دخت کابل

          ماهتابی دیدم روبه رو،دسته ای سنبل به کف
شیشهء معکوس  دل را  نغمه ء قلقل  به کف
ایزاء قامتش سرو را اعجاز  دوران بوَد
این بلند پروازی ها راست دخت کابل به کف

حجب وحسن اخلاق باشد میراث خانوادگی
زیبایی های ستروعفاف را درتکامل به کف
بهر تحصیل دانش عاشق مکتب و مدرسه
در جهاد اکبر ، تیغی از تسلسل  به کف
چشم بیمارش آب حیات گفتم  چه عجب
این شوخ دل آزار دارد تیغ تغافل به کف 
از شهر سکندر گشتم تا کوهسار بدخشان
لعل بدخشیست که داردشهرت کامل به کف
با پردگی های حیا حسن را بخشد نمک
غنچه گی های حیا وا شد،شور بلبل به کف 
 
ماه نو شاگرد دبستان ادبگاه حسن او
انجم و پروین را دفتر تفاول به کف
درخدا بندگی ازمحبت نوازی نیست اجتناب
در سماع وعابدی پیر مجلس را دل به کف
عقل وعلم وشرع ودین دارند ربط های مفهومی
جای تشریک دریغ ! مارا تیغ تقابل به کف
عقل و فلسفه غرق گشته است دردریای سخن
آدم از بوزینه یافت گوهر تکامل  به کف
از سورهً الروم، بگرفتن عبرت راز خلقت
در جهان معنی یاب صد گونه تعامل به کف
فروغ راز های ما شد یکسر گره اندر گره
عقل شورانگیز گاه تساهل گه تجاهل به کف

      لندن : م.ش.فروغ   نومبر ۲۰۱۵ م


 


اخبار روز

13 سرطان 1403

BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان