نور کهن

نـور کهن ز روزن دل جلوه گر شدست
هـور از نهاد گـوهـر هستی بدر شدست
آتش اگر ز رگ رگ جان شعله می‏کشد
آتـشـفـشـانی در دل مـا مـسـتـقـر شدست

از گــوهــر وجــود تجـلـی نمــوده است
روشـن از آن دیــدۀ نـسـل بـشـر شدست
بـا نـردبـان نـور بـه معــراج می‏رســیـد
آن ناکجـا که پیر خـرد مفـتـخــر شدست
بـر روی بـال مـوج بـه دریا کـنــم سـفر
ژرفـای مخـزن دُر و طفـل گهـر شدست
در ذات نـور نـاب اگـر دل شــده مـذاب
از شش جهت منور و مهر سحر شدست
شوقی که عشق در دل انسان نهاده است
فـرزنــد نـاز مـادر و دخـت پـدر شدست
در چـشـمۀ زلال خـرد غـسـل کـرده ایـم
اندیـشـه جـاودانـی و تـن کان زر شدست
در تار و پود جسم شدن جان دمیده است
فرش حیات رنگین و گسترده تر شدست
شـــور غـــزل تـا بـــه دل ذرّگان فـتـــاد
تـا بی نهـایـت از هـنــر دل خبـر شدست
گـیـتـی نمـا سـاغـر دل پـر زبـاده گـشـت
ذهـن مسـت دانش و ثـمرات نظر شدست
عشقی که دردل وسر ما خانه کرده است
خورشید روز و درگذر شب قمر شدست
مـا شـعـر دل بـه لـوح تمـدن نـبـشـته ایـم
حمـاسـه‏هـای دور کهن مخـتصر شدست
28/11/2024


اخبار روز

02 جدی 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی