بر صفای این گلستان، هر سمن باید بود
من اگر باشم، نباشم، این وطن باید بود
جای خون، جوش انار و جای نار، آب زلال
جای نم بر دیده، خنده بر دهن باید بود
در بهاران هر طرف موج طراوت در دیار
موج لاله، بوی عطرِ یاسمن باید بود
این وطن جان و جهان است، این وطن مادر به ما
عشق او در رگ رگ ما، در بدن باید بود
هر کی را آزادی باید، هر کی را شخصی حریم
جان و مال هر وطندار در امن باید بود
چون همان دور خجسته، بی خیال از ترس و خوف
چرخ زنان، رقص غزالان در چمن باید بود
تا به کی باب سخن هاست، اینچنین از کین، دریغ
بعد از این در باب الفت، هر سخن باید بود
همچو سابق، خیل مردان، اکثراً ناموس پرست
دختران را جمله بی داغ، پیرهن باید بود
جای آن دارد که دست کشتهگان این دیار
تا قیامت، قاتلان را بر یخن باید بود
زانکه پر از لفظ عشق است، هر کلام «خارکش» ترا
پر ز الفاظ تو ما را انجمن باید بود
خزان 2019