احتمال مداخلۀ مستقيم انگليس ها در صورت ناکامی سپه سالار نادر خان در تطبيق پلان اوليه (از لابلای اسناد آرشيف انگلستان)

چون محبوبيت غازی امان الله خان در اوج اغتشاش هم سد راه پلان های انگليس و سپه سالارنادرخان بود، و تطبيق ماستر پلان انگليس ها در رساندن نادر خان به قدرت  (تحت پوشش به اصطلاح قهرمان و ناجی کشور) مطابق به تقسيم اوقات تعين شده پيش نمی رفت، همفريز، سفير انگليس،

از شيمله نگران اوضاع بوده  و با جمعبندی اطلاعات و ارزيابی وضعيت آنوقت افغانستان متوجه ضرورت احتمال تغيرات لازم در پلان اوليه بود.   همفريز درين راستا برای مقابله با هرگونه پيش آمد ممکن در آينده آمادگی ميگرفت . درين جا چند سند از لابلای اسناد آرشيف انگلستان را خدمت علاقمندان تاريخ معاصر کشور عزيزمان تقديم ميکنم تا خود مطالعه نموده و قضاوت کنند.
همفريز  بعد از ارزيابى اوضاع  افغانستان به تاريخ ۲۵ ماه مارچ سال ۱۹۲۹ ، راجع به پلان هاى آيندۀ خود به وزير امور خارجه در لندن نوشت که جمعبندى  وضعيت فعلى  افغانستان يا پيشبينى انکشافات آينده مشکل است. نادرخان با سه برادرش  در ولايات جنوبى و مشرقى مصروف کسب حمايت  وجمع آورى آراى قبايل  است .  بنظر ميرسد که حبيب الله [کلکانى] ميدان را ميبازد و ممکن است پايتخت را، در صورت شرايطى که براى خود و پيروانش  قابل قبول باشد، تسليم کند. على احمد خان بصورت قطعى از ميدان مسابقه حذف شده است .  
سفير انگليس  با درنظر داشت مشکلات موجود، کندى در  کار پياده کردن پلان هايشان و احتمال  دوام بيشتر اوضاع کنونى ، کمک هاى بيشتر به نادر خان و حتى مداخلۀ مستقيم انگليس ها را پيشبينى نموده مينويسد که «اگر اقوام نتوانند به توافق برسندو جنگ شديد، بدون پيروزى چشمگير يکى از  جوانب،  درگيرد، من احتمال آنرا ميبينم که ازما خواسته شود براى اعادۀ نظم و نشاندن بر تخت  يک کانديدى  که بصورت عموم قابل قبول باشد، مداخله کنيم . حتى قبل از آنکه کابل را ترک بگويم ،  ازمن بصورت غير رسمى خواهشاتى بعمل آمده بود تا در زمينه ميانجيگرى کنم. 
او علاوه ميکند که «حتى اگر نادرخان بتواند قبايل را آماده سازد تابدون جنگ به اتفاق آرا از يک کانديد حمايت کنند،  من فکر ميکنم آن کانديد بدون ضمانت کمک انگليس  تاج و تخت را قبول نخواهد کرد.  ( اسناد آرشيف هند بريتانوى، تلگرام شماره ٢٨٣ مؤرخ ٢٥ مارچ  ١٩٢٩ سفير انگليس به وزير امور خارجه در لندن). 
يکى از علل مهم ناکامى هاى محمدنادرخان در سمت جنوبى  مقاومت قواى حبيب الله کلکانى به رهبرى محمد صديق خان و محمد عمر خان مشهور به   سور جرنيل  هم بود. او حتى مجبور شد دوباره به انگليس ها رجوع نموده  و از انها اجازۀ  کمک قبايل آنسوى خط  ديورند را بخواهد. ايجنت سياسى از پاراچنار بتاريخ سوم سپتمبر ١٩٢٩  اطلاع داد که حاجى محمد اکبر با مکتوبى از محمد نادر خان نزد او آمد. نادر خان درين مکتوب  به اکبر خان صلاحيت داده بود تا نظريات او (نادرخان) را به حکومت هند بريتانوى  انتقال داده و منتظر دستور بماند. نادر خان گفته بود که نه دادن کمک در وقت مشکلات فراموش شده ميتواند، .و نه خلق کردن مشکلات .  ازجملۀ چهار نکتۀ که نادر خان مطرح کرده بود، نکتۀ سوم  آن راجع به پول بود: «پول ضرورت اوليۀ تنظيم لشکر در افغانستان ميباشد.» در نکتۀ چهارم نادر خان از مقامات انگليسى خواسته بود تا به اقوام وزير و مسعود، که تصميم گرفته بودند به او کمک کنند، اجازۀ اين کار داده شود.  (اسناد آرشيف هند بريتانوى، تلگرام شماره ٨١٩/٢١ سى مؤرخ ٣ سپتمبر ١٩٢٩ پوليتيکل ايجنت پاراچنار به حکومت ايالت سرحدى شمال غربى.  L/P&S/10/1301).
عبدالحکيم خان، وکيل التجار افغان در پشاور هم، که اصليت محمدنادرخان و روابطش با انگليس ها را درک نموده بود، طى اعلاميۀ او را نمايندۀ انگليس شمرده و مردم را از همکارى با او منع کرد.
اما برعکس محمد نادرخان  براى فريب دادن افغانها علت ناکامى هايش  در سمت جنوبى را بدگمانى  و عدم همکارى اهالى  سمت جنوبى وانمود ميکند که گويا با وجود اصرار آنها پادشاهى را براى خودش قبول نکرد، و آنها گمان بردند که  او و برادرانش بطرفدارى از امان الله خان فعاليت ميکند.  او بعد از رسيدن به قدرت در بيانيۀ افتتاحيۀ مجلسى که آنرا اولين مجلس عالى (شوراى ملى) افغانستان ناميد، گفت : «وقتيکه من در خاک افغانستان قدم گذاشتم، خودم و شاه وليخان و شاه محمود خان را در سمت جنوبى و محمدهاشم خان و محمد گلخان را در سمت مشرقى تعين نمودم. درين موقع در سمت جنوبى آثار سقويان ظاهر نبود و هيچکس  حکومت سقوى را وقع و اعتبار نميداد، اما همينکه امان الله خان در حدود قلات و مقر با عساکر قندهار نمودار شد و دوباره عزم استيلاى کابل را باطراف و اکناف  مشتهر گردانيد، اهالى سمت جنوبى  قدرى متردد شدند و گمان کردند که من با برادران خود بطرفدارى امان الله خان خدمت ميکنم ...اما با آنهمه اصرار من اهالى سمت جنوبى باظهار من متردد بودند [و] مطمئن نشدند چه من مجبور بودم که اعلان پادشاهى خود را بدون اعتراف و تصويب تمام اهالى افغانستان رد کنم .» (عيناً نطق اعليحضرت محمد نادرشاه غازى به تقريب  افتتاح اولين مجلس عالى (شوراى ملى) افغانستان، يوم دوشنبه ١٤ سرطان ١٣١٠ ش  (مطابق با ٦ جولاى ١٩٣١ ميلادى)، صفحات ٧ و ٨).

منابع
    اسناد محرمانۀ آرشيف هند بريتانوی در لندن ، تلگرام شماره ٢٨٣ مؤرخ ٢٥ مارچ  ١٩٢٩ سفير انگليس به وزير امور خارجه در لندن.
    اسناد آرشيف هند بريتانوى، تلگرام شماره ٨١٩/٢١ سى مؤرخ ٣ سپتمبر ١٩٢٩ پوليتيکل ايجنت پاراچنار به حکومت ايالت سرحدى شمال غربى.  L/P&S/10/1301.
    عيناً نطق اعليحضرت محمد نادرشاه غازى به تقريب  افتتاح اولين مجلس عالى (شوراى ملى) افغانستان، يوم دوشنبه ١٤ سرطان ١٣١٠ ش  (مطابق با ٦ جولاى ١٩٣١ ميلادى)، صفحات ٧ و ٨.
(پايان)