سوگنامه

آدمی هرچه توانگر  باشد
چون بدین نقطه رسد مسکین است
پروین اعتصامی
او با ثروت مادی میانه ای خوبی نداشت، ولی از غنای بزرگ فلسفی و اندوخته های وافر فکری برخوردار بود. گرگ مزور مرگ به سراغش آمد، او را

از کاروان آزادگان جدا کرد و با خود برد.  
با تاسف و اندوه خبر  شدم که سید سمندر شاه نعمتی چشم ار جهان بربست. شادروان نعمتی مدتی در  یکی از بیمارستان های شهر "لاس ویگاس/ نیوادا،

 

ایالات متحده امریکا بستری گردیده، و نظر به "عدم کفایت شش ها" بتاریخ  ۱۰ام اکتوبر به عمر  ۸۶  سالگی در گذشت. 
 
شادروان نعمتی پس از فراغت از لیسه در شهر قندهار، نظر به فقر مادی به مثابه نان آور خانه  نتوانست که به تحصیلات عالی در کابل بپردازد. ولی نزد دانشمندان محلی به کسب علوم فلسفی و ادبی پرداخته و با وجود فقدان منابع  و آثار در محیط اختناق آور زمان، در راستای فراگرفتن ادبیات سیاسی و ریشه یابی فلسفی رویداد ها تلاش های خستگی ناپذیر بخرج میداد. "سیستم حساب داری دفتری" را آموخته و  با نوشتن خط نستعلیق آراسته گردید. 
شادروان آهسته و شمرده سخن میگفت؛ غرض به  کرسی نشاندن نظراتش برهان قاطع و دلیلِ روشن بکار میبرد؛ برای صحبت دیگران هم گوش شنوا داشت؛ نظر به حافظه ای خوبی که داشت، در صحبت های بعدی از سخنان دیگران بدون کم و کاست گفتا ورد می آورد. 
 در شهر قندهار – در یک مقطع مشخص - نقش  پشتیبان اجتماعی و  حامی سیاسی  یک طیف معین را در پیوند با روشنگری های سیاسی بازی میکرد؛ در این راه تهور و دلیری ویژه ای داشت. در دور حکم روایی استبدادی " حزب دموکراتیک خلق" با قبولی خطرات پیگیری های سیاسی او هر گز فارغ نه نشست. 
برای من فراموش نشدنی است: زمانی که استبداد  حکومت خودکامه ای حزب دفتر سالار "خلقی-پرچمی" علیه دیگر اندیشان  بیداد میکرد، "گرفتن و بستن و زندانی کردن"  به یک رویداد  روزمرگی تبدیل شده بود، من هم  بنا بر جبر سیاسی، کاشانه ام را در کابل ترک گفته و در قندهار در "نماز دیگر روز" به خانه ای  شادروان  در زدم. در درون خانه نگرانی ام را با او در این مورد در میان گذاشتم، که مخفی شدن من در خانه ای او با خطرات جدی توام می باشد. او بدون خمِ آبرو گفت: "اگر سرِ حفیظ الله امین هم در دامنت باشد، بازهم این جا خانه ای تست". 
پس از مدتی شادروان نعمتی خود مجبور به ترک خانه و کاشانه ای آیایی  شده، بعد از سپری کردن سالیان دراز در آوارگی ایران و پاکستان، و بنا بر نداشتن امید برگشت به وطن، او با خانواده کوچکش راهی دیار غیر، ایالات متحده امریکا شده و در شهر لاس ویگاز مسکن گزین گردید؛  او هر گز آرام نه نشست؛ نخستین اندوخته های فلسفی اش را تحت عنوان " فلسفه عشق"  تدوین کرد، که توسط "بنیاد پژوهشی افغانستان" در جمهوری اتحادی آلمان در سال  ۱۹۸۶ چاپ و نشر گردید. به پیروی از همین نگاه فلسفی-سیاسی، او در سال های اخیر بیشتر از ۳۰ نوشته ای  دیگر  به رشته ای تحریر درآورده که همه در تارنمای وزین گفتمان پخش گردیده اند. نوشته های شادروان نعمتی در بر گیرنده ای  محتوی فلسفی، سیاسی و اجتماعی خوانده میشوند؛ چنانچه اگر او از یک طرف تحت عناوین "انقلاب و علل پیدایش آن" و همچنان "سیر تشکل هستی" و یا "شخصیت در فلسفه" به ریشه یابی فلسفی معضلات رفته، از سوی دیگر با نوشته های از قبیل " چگونگی ثبات سیاسی" و  "سیاست سالم"  به ارزیابی ژرف از اوضاع مشخص و پیچیده کشور پرداخته؛ و بالاخره با نوشتار مانند "پای لچ های دلیر در صف نامی های برهنه پا" کاستی ها و نابسامانی های اجتماعی را ارزیابی میکند. 
زنده یاد نعمتی، به شکل نمونه،  در نوشتار تحت عنوان " افغانستان در بند گردباد توفنده" در بخش
اخیر چنین مینگارد: 
"در کارزار انتخابات ریاست جمهوری، اشرف غنی با ظهور  "ائتلاف بزرگ ملی" عجالتاٌ  هم از نگاه سیاسی و هم از نگاه پایگاه قومی منزوی گردیده است. دیده شود که این "مغز دوم متفکر جهان"  بری تداوم حکمرانی "یکه سالاری" اش چه گلی را پر پر کرده و چه نیرنگِ را بکار میبرد. در این جا میتوان بر گفته حافظ خوش کلام صحه گذاشت:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها"
زنده یاد به حافظ با حرمت ویژه خودش نگاه میگرد، در زمره ای اشعارش و در "تضمین بر یک غزل حافظ" چنین سروده است:
خرقه را بر دوش و هم عمامه بر سر میکنند
در مساجد نعره ای الله و اکبر میکنند
هم ز قرآن  آیه ها را حفظ و از بر میکنند
بر زبان جاری احادیث پیامبر  میکنند
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
با رفتن شادروان، این انسان راستین خانواده اش داغدار د و دوستانش سوگوار گشتند.
با حرمت و دست بوسی خدمت "سیده بیگم نعمتی"، همسر و هم نوای زندگی شادروان تسلیت عرض کرده و همچنان به خانم "سلطانه نعمتی"، دختر، "احمد علی شاه نعمتی و قدرت الله نعمتی"، پسران، "توریالی نعمتی"، داماد  و دیگر اعضای محترم زنده یاد دلاسایی و خاطر نوازی  ارایه میدارم؛ مرا در این اندوه بزرگ و جانکاه غم شریک بدانید. 
روان این روشنفکر متعهد و مبارز دلیر شاد، 
خاطراتش همیشگی.