح مرموز و مخفی نیرومند جهانی مافوق آنند که بتوان آنها را به زور مسخر و مطیع نمود؛بلکه باید آنها را به الحاح و تضرع و  عجز و لابه به انجام مقصود تشویق کرد۰ ریشۀ تاریخی اعمالی که از آن به مناسک مذهبی تعبیر می کنند از این سابقه سر چشمه می گیرد۰ این اعمال نخست به صورت تقدیم هدایا و نیاز و اعطای تحف از جمله قربانی شروع می شود۰قربانیها خواه حیوانی و خواه انسانی؛ و حتا گاهی به صورت ایثار نفس و خود کشی؛ همه به منظور آن بوده که انسان قوای عظیم مافوق بشر را رام و برای انجام حوائج خود آماده سازد۰البته تقدیم هدایا و تحف بدون تکلم و بر زبان راندن سخنان و کلمات متناسب ممکن نیست؛و باید آدمی جملات و عباراتی خوشایند خدایان بگوید؛این است مبداء ستایش و نیایش که بالاخره منتهی به سرود ها و مزامیر شده است؛و بعد از حمد و ستایش؛نوبت به در خواست واستدعا می رسد؛و از اینجا نخستین بذر دعا و مناجات در ضمیر انسانی کاشته می شود و عبارات و ادعیۀ رسمی کم کم به وجود آمده تکامل حاصل می کند؛ و همچنین ادای شکر و ابراز کلمات سپاس نسبت به قوۀ غیبی از این سرچشمه ناشی شده است۰ البته انجام این اعمال و مناسک و ایراد این کلمات و مناجاتها؛ بدون آنکه جایگاه معینی برای آن آماده و مهیا باشد؛مشکل است؛پس برای این مقصود اماکنی به وجود آمده است که عبارت است از معابد و مقابر مقدس۰ همچنین این امور به تدریج و به مرور زمان تکامل حاصل کرد و چون انجام قربانی و ایراد ادعیه و تلاوت مناجاتها در مکان مخصوص و محل معین؛ همه تشریفاتی است که باید به نحو احسن و از روی قاعده انجام شود از این رو؛ برای هدایت افراد؛ اشخاص خاصی لازمند که آن اعمال و کلمات را به درستی تعلیم نمایند؛پس ناچار طبقۀ کشیشان و کاهنان و خاخام ها و ملا و آخوند کم کم تشکیل شدند؛ یعنی کسانی متشکل شدند که سراسر عمر خود را صرف رسیدگی به کارهای معبد؛ کلیسا ؛ کنیسه و مسجد وتعلیم اعمال و افعال دینی به اشخاص متعارفی می نمودند؛و چون این افراد با عالم روحانی سر و کار دارند؛بالضروره؛از اراده و قصد خدایان آگاه گشته از غیب خبر می دهند؛و مردم را از سر انجام امور واقف و آگاه می سازند۰بنابر این تمام باور ها و شعائر ادیان خرد و کلان را اگر به همین گونه مورد ارزیابی و بررسی بی طرفانه قرار دهیم خواهیم دید که همه به مرور زمان شکل گرفته و عامل و مجری آن نیز خود انسانها بوده اند والبته باید افزود که در عهد باستان و نزد انسانهای اولیه که با رمز و راز سر و کار داشتند و علت وقوع امور را نمی دانستند این مراسم و توضیح آن توسط اهل خبره یا همان کاهنان می توانست آرامش خاطر انسانها را فراهم نمایند۰اما اگر امروزه روز ادیان خواسته باشند که به زور و اجبار این باور های تاریخ مصرف گذشته را که زمانی حلال مشکلات بشر بوده اند را به انسان قرن بیست و یک تحمیل کنند؛بدون تردید با مشکل و مقاومت نسل جوان مواجه خواهند شد۰اگر عقیده و باور به خدا را یک نوع عشق بدانیم آنگونه که عرفا و به ویژه مولانا شارح آن هست؛باید اهل دین این نکته را بالاخره درک نمایند که عشق را نمی توان با زور چماق و باتوم و با قوانین عقب مانده ای شریعت به انسان عصر جدید تحمیل کرد۰عشق را نمی توان گدایی کرد۰شریعت قانون نیست بلکه احکام ثابتی هستند که نه قابل تغییر و نه قابل نقد می باشد۰قانون را می توان بر اساس نیاز ها و به خواست انسان عوض نمود و هر عصر و هر نسلی را باید در ایجاد قوانین جدید آزاد گذاشت تا بدین وسیله راه پیشرفت را سد ننمود۰عدالت و قانون را نمی توان به ادیان و مذاهب وا گذاشت۰دینداران بر اساس باور و اعتقاد خودشان اقدام به اذیت و آزار رساندن دیگران و دیگر اندیشان  کرده و می کنند؛که اگر هر کسی بخواهد به دست خود عدالت را اجرا کند؛و نه به واسطۀ قوانین محدود کننده؛جامعه دچار هرج و مرج وحشتناکی می شود۰ آیا بهتر نیست به جای اقدام فردی؛بکوشیم قوانین را به طور دموکراتیک تغییر دهیم؟ (ایمان یعنی آنچه به من گفته است و من در آن دخالت ندارم۰عشق یعنی آنچه من می خواهم و هیچ کس در آن دخالت ندارد؛ و این دو باهم نمی خواند)