نکند جنگ با ز گریختگی
با هزا ر امتیا ز گریختگی
گرد نش پَت وسرا فگـنـده
نشود سر فرا ز گریختگی
سگ اگرچه محب خان باشد
نگیرد جای با ز گریختگی
نشود با ز با حریف ا نبا ز
کندازجنگ احترازگریختگی
رخ نگیرد با حریف هرگز
ُقوشود گرهرا ز گریختگی
بهــر َگَسو نه شـود آ ما د ه
سوی جنگ پیشتازگریختگی
نشود حـا د ثـه سا ز نـبـرد
بـوده گـر شهبا ز گریختگی
بـوده گـرفا تح صد میـدا ن
نشودا ندیشه سا زگریختگی
باز شاهی بسرش گرشیـنـد
نشود روحیه سازگریختگی
نوش د ربا طنش نیش باشد
نکند کسب امتیا زگریختگی
گر د ل شیربر د لش بنـدی
درگریزاست پایوازگریختگی
د رمغـا ک فـرارجا یگـزین
پهلوان بلند پرواز گریختگی
نول وپنجا لش ارچه تیزشود
نشود روحیه سا ز گریختگی
گسو سرما یه ای عزت نشود
نگرددحما سه ساز گریختگی
با گریز در د لش جد ا ل بود
نشودهیچ صحنه سازگریختگی
نــزد ا و هـمـت پیکا ر میـرد
نداردهیچ چشم اندازگریختگی
نشود هیـچ خا طـرش پد رام
از نبرد آئینه سا ز گریختگی
صا حب د ل نگرد دهــرگـز
با رستـم د مسا زگـریختگی
نشود سرخ رو با فن وفوت
با سعی چهره پردازگریختگی
تاروپودش زترس پوده شود
نکـنـد تا خت وتا زگریختگی
د ر د رونش جرات بشکسته
ترس خا نه برنداز گریختگی
گـرز وکوپا ل وعمـود آهن
نیست بهرش کارسازگریختگی
ببازویش بـبـنـدی حرز رستم
نشود بهرجنگ دمسازگریختگی
سوز ترس تا ر وپودش سوزد
نصیحت نیست کارسازگریختگی
بجـز عشق گـریز هـنـر ندارد
نگردد بد یحه سا ز گریختگی
بمیرد همت جنگجوئی نزد ش
چه سرلشکرچه سربازگریختگی
گریز وپشت کردن َدین وِدینش
فرار شریعت ممتازگریختگی
نگیرند نسل بلد رچین گریزی
نروید جنگی از پیاز گریختگی
شرف باخته گریزی رخ نگیرد
نگرددهیچ حماسه سازگریختگی
سگ گریختگی جنرال گریزی
بود هردو همطراز گریختگی
گریختگی چه جنرال وچه مارشال
بود همسان سر با ز گریختگی
برای قوم مرد م و دوستا نش
بود خا نه براند ا ز گریختگی
کند شرمسا ر قوم مرد م خود
بتکرار با ز با ز گریختگی
شرف باختست جنگجوی گریزی
چوخرمهره بی امتیازگریختگی
بلند پروا ز ا فسر گــریـزی
چو کبک است بهرآوازگریختگی
بمید ا ن پشت کرده جنرا لها
قثط به پف بود مجا ز گریختگی
صفات مرد جنگی جا نبا زیست
شرف باخته بی اعتزازگریختگی
زخونیکه نریخته است بمیدان
ندارد هیچ اعــزاز گریختگی
اگرشاخ بریتـنـش بسا زی
در گریز است با ز گریختگی
شاهنامه شرف باخته است
قصه های د راز گریختگی
بنای نفس او گریـز با شد
درگریزاست ممتازگریختگی
از شرنگ گریز پر جامش
غرق خما ر نا ز کریختگی
ز مرآت شکست شرف باخته
نشود پیشتا ز گریختگی
ندارد جز گریز وپشت کردن
در درونش نیا ز گریختگی
بلند پرواز جنرال گریزی
کند افشای راز گریختگی
تا لب بام بود با ت وبروتش
عرصۀ تنگ پروازگریختگی
گشته قـبـول نزد امپرا تور
توبه ها ونما ز گریختگی
میشوند از برای جنگ آماده
در کدامین محاز گریختگی
روانگردان امپریا لیسم سازد
ز صفر یک شهباز گریختگی
با ،لایزر نطفۀ گریز سوزند
در د ماغ ومخ ایا ز گریختگی
در د ماغش چپس جنگ نهند
جنگی سا زد، براز گریختگی
روانگردان چپس وعقل هشمند
جنگ افزار سا زد بازگریختگی
خریدارشرف است امپریا لیسم
ز ما رشا ل تا سربازگریختگی
تلاش جلب وجذب خودفروشان
بلـنــد بـرده نیـا ز گریختگی
روز با زار پنچرمین جنرا ل
بغیر وابسته سا ز گریختگی
بود ها ویه سا ز نسنا س جنگی
منا سب جا ی محا ز گریختگی
****
*گسو( بروزن چلو)= آغازو شروع جنگ پرند گان جنگی.
*قو (بروزن رفو) = شوک تراپی بودنه جنگی با تولید صدای بلند.
* رخ نگرفتن = دوباره مقابل نشدن.
* بودنۀ جنگی را برای دوباره آماده سازی در مقابل آئینه قرار میدهند.
* نول وپنجال بودنه ومرغ جنگی را خلاف قانون تیز میکنند.
*حرز رستم = طلسم بازوی رستم.
* شاخ برنتین = قله بلند ومشهور کوه آسمائی.
*مرآت = به تکرار، چندین بار، بار بار.
*بات وبروت = لاف وپتاق، گزافه گوئی.
*منظورازامپراتور = آقای بایدن است.
*روانگردان = منظور ادویه روانگردان است.
*منظور از چپس = سامانه های طبی است که در دماغ مریضان برای تداوی بکار برند.
* هاویه = عمیقترین جای در جهنم.
5/10/2023
کابلی