انسان در پرتو اندیشه های فلسفی

فلسفه عبارت از «حقیت جویی“ است که دو نوع می باشد:
-    حقیقت جویی های علمی و 
-    حقیقت جویی های فلسفی
حقیقت جویی های علمی انفرادی و خصوصی بوده و حقیقت جویی های فلسفی عمومی و اجتماعی است. 

در حقیقت جویی های انفرادی و خصوصی کار های دیده میشوند که در سیاست ناسالم مورد استفاده قرار میگیرند؛ به این معنی که – بطور نمونه – البرت این شتاین المانی که بخاطر „نظریه نسبیت“ شهرت جهانی کسب کرده است، در تحقیقات علمی در مورد استفاده صلح آمیز از انرژی اتم  نقش به سزای داشته است، ولی سیاستمداران با سیاست نا سالم بمب اتم را در جنگ های خانمان سوز بالای انسان ها بکار برده و اجساد شان را به خاکستر مبدل کردند. همچنان الفرد برنهارد نوبل، شیمی دان سویدنی که به عنوان مخترع دینامیت برای تسریع کار حفاری شناخته میشود، از این طریق ثروت زیادی بدست آورد. چون دید که اختراع او در جنگ ها برای کشتار مردم به کار میرود، اندوهگین شد؛ در موقع مرگ تمام ثروتش را وقف گسترش علوم و تامین صلح کرد. او مقرر داشت که از ثروت وقف شده اش همه ساله به کسانی که در رشته های علمی، ادبی و صلح جهانی خدمات چشم دید آنجام بدهند، جایزه داده شود. از سال ۱۹۰۱ به این سو به کسانی که در رشته های مختلف شیمی، فیزیک، طب، ادبیات و تامین صلح نقش برجسته داشته باشند، به تشخیص انجمنی در پایتخت سویدن جوایز اعطا میگردند.  هم چنان قابل تذکر است که دانشمندان امریکایی در سال ۱۹۵۲ و دانشمندان شوروی در سال ۱۹۵۳بمب هیدروژن را ساختند و آزمایش کردند.
پایان این همه اختراعات حقایق نامیده میشوند؛ ولی حقایق زهرآگین و ناگوار که توسط سیاست های ناسالم ایجاد میگردند؛ چون کسانی که بر مسند سیاسی ناسالم تکیه زده اند، "بد“ و "بدتر“ بوده اند و هنوز هم هستند. خشت اول این سیاست را دانشمندان قدیم زیر نام  فلاسفه کج گذاشته اند. برای روشن شدن این مطلب نظرات چندی در این مورد بررسی میگردند: "لیتره" علم حکومت بر کشور را بیان میدارد و „روبرفن« حکومت بر جامعه انسانی را ذکر میکند. متفکران معروف سیاسی قرن بیستم سیاست را از دیدگاه های مخالف بررسی و تعریف کرده اند. „دوواژه« فرانسوی سیاست را علم قدرت میداند که توسط دولت به شکلی بکار میرود تا نظم اجتماعی را تامین کرده که بالاخره هم گونی مشخصی را در جامعه ایجاد کند. این هم گونی در مصالح عمومی می باشد. 
"ریمون ارون" فرانسوی اخذ تصمیم در باره مسایل نا همگون را سیاست میخواند. "هارولد لاسکی" انگلیسی سیاست را مطالعه دولت بر می شمرد. "ژوونل" سیاست را مطالعه ای اعمال قدرت و نفوذ ذکر میکند که به شکل وسیع در جوامع انسان جریان دارد. "مک آیور" سیاست را همه جانبه میپندارد و حکومت را مسئله سیاست می خواند. 
این تعریف ها به هیچ وجه من لاوجود قابل قبول نیستند. زیرا افراد انسانی را به سوی تشتت گرایی می کشاند.  و شیشه یک رنگ اتحاد و هم بستگی را در بی اتفاقی هفتاد رنگ می سازد؛ عده ای حاکم میشوند و عده ای محکوم؛ حاکمان در دارالاماره های آسمان خراش و مستحکم از نظر محکومین به دور میمانند و محکومین در بی خانگی به شکل بخور و نمیر از نظر حاکمان بذور میمانند. تشکیل احزاب سیاسی نیز افراد یک پارچه را چند پارچه می سازد. در انتخابات هر حزبی که زیادترین رای آورد، بر مسند قدرت سیاسی تکیه میزند. این قدرت سیاسی انفرادی است  و زعامت فردی نمی تواند حوائج اساسی افراد جامه را برآورده سازد. در نتیجه افراد جامعه یا ملت اظهار نارضایتی میکنند و علیه دولت ها دست به شورش میزنند؛ توسط نیرو های دولتی سرکوب میشوند. 
جلو این نا بسا مانی ها را تنها فلسفه اجتماعی و عمومی میتواند بگیرد که تا هنوز در جوامع انسانی پیریزی نگردیده است. این فلسفه توسط یک سلسله دانشمندان شکل میگیرد؛ دانشمندانی که دارای صفات حمیده و خصایل پسندیده می باشند و به طور دسته جمعی به حقیقت جویی رویداد ها میپردازند. به این معنی که اگر رویداد فیزیکی باشد، فیزیک دان آنرا به حقیقت میرساند. دانشمندان دیگر نیز از این روش جنبه ای استثنایی ندارند. این دانشمندان علاوه بر حقیقت جویی ها سیاست را نیز دستخوش تغییر می سازند و سیاست سالم دانشوران را جانشین سیاست ناسالم می نمایند. دولت دانشوران در نظام های آموزشی افراد جامعه را به طرف بالا می کشاند. این دولت کارهای سودمندی را به انجام میرساند که عین حقیقت است و بس.