بهاریکه گرد افشانی کند بر غنچه ها غبارش
شفق به رقص آید چوبیند طلوع صبح رخسارش
وحدتی و شهودی سرگشته ای کارگه کمالش
زرتشت و مانی برنگی هوس آرای نقش دیوارش
نوریکه روشنایی بخشایی آسمان ها است وزمین
خفاش بی هنر است محروم ز آفتاب انوارش
اعتذال و اشعری،مشتاقان همه در ذات و صفات
عارف و عامی منت کش عطای امروز وپارش
فلسفی و منطقی از یونان تا اقصای جهان
با عنایت حبل الورید دست نیازید به اسرارش
خون خورد دلها،عقل ره برد به سودا،کشودند منزلها
لیک پیدا نشد به کس رویت جسمانی و دیدارش
جلوه ساقی بار ها افتاده به صهبای باقی
مشایی و اشراقی، سرگشتهء اوصاف بسیارش
بیا چوحافظ گوییم عاشانه،کی ره یابیم به خانه
این معمایست جاویدانه ، خدا میداند و کارش
لندن : م.ش. فروغ
بیت ششم (و نحن اقرب الیه من حبل الورید سوره مبارک ق ایت
تلمیح۱۶
بیت سوم اشاره ملیح به ایت مبارک ۳۵ سوره۲۴ نور است . الله نورالسموات و الارض. .. . . . . . . .
حافظ از مطرب و می گوو راز دهر کمتر جو
که کس نکشود ونکشاید به حکمت این معما را
حافظ