"دایره شیطانی" استراتژی تازه ایالات متحده امریکا در مورد پاکستان

پس از چندین ماه بررسی و رایزنی، بالاخره دونالد ترمپ، رییس جمهور ایالات متحده امریکا در اخیر ماه اگست ۲۰۱۷ استراتژی تاره ای کشورش را در قبال افغانستان اعلام کرد. ترمپ، برخلاف اظهارات قبلی اش در زمان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری،

 
دکتر سید موسی صمیمی
Political Economy
Promoting dialogue and discourse
Dr. Said Musa Samimy
Emalil: This email address is being protected from spambots. You need JavaScript enabled to view it.
اکتوبر سال 2015

"دایره شیطانی" استراتژی تازه ایالات متحده امریکا در مورد پاکستان

پس از چندین ماه بررسی و رایزنی، بالاخره دونالد ترمپ، رییس جمهور ایالات متحده امریکا در اخیر ماه اگست ۲۰۱۷ استراتژی تاره ای کشورش را در قبال افغانستان اعلام کرد. ترمپ، برخلاف اظهارات قبلی اش در زمان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری، نه تنها خواهان خروج نیروهای امریکا از افغانستان نگردید، بلکه بر نیازمندی های افزایش نظامیان آن کشور در سرزمین هندو کش صحه گذاشت. ضمن حمایت از دولت افغانستان و تقویت نیروهای امنیتی این کشور، رییس جمهور امریکا اعلام آغاز و یا پایان اقدامات نظامی را قبل از وقوع حادثه "غیر سازنده" خواند.  دونالد ترمپ – با در نظر داشت خروج سریع نظامیان امریکا از عراق – گفت او نمی خواهد اشتباهات امریکا را دوباره تکرار کرده، و عجولانه قوای نظامی کشورش را از افغانستان فراخواند. 
بخش دیگری استراتژی تازه امریکا در قبال افغانستان در برگیرنده مواضع واشنگتن در مورد پاکستان بود. او گفت: "ما به پاکستان میلیاردها دلار پرداخت کرده‌ایم ولی آن ها به تروریست هایی پناه داده‌اند که ما با آن‌ها می‌جنگیم. این وضع باید تغییر کند و این تغییر فورا انجام خواهد شد. هیچ همکاریی نمی‌تواند در مورد کشوری که به شبه نظامیان و تروریست‌هایی که نظامیان و مقامات آمریکایی را هدف قرار می‌ دهند، دوام بیاورد."*
یا در نظر داشت این که در مورد  تداوم حضور قوای نظامی امریکا – نظر به علایق سیاسی و خواست های استراتژیک واشنگتن – تردیدی وجود نداشت، مواضع نسبتاً تند رییس جمهور  در مورد پاکستان – کم و زیاد – قابل توجه و  چشم گیر تلقی گردید. در واقع سر و صدا های سیاسی و شکایت های دیپلماتیک واشنگتن در این معضل از تازگی سیاسی، نو آوری دیپلماتیک و یا تدابیر قابل ملاحظه نظامی برخوردار نمی باشد. از گذشته های دور  به این سو – از اداره جورج بوش تا بارک اوباما – ما چندین بار شاهد چنین هشدار های سیاسی و  حتی تهدیدات نظامی واشنگتن تا مرز برخورد های نظامی به آدرس پاکستان بوده ایم. ولی هر مرتبه اوضاع به نفع "عدم فشار" بر پاکستان به خاموشی گراییده و "روزمرگی دیپلماتیک" بین واشنگتن و اسلام آباد دوباره جایگزین " اختلال زودگذر" گردیده است. با در نظر داشت این امر چگونگی این  "تسلسل عجز" ایجاب بررسی بیشتر را میکند. 
در مورد استراتژی تازه ای اداره ترمپ مبنی بر فشار بیشتر بر اسلام آباد در مورد هراس افکنی نباید زیاد خوشبین بود. سیاست ایالات متحده امریکا در مورد پاکستان، به ویژه در پیوند با معضل افغانستان ریشه های عمیق تاریخی داشته و بر خواست های استراتژیک و علایق مشخص سیاسی واشنگتن استوار می باشد.  روابط ایالات متحده امریکا را با پاکستان نبایست "یک بعدی" تعبیر کرده  و آن را تنها در حیطه مبارزه با "هراس افکنی" خلاصه کرد. پاکستان برای ایالات متحده امریکا – از گذشته های دور به این سو – از اهمیت ویژه سیاسی و استراتژی برخوردار بوده است. چنانچه پس از جنگ خانمان سوز دوم جهانی، که ایالات متحده امریکا به مثابه ابر قدرت بروز کرد و دامن امپراتوری بریتانیای کبیر از جنوب آسیا چیده شد، امریکا در منطقه جایگزین آن گردید. در پیوند با این روند در سال های پسا جنگ دوم جهانی و در فضای "جنگ سرد" ناشی از رقابت یا امپراتوری اتحاد جماهیر شوروی، پاکستان در کنار ایران و ترکیه، در چار چوب "پیمان سنتو" کشور متحد و دوست امریکا ردیف گردید. در همین زمان تمایلات شدید سیاست خارجی افغانستان به سوی اتحاد جماهیر شوروی و همچنان "سیاست خارجی افغانستان" در قبال پاکستان – مسئله پشتونستان -  منجر به آن گردید که واشنگتن پاکستان را به مثابه "دژ دفاعی" علیه ابر قدرت شوروی تشخیص کرده و در نتیجه تعاملات سیاسی، نظامی و دیپلماتیک را با این کشور جنوب آسیایی همسو با این مواضع تنظیم نماید. اشغال نظامی افغانستان توسط قشون سرخ، زمینه ساز بیشتر سیاست نزدیکی امریکا با نظامیان پاکستانی گردیده، و واشنگتن از این که پای "خرس قطبی" در دام افتاده بود، افغانستان را از طریق اسلام آباد و با همسویی با خواست قسمی "قیام درون کشور افغانستان" به "ویتنام شوروی" مبدل کرد. در این دوره، سیاست امریکا در قبال افغانستان از "دیدگاه" اسلام آباد پیاده میگردید. در نتیجه سیاست جا افتاده پاکستان، به ویژه بخش نظامیان آن کشور از این تعامل سیاسی زیادترین استفاده ای ابزاری کرده؛ البته پس از خروج قشون سرخ از سرزمین هندو کش واشنگتن سرنوشت افعانستان را به اسلام سپرد. ولی "بنیاد گرایی وارداتی" توام با عدم توانایی رهبران جهاد در مورد تدوین یک نسخه باز سازی و همزیستی مسالمت آمیز در کشور، سرزمین هندو کش را به کارزار "زور آزمایی های سیاسی" و "جنگ های نیابتی" در تاثیر پذیری از کشور های همسایه مبدل کرد. در اخیر واشنگتن – در همسویی با نظرات یک تعداد از شخصیت های افغانی – بازهم از طریق پاکستان و در همسویی با مواضع عربستان سعودی  زمینه ساز گروه التقاطی طالب به مثابه یک "قدرت نظام مند"  در افغانستان گردید.  ولی پیوند های عقیدتی گروه طالب با گروه های تصلبی در پاکستان و القاعده، این گروه هراس افکن بین المللی محاسبات واشنگتن را بر هم زده و حملات هراس افکنی ناین الون – به تاریخ یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱- و امتناع گروه طالب از تسلیمی اسامه بن لادن، واشنگتن را  - برخلاف مواضع پاکستان - مجبور  به گزینش فرو ریزی نظام طالبی ساخت. زمانی که جورج بوش به اسلام آباد هشدار داد، که در صورت عدم همکاری، پاکستان را به "عصر حجر" بر میگرداند، جنرال پرویز مشرف، قیادت گرای نظامی پاکستان تن به "تسلیمی مصلحتی" داد.  در شانزده سال گذشته، که قوای رزمی ایالات متحده امریکا در افغانستان حضور داشتند، بازهم پاکستان از این رویداد بهره کشی کرده و بیشتر از سی میلیارد دالر امریکایی بنام مبارزه علیه هراس افکنی کسب کرده است. این معضل آفتابی است که واشنگتن همیشه اطلاع داشته، که پاکستان از گروه طالب پشتیبانی کرده، رهبری طالب در کویته/ پاکستان سکونت داشته و در خاک پاکستان نیروهای هراس افکن آموزش دیده، بسیج گردیده و مسلح روانه افغانستان میگردند.
ولی واشنگتن نظر به این نکات از فشار آوردن زیاد بر اسلام آباد خودداری میکند:  
اول: نظر به روابط عمیق تاریخی، طوری که قبلاً پس منظر آن روشن گردید. 
دوم: اهمیت استراتژیک پاکستان در رابطه با تشنج تاریخی امریکا با ایران. 
سوم: در صورت فشار زیاد خطرات فرو پاشی پاکستان به مثابه یک قدرت اتمی با چشم انداز دور از تصور؛ در صورتی که هراس افکنان به قوای اتمی دست یابند.
چهارم: لابی قدرتمند و حضور فعال پاکستان در صحنه سیاسی ایالات متحده امریکا.
پنچم: وفا داری مهره های کلیدی پاکستان و سر سپردگی همین مهره ها به بریتانیایی کبیر و تاثیر گذاری انگلیس به نوبت خود بر سیاست امریکا در جنوب آسیا.
ششم: روابط سیاسی، اقتصادی، نظامی و پیوند های عقیدتی پاکستان با کشور های عربی خلیج به مثابه "کشور های متحد" امریکا.
هفتم: نقش روز افزون چین در منطقه، به ویژه در رابطه با بخش جنوبی پروژه "راه نو ابریشم" و "بندر گوادر".
هشتم: عدم اعتماد واشنگتن به مهره های کلیدی سیاسی در افغانستان که ناشی میگردد از عدم مشی سیاسی منسجم، دراز مدت و بدور از نوسانات روزمره گی سیاسی. 
نهم: تمایلات و تلاش های پشت پرده پاکستان که با "قطعه دیپلماتیک روسی" جایگاه سیاسی اش را نزد واشنگتن پر ارج تر میسازد.
دهم: سیاست پویا، دور اندیش، منظم و جا افتاده ای امور  خارجی پاکستان.
یازدهم: در استراتژی امریکا در قبال جمهوریت های آسیای مرکزی، نظر به اینکه افغانستان خود به خشکه محاط می باشد، واشنگتن به پاکستان به مثابه "گذرگاه" به منابع سرشار آسیای مرکزی نگاه میکند. 
دوازدهم:  "نقش پرسش زای هند" در استراتژی ایالات متحده امریکا. برخی از آگاهان سیاسی به این باور اند که واشنگتن در پی بهبودی روابط با هند بوده، تا بتواند در منطقه این کشور خود مدار نوظهور به مثابه کشور متحد امریکا جایگزین پاکستان به مثابه کشور حامی هراس افکن گردد. البته در این راستا هم امریکا و هم هند علاقه دارند تا روابط سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک را گسترش داده و از همزیستی هرچه بیشتر هر دو کشور بهره ببرند. ولی مواضع سنتی "عدم تعهد" که در ذهنیت قشر سیاسی هند از تجارب تلخ دوران استعمار هک گردیده است، مانع بزرگی شمرده میشود که سیاستمداران هند تن به "وابستگی به امریکا" داده، در رویارویی با پاکستان از یک سو و هم چنان در حلقه محاصره چین  به ابزار واشنگتن مبدل گردد. اضافه بر آن هند در "گروه بریکس" و در "پیمان شانگ های" با روسیه و چین هم کاسه می باشد. از این نگاه کمتر تصور میرود که هند به ترک "سفره کشور های خود مدار نو ظهور" اقدام کرده و "پس خور سفره قدرت رو به زوال" امریکا گردد. 
در اخیر دشواری استراتژی امریکا در قبال فشار آوردن بر پاکستان در این نکه متمرکز میگردد، اگر اسلام آباد به خواست امریکا جواب مثبت ندهد، آیا واشنگتن عقب نشینی خواهد کرد و یا دامنه جنگ علیه هراس افکنی را به قلمرو پاکستان گسترش خواهد داد؟ پیاده کردن قوای نظامی، به ویژه پیاده نظام امریکایی در پاکستان – با در نظر داشت تجارب عراق و لیبی – خارج از حیطه تدابیر منطقی سیاسی-نظامی بوده، و فرو پاشی پاکستان به مثابه "خطرناکترین کشور جهان" تمام منطقه را به پرتگاه خواهد کشاند.  از سوی دیگر بدون همکاری فعال اسلام آباد در جهت بستن "پناه گاه های امن"، مبارزه علیه هراس افکنی در افغانستان با کاستی های بنیادی مواجه دیده میشود. در اخیر بایست اضافه گردد که پاکستان – در کنار خواسته های سیاسی و اقتصادی – بدون راه حل خط مرزی با افغانستان از مواضع بنیادی خویش عقب نشینی نکرده و از گروه های هراس افکن طالب و حقّانی به مثابه "نیروی فشار" علیه دولت افغانستان استفاده ابزاری خواهد کرد.   در نتیجه امریکا در معضل مبارزه با هراس افکنی با یک "معمای غیر قابل حل" مواجه بوده و به مشکل میتواند این "دایره شیطانی" را بشکند.  
به نظر من همه ای نکات دست بدست هم داده و جولانگاه استراتژی واشنگتن را در قبال پاکستان محدود میسازد.
_________________________________________________________
*اعلام استراتژی تازه آمریکا در افغانستان؛ هشدار ترامپ به پاکستان
http://www.bbc.com/persian/afghanistan-41007606