پرخاشگری دینی  بخش هشتم

۸ . فتی شیسم "بکارت" و  تبعیض جندر 
هندَ، دختر عتبه که نصبش به عبد مناف، جد پیامبر اسلام میرسد، یکی از زن های مشهور رجز خوان مکه بوده که نه تنها با ابوسفیان، شوهرش در زمان ظهور اسلام در خصومت با پیامبر نقش مهم بازی کرده است.

دکتر سید موسی صمیمی
می سال ۲۰۱۸


 


- در گستره ای امپراتوری اعراب -


نظر گذرا به تاریخِ  فراز و فرود  امپراتوری عرب
- از ظهور پیامبر اسلام تا جنبش "بهار عربی" –

۱. پیش گفتار: "امپراتوری معاصر"  در تضاد با ساختار  "دولت-ملت" 
۲.  اوج و زوال امپراتوری های ساسانی و بیزانس: دو امپراتوری مقتدر زمان
۳. زیرساخت مادی و پیوند های اجتماعی عرب های  بادیه نشین 
۴. شهر مکه، زادگاه پیامبر اسلام  در واحه‌ ای پهناور حجاز
۵. هجرت پیامبر  اسلام، ساختار  "دولت-شهر مدینه" 
-  نخستین سنگ بنا های امپراتوری عرب _
۶. "پیامبر اسلام، بانی تیوکراسی و پایه گذار امپراتوری عرب ها
۷. "غارت و باج گیری" به مثابه زیرساختهای برای گسترش "حاکمیت الهی مدینه" 
۸. فتی‌شیسم "بکارت" و تبعیض جندر 
۹. توجیه قرآنی "تیوکراسی اسلام" – رابطه "حاکمیت الهی" با شمشیر  
۱۰. بحران جانشینی پیامبر اسلام: جدال زعامت میان «مهاجران و انصار» 
۱۱. امپراتوری اموی ها: نظام موروثی "اشرافیت قریش"  - دمشق محور –
۱۲. امپراتوری عباسی ها: انتقال قدرت سیاسی در درون ساختار قبیله قریش -بغداد محور-
۱۳. فروپاشی امپراتوری عرب: "فرسودگی تاریخی"، اوج فرقه گرایی و  فساد
۱۴. امپراتوری اسلام در رویارویی با تضاد های درونی و تهدیدهای خارجی 
۱۵. فروپاشی امپراتوری عثمانی و تاثیر آشکار آن بر جهان اسلام
۱۶. مسخ فرایند فورماسیونِ « دولت – ملت » در جهان عرب
۱۷. گفتمان بنیاد گرایی از جنبش اخوانی تا مدرسه دیوبندی
۱۸. ابعاد فرایند تراژیدی تاریخی جهان عرب
۱۹. بهار عربی: از یک جرقه حریق بر می ‌خیزد 
۲۱. رویکرد ها

بخش هشتم
۸ . فتی شیسم "بکارت" و  تبعیض جندر 
هندَ، دختر عتبه که نصبش به عبد مناف، جد پیامبر اسلام میرسد، یکی از زن های مشهور رجز خوان مکه بوده که نه تنها با ابوسفیان، شوهرش در زمان ظهور اسلام در خصومت با پیامبر نقش مهم بازی کرده است. هندَ که در جنگ احد پس از کشته شدن حمزه ابن عبدالمطلب، عموی پیامبر جگر این پرچمدار بزرگ اسلام را از سینه اش بیرون آورده و دندان زده است، بنام "اکله الاکباد" – جگر خوار – شهرت کسب کرده است. [۵۷] او به مثابه یک "زن زیبا و نقل محافل جامعه اشرافی مکه" مادر معاویه ابن ابو سفیان بود، که پس از حکمرانی خلفای راشدین بانی گذار امپراتوری اسلام، تحت رهبری خانواده اشرافی ابوسفیان می باشد. طوری که نقل شده است هند به گروه از "زنان پرچمدار" تعلق داشته است. در جامعه نیمه بدوی در حال گذار به "نظام پدر سالاری و پدر تباری دور اسلام" در اکثر واحه های عرب "چند همسری" به مفهوم "چند شوهری"  رواج داشته است، که در آن زن آزاد بوده و با مردان متعدد ارتباط داشته است، و اطفال کنار زن و متعلق به زن بوده اند؛ البته در این جامعه مردان هم میتوانستند دارای چند زن باشند. 
در این جا میتوان از زنان مشهور از قبیل ماریه بنت افضل" و "اُم خُریجه" نام گرفت. ماریه زن زیبا، ثروتمند و در روابط  جنسی اش آزاد خوانده شده است او "همیشه مردی را ازدواج میکرد که او را بیش از همه راضی کند. هر گاه به مرد دیگری میل پیدا میکرد، مرد اول را رها می نمود." در مورد  "اُم خُریجه" گفته شده است که با مردان بیش از ۲۰ قبیله رابطه داشته است. و در قبیله خود با فرزندانش زندگی میکرده است. [۵۸] در این راستا، در روایات تاریخی هم چنان از عبد مناف ابن قصی، اجداد پیامبر اسلام  تذکر میرود، که با "عاتكة بنت مرة» ازدواج کرده است.  عاتكة چند شوهر داشته و از چندین مرد فرزندانی به دنیا آورده ا ست. [۵۹] 
در این رابطه دو مثال دیگر از زندگی و محیط اجتماعی خود پیامبر اسلام، بر این امر صحه میگذارد که زنان – نظر به موقعیت اقتصادی و اجتماعی -  بعضاً در مورد انتخاب شوهر با ابتکار خود شان اولین گام را بر میداشتند. نخست طبری از زبان ابن اسحاق در مورد برخورد عبدالله، پدر پیامبر با ام قتال دختر نوفل ابن اسد می نویسد: عبدالمطلب، پدر بزرگ پیامبر زمانی که در مورد "چشمه زمزم" با متولیان دیگر با مشکلات مواجه گردید، نذر کرد که اگر صاحب ده پسر گردد، آنها بزرگ گردند و از او پشتیبانی کنند، یکی از این پسر ها را قربانی کرده و سر ببرد. در بین پسران عبدالمطلب، قرعه قربانی کردن بنام عبدالله برآمد.  ولی، با پیروی از نظر کاهنان همان زمان، در ازای قربانی صد راس شتر، عبدالله از سرزدن رهایی یافت. زمانی که عبدالمطلب با عبدالله پسرش پس از قربانی شتران طرف خانه روان بودند، در راه با ام قبال روبرو گردیدند. ام قبال به عبدالله گفت که به "اندازه همان شتران که فدای تو گشتند، میدهم، اگر همین حال با من در آمیزی." عبدالله گفت چون وی با پدرش است، نمیتواند از او جدا شود. عبدالمطلب پسرش را نزد "وهب بن عبد مناف" برد و دخترش آمنه را بزنی او گرفت. پیامبر اسلام محصول همین ازدواج است. زمانی که پس از سه روز، عبدالله نزد ام قتال رفت، آن زن دست رد به سینه او زده و گفت: "آن نورِ که با تو بوده، برفته و مرا دیگر با تو حاجت نیست." [۶۰]
داستان دوم تاریخی برمیگردد به وصلت" خود پیامبر اسلام با خدیجه، اولین همسر پیامبر.  مورخین باستان در این مورد به اتفاق نظر می نویسند که مبتکر خواستاری ازدواج با پیامبر خدیجه  بوده است. از جمله طبری می نویسد که خدیجه  زن ثروتمند و دوراندیش بود، پس از سفر تجاری پیامبر به شام، خدیجه کسی را نزد محمد با این پیام فرستاد: "ای عمو زاده من، به سبب خویشاوندی و شرف و امانت و نیک خویی و راست گویی به تو راغبم". به گفته طبری خدیجه خویشتن را به محمد عرضه کرد. ولی خویلد، پدر خدیجه با وصلت دخترش با محمد مخالف بود. با وجود آن هم "خدیجه  پدر خویش را بخواند و شراب داد تا مست شد و گاوی بکشت  و پدر را عطر زعفران آلود زد و حله ای بپوشانید." بعدتر خدیجه کسی نزد محمد فرستاد و پس از آن خویلد دخترش را به زنی محمد داد.  خویلد چون از مستی برآمد، پرسید "این حله و این عطر چیست؟" خدیجه در پاسخ گفت "مرا به زنی به محمد ابن عبدالله داده ای." [۶۱]
درست برخلاف آنچه در جامعه مردسالار و مرد تبار تحت ساختار اجتماعی " چند زنی" حاکم گردیده و این حق "چند شوهری" از زن گرفته شده است. در همین دوره است که  زن در اسارت جنسی و بردگی خانگی مرد در می آید. در اخیر این موضع می انجامد به ان که زن حق مالکیت بر آلت جنسی اش را از دست میدهد، و تنها گویا وظیفه نگهبانی چیزی را دارد که به کسی دیگر یعنی شوهرش تعلق دارد. ابن اثیر از زبان عایشه، همسر پیامبر اسلام نقل میکند، که "ازدواج جز بردگی نیست" [۶۲] چنانچه در اسلام از زبان پیامبر اسلام نقل شده است که "هر گاه که مرد زنش را صدا بزند که او را ارضاء کند، زن اگر بر سر اجاق مشغول یا سوار شتر هم باشد، باید نزد او برود". [۶۳] این تعامل تا اندازه عمیق گردید که در اخیر زن به شوهرش "بعل"، یعنی "صاحب و ارباب" صدا میزد. [۶۴]
در این رابطه امروز هم در بعضی نکات جنوب شرق کشور معمول است که به زبان پشتو به شوهر ""خاوند"، یعنی مالک گفته میشود. در جامعه نیمه بدوی عرب که عرف "چند شوهری" وجود داشت، زمانی که یک زن با چند مرد  - حد اکثر با ده مرد – ازدواج میکرد، هر یک از مرد ها از زن یک عصا میگرفتند. زمانی که یکی از مرد عصا دار به سراغ زن میرفت، عصایش را در دم خیمه به مثابه حضورش در خیمه میگذاشت. این سنت در جامعه شهری مکه به نوع تغییر کرده، که در  عوض عصا، زنانی که با مردان دیگر هم بستر میشدند، بر بام خانه شان "پرچم" نصب میکردند، زمانی که پرچم افکنده بود، بیانگر آن بود که کسی با آن زن خلوت دارد. این زن ها بنام "زنان پرچمدار" شهرت داشتند.  اصل "چند زنی" در اسلام به مثابه یک امر الهی به سطح تقدس بلند برده شده، از یک طرف حتی امروز معضل "چند زنی" را با "سنت پیامبر" توجیه کرده و از سوی دیگر این اصل ناشی از روابط مردسالاری تا سطح دنیای دیگر نیز تقدس پیدا کرد: چنانچه گفته میشود که در بهشت مرد  مومن با صد حور و غلمان همنشین بوده و از هم بستر بودن آنها با قوه جنسی بیش از سی مرد دنیایی برخوردار می باشد؛ ولی زن مومنه، به بهترین وجه آن، بازهم با مرد شبه مرد دنیوی اش همنشین و هم آغوش می باشد.  توضیحاتی که در کتب دینی در مورد هم بستر شدن با حوریان ارایه میگردد، در  "داستان های ادب اجتماعی"  به سطح پورنو (فاحشه گری) ردیف میگردد. طوری که امام سویوتی، فقه بزرگ می نویسد: "هر مرتبه پس از هم بستر شدن یک مرد مسلمان با یک حور بهشتی، این حور دوباره به زن باکره مبدل میگردد. آلت تناسلی یک مرد مسلمان هیچ گاهی به سستی نمی گراید. انزال شدن همیشگی و پایدار است. مقاربت جنسی بسیار لذیذ و پایان ناپذیر بوده و از نوع این جهان خاکی  نیست. در کنار زن های دنیای خاکی خود، هر مسلم برگزیده بهشت هفتاد حور در اختیار دارد که از "آلت جنسی" در خور توجه شایان برخوردار می باشند." [۶۵]
طوری که در روایات اضافه میگردد، هر حور به نوبت خود دارای هفتاد کنیز مانند خودش بوده، و این هفتاد ماه رو نیز در اختیار نفس شهوانی مرد مسلمان بهشت نشین می باشند. در این جا این انتباه خلق میگردد که  در ازای "وحدت با نور ابدی"، رستگاری مسلمانان در بهشت مانند یک "فاحشه خانه این جهانی" در آغوش ماه رویان پاداش میگردد. به این ترتیب انگیزه بهشت در از بین بردن همه سد ها و شکستاندن هم زنجیر های تمایلات جنسی مرد بوده، که هیچ حرمت و مرز نمی شناسد. عدم برابری جنسی مرد و زن، هم چنان در مسئله دیعه (خون بها) و ارث  در قوانین جزایی اسلام نیز روشن میگردد. هم چنان که یک زن – نظر به مقررات اسلامی – مستحق نیم میراث یک مرد می باشد، در موضوع خون بها نیز، زمانی که یک زن مسلمان کشته شود، خون بهای او نیم خون بهای کشته شدن یک مرد مسلمان تعیین گردیده است. اگر از خون بهای یک مرد یک صد شتر موضع بحث باشد، به این ترتیب خون بهای یک زن پنجاه شتر مقرر گردیده است. سخافت این مقرر ه زمانی روشن میگردد، که دیعه خصیه چپ ( خایه و یا بیضه) یک مرد بیشتر از خون بهای یک زن است!!!. مزخرفات مقررات جزایی و تبعیض جنسیتی اسلام با یک مثال دیگر هنوز هم بیشتر جلب توجه میکند. خون بهای "پردهٔ مهبل - پرده بکارت -" یک زن، در صورتی که در اثر تجاوز جنسی از بین برود، بیشتر از خون بهای کشته شدن زن تعیین گردیده است: "فتی شیسم پرده ای بکارت!!!".