هزار سال به غربت

زدوریت وطنـم،سـالهاست قـرارم نیست
کـه ازفـراق تـوفصل بهار، بهارم نیست
چـسـان لاف مـحـبـت زنـم بـه دوری تـو
کـه درحـریم وصـال تـو کـاربـارم نیست

زبـس بـه آتـش هـجـران تــو می سـوزم
که زجرکشیده ترازمن بروزگـارم نیست
عـلاج درد مـرانـیست هیچ طبـیـب حاذق
شــفـاء درد مـراغـیـرکـردگـارم نـیـسـت
نـمـی روم بـه گلـستـان بـه دیـدن گـل هـا
چـوهـیـچ گلـی مـثـل لالـهء مـزارم نیست
خــدا کـنـد که نمـیـرم دورزخـاک خــودم
که غیرخاک وطن هیچ جا،ازتبارم نیست
نبـاشد هـیچ دیـاری نکـو،هـمچـون وطنـم
بهشت روی زمیـن،جزوطن بکارم نیست
فنا بشد "حیدری" عمـر تو دوراز مـیهـن
هزارسال بغربت،چون شبی دیارم نیست

پوهنوال داکتراسدالله حیدری
 ۱۵ ،۱۰،۲۰۲۳،سدنی


اخبار روز

04 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی