اخلاق و سیاست به آرائی ایما نویل کانت(1724-1804 )

آنچه مرا بر آن داشت تا در بحث اخلاق و سیاست به آرائی ایما نویل کانت(1724-1804 ) رجوع نمایم بی اخلاقیست که در بین قشر سیاسی افغانستان و حتا در سطح جامعه شاهد آن هستیم۰ جامعۀ شتر؛ گاو ؛ پلنگی ی که دیگر نه سنتی است و نه

مدرن و مضحک تر اینکه مدرنیسم را نشناخته و تجربه نکرده دم از پست مدرنیسم می زند۰  بدبختانه بیشتر سیاسیون کشور بدور از وا بستگی های قومی و جغرافیا یی و چپ و راست بودنشان فاقد هرگونه سرمایه ای اخلاقی می باشند . بدون تردید نبود سر مایه ای اخلاقی در این گروه ها باعث ایجاد عدم اعتماد مردم به آنها شده اند و به همین دلیل برای توجیه پندار و گفتار و کردار شان به ریسمان پوسیده ای قوم گرایی, تبارگرایی, زبانگرایی و یا مذهب گرایی افراطی روی می آورند و به جای ارائه ی برنامه معقول کاری و استد لال خرد مندانه به تهیج احساسات بسنده می نمایند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند . مردم را تحریک می کنند تا با خود همراه سازند . این بیماریی زشت کشور را به سراشیبی ی سقوط کشانده است .داشتن سرمایه ای اخلاقی در جامعه برای دموکراتیزه کردن کشور بسیار مهم و حیاتی میباشد . شوربختانه خیلی از روشنفکران و رهبران دنیا سرمایه ای اخلاقی و دانش لازم جهت رهبری خردمندانه را فاقدند . برای همین می باشد که این رهبران بی اخلاق جهان را پر آشوب و جنگ و خشونت نموده و از تفرقه و جنگ و شؤنیسم و فاشیسم به عنوان نردبان بالا بر بهره می برند . انگار در جهان کنونی قحط الرجالند تو گویی مادران عقیم شده اند و از بوجود آوردن شخصیت های همانند گاندی .مندلا . مارتین لوترکینگ۰ جواهر لعل نهرو .مصدق . واسلاو هاول در جمهوری چک و لخ و النسا در پولند عاجزند. در سر زمین اندیشه کش ما حتا به اصطلاح روشنفکران از غرب بر گشته دست در دست تبار گرایان قومی و مذهبی نهاده و در لجنزار تعصب گیر افتاده اند و در تمام بازیهای غیر اخلاقی روزگار شرکت جسته اند و بی شرمانه اعمالشان راموجه جلوه می دهند . خوشبختانه تاریخ شرکت بیمه نیست و بسیار بیرحمانه ایشان را شماتت خواهد نمود . بعد از نوشتن این مقدمه ای کوتاه رشته ای سخن را بدست بزرگ مرد اندیشه و سخن جناب کانت می سپارم تا شاید از زبان و قلم او بهره ای ببریم.
سازگاری اخلاق و سیاست و بت عیار مصلحت گرایی.
در اندیشه یی کانت , اخلاق در بر گیرنده ای قانونهای الزام آوری است که به قلمرو کردار تعلق دارد آیا کردار بر پایه ای اخلاق در حوزه ای سیاست کار عملی است ؟ آیا می توان سیاست را که از مقوله ای قدرت است با اخلاق که از مقوله ای وظیفه است همساز و همنوا کرد ؟ کانت می اندیشد که هر گاه ما اقتدار مفهوم وظیفه را تصدیق کردیم دیگر آشکارا بی معنی است که بگوییم نمی توانیم به قانونهای اخلاقی عمل کنیم . آن کس که توانا به انجام کاری نیست ,الزامی به انجام آن ندارد , اگر اخلاق به معنی کردار  پایه ای وظیفه استوار شود و از انگاره های سود گرایانه پیراسته گردد , با سیاست همسوو همنوا میشود . کانت میان اخلاق و سیاست ناسازگاری نمی بیند ودر صلح پایدار می نویسد -نزاعی میان سیاست به معنی بخش کاربردی حق واخلاق به معنی بخش نظری حق وجود ندارد , زیرا چنین نزاعی فقط هنگامی رخ می نماید که از اخلاق یک آموزه ای مصلحت مراد شود , یعنی قواعد کلی که بر پایه ای آن , یک شخص مفیدترین ابزارها را برای افزایش سود و صرفه ای خویش بر گزیند و این همانند انکار وجود اخلاق است. کانت میان اخلاق وظیفه گرا و سیاست , تناقض و ناسازگاری نمی بیند . ناسازگاری آنگاه پدید می آید که اخلاق سود گرا و سیاست در برابر یکدیگر قرار گیرند.کانت با رد اخلاق سودگرا در واقع موضوع ناسازگاری میان اخلاق و سیاست را منتفی میداند , زیرا در اینجا ناسازگاری میان سودگرایی و سیاست واقع می شود نه میان اخلاق و سیاست. خردانسان همواره به او می گوید چه باید بکند تا از گذرگاه وظیفه خارج نشود. چنین خرد خود بنیادی می تواند اخلاق و سیاست را همساز و همنوا سازد.تصدیق مفهوم وظیفه در سیاست به معنی امکان کردار بر پایه ای وظیفه است. بنا بر این به نظر کانت دعوی اینکه نمی توانیم به قانونهای اخلاقی عمل کنیم , بی معنی است کانت در مقاله ای نظر و عمل تصریح می کند که هر آنچه در اخلاقیات در ساحت نظر درست است , باید در عمل نیز دارای اعتبار باشد , کانت می افزاید که ما به عنوان انسان هرگز نمی توانیم خارج از مدرسۀ خرد رشد کنیم و نمی توانیم با خود بینی و به گونه ای اهانت آمیز , طرفداران نظریه را بر سر کلاس درس بفرستیم و خود را به عنوان آموزش دهنده ی بر تر در قلمرو تجربه, در مورد تمام آنچه به انسان والزامات زندگی او مربوط میشود در جایگاهی برتر قرار دهیم. زیرا تمام این تجربه ها به هیچ نحو به ما کمک نخواهد کرد که از آموزه های نظری بگریزیم , بلکه در نهایت به ما خواهند آموخت که آن ها را در جهت های بهتر و کلی تر , پس از آنکه در اصول خویش جذب کردیم به کار گیریم. اما در اینجا ما فقط نگران اصول هستیم و نه توانای های  عملگرایانه. کانت مرزهای اخلاق بر پایه ای وظیفه گرایی را از نتیجه گرایی و هدف محوری جدا می کند. اخلاق وظیفه گرا به کردار می پردازد نه به پی آمدهاو نتیجه. بنا بر این , هر گونه بدی نا سزاواری که شما در میان مردم به فردی دیگر بکنید , بدی ای است که به خود کرده اید.سیاستمدار اخلاقی نگاهبان قدرت مردم است. سیاستمدار اخلاقی در بازار مکاره ای سیاست , باوضعیت های متفاوت و رخدادهای گونا گون و تغییرات زود هنگام روبرو می شود. گاه شرایط سیاسی. بسیار پیچیده و ابهام آمیز است. او همواره مجبور است با تمام توان در فهم این رخدادها و حادثه ها, همچون متنهای دشوار و پیچیده و گاه بهم ریخته و یا در هم تنیده بکوشد و در فرجام کار تصمیم گیری و عمل کند. او باید سیاستی را در میدان عمل بگذارد که عینی , واقع گرایانه, کم هزینه , پر منفعت و کار آمد باشد.دستیابی به هدفها در گرو خردورزی, هوشمندی ,تجربه, درایت , کیاست و تدبیر اوست. چنین سیاستمداری نباید مفتون چشمهای فتنه گر لعبتکان ثروت و قدرت شود و با زیر پا نهادن قانون و دادگری , باتسیلم در برابر حرص و شهوت حیوانی , به سوی هدفهای خود ساخته شتاب کند. او حتی برای نیل به هدفهای خیر و انسانی , حق ندارد از وسیله ها و ابزاری های بد و ناصواب بهره گیرد. سیاستمدار اخلاقی , جانبدار آزادی و برابری شهروندان است. در فضای آزادی بر پایه ای قانون عادلانه انسانها می توانند اخلاقی بیندیشند و اخلاقی رفتار کنند , زیرا فقط بابهره گیری از آزادی است که شهروندان می تواننداز اختیار خود استفاده کنند و در برابر گزینه های گوناگون انتخاب گر باشند. اخلاق همچون گلی است که در آزادی می شکوفد. وجدان اخلاقی در آزادی به انتخاب می رسد. با رشد و اعتلای وجدان اخلاقی در جامعه است که می توانیم نسبت به هماهنگی و همسری میان سیاست و اخلاق امیدوار باشیم. سیاستمدار اخلاقی اگر در جایگاه تصمیم گیری و در میدان عمل مرتکب اشتباه یا کو تاهی یا غفلت و سستی شود , به جای انکار , دلیل تراشی و توجیه , آن را دلیرانه با شهروندان در میان می گذارد. او نه گناه سهل انگاری و غفلت خویش را به نیروهای نا مرئی و ماورایی نسبت می دهد و نه تقصیر را به گردن بی گناهانی می اندازد که نه در تصمیم گیریها با وی شریک بوده اند و نه در عملکردها. با وی همراه. وسر انجام سیاستمداراخلاقی , دست یازیدن به ترفند تفرقه افکنی برای حکم راندن بر شهروندان را عین دون صفتی و فروغلتیدن در هاویه ای فساد اخلاقی و پلشتی سود مدارانه می داند چنین سیاستی که بر شالوده ای فریب کاری و رنگ و ریا نهاده شده , از بنیاد بااخلاق وظیفه گرا و حقوق اساسی شهروندان در تضاد و تقابل آشکار است. در خاتمه یکبار دیگر می گوییم که از دیدگاه کانت , ناسازگاری فقط میان سوگرایی و سیاست پدید می آید , نه میان وظیفه گرایی و سیاست. بر همین اساس , سیاستمداراخلاقی نماد اخلاق مبتنی بر وظیفه گرایی و موعظه گر سیاسی , نمونه ای اخلاق سود گرایانه است. کردار سیاستمدار اخلاقی , سازگاری میان اخلاق و سیاست را جلوه گر می سازد , اما کردار موعظه گر سیاسی که از آمیزش با بت عیار مصلحت گرایی پروایی ندارد, نمایانگر ناسازگاری و حتی کشاکش میان دو مقوله ای اخلاق و سیاست است. سیاستمدار اخلاقی راه را برای روشنگری هموار می کند , روشنگری ی که بر مدار آزادی, انسان گرایی و نقادی خرد ورزانه , بسترهای لازم را برای مطرح شدن مفهوم هایی چون قانون گرایی , جامعه ای مدنی و حکومت دموکراتیک فراهم می آورد. به امید آنروز. برگرفته از فلسفه ای سیاسی کانت. کاری از موسسه ای پژوهشی نگاه معاصر و فلسفۀ اخلاق کانت۰"" رفیع نعیمی ""