اراده معطوف به قدرت وفلسفۀ اخلاق نیچه --- بخش نخست

نیچه اندیشمندی است جامع الاطراف که بسا فراتر از رشتۀ تخصصی خود گام بر داشته و زوایایی تاریک انسان را با ژرف بینی و تعمق خاص  که ویژۀ خودش هست مورد ارزیابی و کنکاش قرار داده و چون یک روانکاو ماهر کاویده است ۰

نیچه فیلسوف؛ شاعر؛ منتقد فرهنگی؛ آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی و استاد لاتین و یونانی بود ؛ که آثارش تأثیری ژرف بر فلسفۀ غرب و تاریخ اندیشۀ مدرن بر جای گذاشته است ۰ در سال ۱۸۸۹ در سن ۴۴ سالگی قوای ذهنی اش را به طور کامل از دست داد و دچار فروپاشی کامل ذهنی گردید ۰ نیچه سال های باقی ماندۀ عمر را تحت مراقبت مادرش ( تا زمان مرگ مادر در سال ۱۸۹۷)  و پس از آن خواهرش  الیزابت فورستر - نیچه گذراند و سر انجام در سال ۱۹۰۰ در گذشت ۰ پدر نیچه کارل لودویگ نیچه ( ۱۸۴۹ --  ۱۸۱۳)  کشیش لوتری و قبل از آن یک معلم بود ۰  شاکلۀ اصلی نوشته های نیچه از جدل فلسفی؛ شاعری؛ نقد فرهنگی و قصه تشکیل شده ودر کنار آن به طور گستردۀ نیز به هنر؛ لغت شناسی؛ تاریخ؛ دین و دانش پرداخته شده است ۰ نوشته های نیچه در عین حال که سرشار از جملات قصار و گوشه کنایه است؛ شامل مباحث بسیار دیگری همچون اخلاق؛  زیبایی شناسی؛ تراژدی؛ معرفت شناسی؛ خداناباوری؛ و خود آگاهی نیز می گردد ۰ بنیان های اصلی فلسفۀ او عبارتند از نقد هایی تند علیه حقیقت مطلق در دفاع از منظر گرایی؛  نقد های تبار شناسانه بر دین و اخلاق مسیحی و نظریۀ او در باب اخلاق ارباب-- برده ای؛ تصدیق زیبایی شناسانۀ هستی و وجود در واکنش به پدیدۀ "مرگ خدا " و بحران عمیق هیچ انگاری و تعریف " سوژه" بشری به عنوان تجلی گاه " اراده های متنازع و در کشاکش که در مجموع با عنوان " ارادۀ قدرت شناخته می شود ۰ نیچه در آثار بعدی اش مفاهیم تأثیر گذاری همچون " ابر مرد و بازگشت جاودانه " را مطرح نمود ۰ پس از در گذشت نیچه؛ خواهر او" الیزابت فورستر نیچه " متصدی و ویراستار دست نوشته های او شد و شماری از آثار منتشر نشدۀ او را جهت تطابق با ایدئولوژی ملی گرایانۀ آلمانی شخصی اش باز نویسی کرد و در ضمن دیدگاه های صریح او را که به روشنی در تضاد با یهود ستیزی و ملی گرایی بودند دچار واگردانی یا تحریف؛ پیچیدگی و غموض کرد ۰ در صورتی که نیچه با ناسیونالیسم آلمانی به طور اخص و با ناسیونالیسم به طور کلی مخالف بود وهمچنین نیچه با فداکردن فرد در دولت به شدت مخالف است و از تک تک افراد می خواهد که هرگز تسلیم دولت نگردد ۰ ولی بدبختانه آثار چاپی نیچه در ویراست های چاپی خواهرش به فاشیسم و نازیسم ارتباط داده شد ۰ ولی شماری از پژوهشگران قرن بیستم چنین خوانشی از آثار نیچه را به چالش کشیدند و ویراست های اصلاح شدۀ آثار او به زودی عرضه گردید ۰ اندیشه های جناب نیچه از دهۀ ۱۹۶۰ بار دیگر به محبوبیت رسید؛  و از آن زمان تا کنون تأثیری عمیق بر اندیشمندان حوزه های فلسفه؛ به خصوص مکاتب فلسفۀ قاره ای همچون اگزیستانسیالیسم؛ پست مدرنیسم و پسا ساختار گرایی؛  هنر؛  ادبیات؛  روانشناسی؛ سیاست و فرهنگ عامه در قرن بیستم و بیست و یکم گذاشته است ۰ نوشته های نیچه سبک تازه ای در زبان آلمانی محسوب می شد؛ نوشته های بسیار ژرف و پر از ایجاز؛ آمیخته با افکار انقلابی که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزین گویی ها می نامید ۰ یکی از مشهور ترین جملات او " خدا مرده است  " می باشد که باعث بحث های فراوانی گردیده است ۰ در اینجا لازم می دانم که یادآوری نمایم که سبک نوشتاری جناب نیچه روان ؛ زود فهم؛ بی طمطراق؛ سیلیس و سهل نیست؛  اما بسیار عمیق و ژرف وبدون تردید ویرانگراست  و هر کسی را با چالش جدی مواجه می کند ۰ اگر نیچه را بخوانیم و درست بفهمیم  دیگر هرگز آدمی که بوده ایم نخواهیم  بود؛ به شرطی که جرئت نزدیک شدن با او را داشته باشیم  ۰ شکی نیست که هر فیلسوف و اندیشمند بزرگی ذهن انسان را از این رو به آن رو می کند ولی بعضی مانند نیچه تمام دستگاه فکری و ارزشی  آدم را از بیخ و بن زیر سؤال قرار می دهد۰ نه تنها من بعد با دیگران دچار مشکل  خواهیم شد بلکه نخست با خود در می افتیم ۰ نمی خواهم بگویم هرچه نیچه می گوید وحی منزل است و باید بدون قید وشرط پزیرفت؛ که این خود خلاف و در تقابل با افکار اوست ۰ غذای فکریی که جناب نیچه جلو ما می گذارد؛  هضم آن برای اذهان ضعیف وتنبل ممکن نیست ۰ در وهلۀ نخست باید با تمام آنچه رنگ و بوی یقین دارد وداع گفت وهمه چیز را از صفر آغاز نمود؛ که خیلی ها در  همین گام اول شکست می خورند و آمادگی همراه شدن با نیچه را ندارند ۰ یعنی نخست باید به آن شک دکارتی رسیده باشی تا بتوانی به نیچه نزدیک شوی ۰( دوستی از من پرسید که نیچه را در یک جمله اگر تعریف کنی؛ چه خواهی گفت؟  گفتم مولانایی ما را " ۱۸۰" درجه بر عکس بکن می شود جناب نیچه ۰ ) نیچه پس از فارغ التحصیلی در سپتامبر ۱۸۶۳ به امید رسیدن به مقام کشیش پروتستان؛  در دانشگاه بن به تحصیل الهیات و فیلولوژی کلاسیک مشغول شد ۰ پس از یک ترم تحصیل؛ نیچه به مطالعات الهیاتی خویش پایان داد و ایمان و اعتقادات مسیحی خود را رها کرد ۰ در همان دوران نگارش مقالۀ خود با عنوان " سرنوشت و تاریخ " در سال ۱۸۶۲؛  نیچه استنباط کرده بود که تعالیم بنیادین مسیحیت تحت تأثیر پژوهش های تاریخی بی اعتبار گشته است؛ اما از سوی به نظر می رسید در همین دوران کتاب" زندگی مسیح " نوشتۀ داوید اشتروس نیز بر نیچۀ جوان تأثیر عمیق بر جای گذاشته است ۰ افزون براین؛ کتاب " گوهر مسیحیت " (Das Wesen des Christentums)  نوشتۀ لودویگ فوئرباخ؛  که در آن نویسنده استدلال کرده است که مردم خدا را آفریده اند بر نیچه اثر ماندگار گذاشت ۰ در ژوئن ۱۸۶۵؛  نیچه در نامۀ به خواهر شدیدأ مذهبی خود خبر از رها کردن ایمان مذهبی خویش داد ۰ نیچه در بخشی از این نامه چنین می نویسد:  " و این گونه راه ها از یکدیگر جدا افتد؛  اگر طالب خوشی و آرامش روح هستی؛  پس ایمان داشته باش ۰ لیک اگر طالب آنی که مرید حقیقت باشی؛  پس تحقیق و جستجو کن ۰" نیچه در پایان اکتبر یا شروع نوامبر سال ۱۸۶۵ یک نسخه از کتاب معروف و شاهکار شوپنهاور با نام " جهان همچون اراده و تصور " را از یک کتاب فروشی کتاب های دست دوم؛  بدون نیت قبلی خریداری می کند؛ نیچه که تا آن زمان از وجود این اثر گرانقدر بی خبر بود؛  به زودی به دوستانش اعلام می کند که او یک " شوپنهاوری " شده است ۰ نیچه در ۲۳ سالگی به خدمت نظام برای جنگ فرانسه و پروس فراخوانده شد؛  در سربازخانه به عنوان یک سوارکار ماهر شناخته می شود ۰ نیچه می گوید؛ " در اینجا بود که نخستین بار فهمیدم که ارادۀ زندگی برتر و نیرومندتر در مفهوم ناچیز نبرد برای زندگی نیست؛  بلکه در ارادۀ جنگ؛  ارادۀ قدرت و ارادۀ مافوق قدرت است ۰ در ماه مارس سال ۱۸۶۸ به دلیل مجروحیت؛  تربیت نظامیش پایان یافت و در نتیجه به عنوان پرستار در پشت جبهه گماشته شد ۰ نیچه از ۲۴ سالگی ( یعتی از سال ۱۸۶۹ تا ۱۸۷۹ به مدت ده سال)  به استادی کرسی فیلولوژی کلاسیک در دانشگاه بازل و به عنوان آموزگار زبان یونانی در دبیرستان منصوب می شود ۰ در ۲۳ مارس مدرک دکتری را بدون امتحان از دانشگاه لایپزیک دریافت می کند ۰ برتراند راسل در تاریخ فلسفۀ غرب در مورد نیچه می نویسد: " ابر مرد نیچه شباهت بسیاری به زیگفرید ( پهلوان افسانۀ آلمان)  دارد؛  فقط با این تفاوت که او زبان یونانی هم می داند ۰ در سال ۱۸۶۹ نیچه شهروندی " پروسی" خود را ملغا کرد و تا پایان عمرش بی سرزمین ماند ۰ او در حالی که در آلمان؛ سوئیس و ایتالیا سرگردان بود و در پانسیون زندگی می کرد؛  بخش عمدۀ از آثار معروف خود را آفرید ۰ نیچه ادعا کرد که دارای تباری از یک خانوادۀ سرشناس لهستانی است و بر این مسئله اصرار نیز ورزید ۰ نیچه نوشت: " به من گفته شده که نیاکانم از سرشناسان لهستانی بوده اند که حدود یکصد سال پیش به واسطۀ باورهای مذهبی شان ( پروتستان در لهستان اکثریت کاتولیک)  مجبور به ترک خانه و سرزمینشان شدند؛ نامشان بعد از مهاجرت؛ آلمانی مآب می شود و از نیتسکی (Nietzky) به نیچه (Nietzsche)  تغیر داده می شود ۰ با آنکه نیچه تا پایان عمر مجرد ماند؛  اما حد اقل یکبار مزه ای عشق را چشیده بود ۰ " لوآندره آس سالومه" دختر یک افسر ارتش روسیه بود که به دردناکترین "عشق" نیچه بدل شد ۰ نیچه می گوید:" من در مقابل چنین روحی قالب تهی خواهم کرد؛  و از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر را ملاقات کنیم ۰" اینها نخستین جملاتی بود که نیچه در اولین ملاقاتش با سالومه بر زبان آورد ۰ ( معلوم نیست که اگر جناب نیچه فرصت و شانس رفتن به خانۀ سالومه را می یافت باز شلاقش را با خود می برد یا اینکه این توصیه را به دیگران نموده است ۰ شاید خودش در مقابل معشوقه اش سر تعظیم فرودمی آورد ۰ به قول مولانا: عشق قهار است و من مقهور عشق / چون شکر شیرین شدم از شور عشق / برگ کاهم پیش تو ای تند باد / من چه دانم که کجا خواهم فتاد / او همی گرداندم بر گرد سر / نه به زیر آرام دارم نه زبر / عاشقان در سیل تند افتاده اند/ بر قضای عشق دل بنهاده اند / همچو سنگ آسیا اندر مدار / روز وشب گردان و نالان بی قرار / عشق گر زین سر و یا زان سر است / عاقبت مارا بدان سر رهبر است) کسانی هستند که نیچه را انسانی سنگ دل و حتا فاقد احساس و مهر نسبت به آدمی و نیز به دور از هرگونه شفقتی می دانند و بر فلسفۀ اخلاق او گاهی به جا وگاهی بی جا ایراد می گیرند ۰ نویسندۀ این سطور نیز بر دستگاه اخلاقی و ارزشی جناب نیچه انتقاداتی دارد که در این سلسله جستارهای که در بارۀ نیچه  نگاشته می شوند به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد ۰ بدون تردید نیچه یک نابغۀ کم نظیر است و قلم اش مسحور کننده؛  اما اعتراف به بزرگی او دلیلی برای پزیرفتن همۀ افکار و اندیشه هایش نیست ۰ از کارل پوپر نویسندۀ کتاب گراسنگ وکم مانند (جامعۀ باز و دشمنان آن)  آموخته ام که چک سفید به هیچکس ندهم یعنی آثار بزرگترین نوابغ بشری را با دیدۀ نقد بنگرم و اگر مستدل خرد پسند نیست نپزیرم ۰ پوپر در دیباچۀ که بر کتابش می نویسد؛ چنین می گوید:"( اگر در این کتاب پاره ای سخنان سخت در بارۀ برخی از بزرگترین رهبران فکری بشر گفته شده است؛ امیدوارم انگیزۀ من استخفاف وتحقیر ایشان نبوده باشد ۰ این امر از این اعتقاد راسخ من سرچشمه می گیرد که اگر بنا باشد تمدن ما به هستی ادامه دهد؛  باید عادت به دم فروبستن وسر فرود آوردن در برابر مردان بزرگ را از خویشتن دورکنیم ۰ مردان بزرگ خطاهای بزرگ مرتکب می شوند و چنانکه در این کتاب کوشیده ام نشان دهم؛  بعضی از بزرگترین پیشوایان گذشته پشتیبان حملۀ همیشگی به آزادی و عقل بوده اند ۰ تأثیر و نفوذ این مردان که به ندرت کسی در برابر آن قد بر افراشته است؛  همچنان کسانی را که دفاع از تمدن وابسته به آنهاست گمراه می کند و هنوز در میانشان تفرقه می افکند ۰ اگر درنگ کنیم و در انتقاد از آنچه مسلمأ بخشی از میراث فکری ماست بی پرده سخن نگوئیم؛  مسئوولیت این تفرقه دردناک و شاید مرگبار به گردن ما خواهد بود ۰ اگر به انتقاد از پاره ای از آن میراث بیرغبتی نشان دهیم ؛ ممکن است به نابودی همۀ آن یاری داده باشیم ۰) البته من شخصأ نیچه را انسانی خوش قلب و دوست داشتنی می دانم و از خواندن نثر و نظم او به غایت لذت می برم ۰ کتاب شاهکار نیچه یعنی" چنین گفت زرتشت را همیشه با آواز بلند می خوانم وسراپا شور و هیجان می شوم ۰ برای اینکه ثابت کرده باشم که نیچه انسانی با احساس و رقیق القلبی بوده هست؛  بد نیست که این داستان معروف را که از او به جا مانده برایتان نقل نمایم ۰ در باب شروع جنون نیچه روایتی معروف وجود دارد که می گوید روز سوم ژانویه ۱۸۸۹ نیچه در میدان " کارلوآلبرتوی" در شهر " تورین" داشت قدم می زد که با صحنۀ شلاق زدن یک اسب توسط یک کالسکه چی روبه رو گردید ۰ نیچه با دیدن این صحنه منقلب می شود و به سوی آن جانور زیبا می شتابد:  نیچۀ گریان گردن اسب را در آغوش می گیرد و با مهربانی نوازش می کند و پس از چند لحظه در برابر چشمان حیرت زدۀ کالسکه چی و ناظران ناگهان نقش بر زمین می شود ۰ نیچه دائمأ بیمار بوده و سردرد داشته و این سردردها را نتیحۀ زایش افکار نو می دانسته است ۰ برای نوشتن سلسله جستارهای که در بارۀ نیچه به شما دوستان ارائه خواهد شد از این منابع استفاده کرده ام:  نخست آثار خود نیچه مانند:  چنین گفت زرتشت/ تبارشناسی اخلاق/ فراسوی نیک وبد/  غروب بتان/ اینک انسان/ ارادۀ قدرت/ انسان زیادی انسانی/ حکمت شادان/ در باب حقیقت ودروغ به مفهومی غیر اخلاقی/ سودمندی وناسودمندی تاریخ برای زندگی/ آواره وسایه اش/ حکمت در دوران شکوفایی فکر یونانیان/ انسان مصلوب/ ونیچه گریه کرد به قلم اروین یالوم استاد دانشگاه استنفورد/ زن از نظر گاه نیچه؛ به قلم نوشین شاهنده/ زرتشت نیچه کیست به قلم هایدگر؛ گادامر؛ فوکو و دیلتای/  همچنین چند سال پیش آثاراصلی نیچه را به زبان آلمانی خریداری نمودم و تا آنجا که برایم مقدور بود از آن برای فهم بهتر نیچه بهره برده ام وهمیشه می کوشم به آنها مراجعه نمایم ۰ ( Friedrich NIETZSCHE Gesammelte Werke  ۰ یعنی مجموعۀ آثار ۰) ازاین تاریخ فلسفه به زبان آلمانی کوشیده ام نکته های را بیاموزم ۰ Geschichte der Philosophie نویسنده؛  JOHANNES HIRSCHBERGER  )  همچنین  از آثار برتراند راسل و ویل دورانت به خصوص از تاریخهای  فلسفۀ این دو اندیشمند ۰ همچنین از نوشته های مارتین هایدگر  و میشل فوکو  در بارۀ نیچه استفاده گردیده است ۰ از نویسندگان دیگری از جمله رامین جهانبگلو؛  حسین مهری؛  محمد حسین صدیق یزدچی؛  محمد علی فروغی؛  داریوش آشوری؛  حامدفولادوند۰  همچنین از سخنرانی های اهل فلسفه که به زبان آلمانی در بارۀ نیچه وجود دارند آموخته ام ۰ از دانشنامۀ آزاد نیز چیزهای فراگرفته ام ۰  گاهی کتاب های را در همین زمینه از دوستان ایرانییم به امانت گرفته ام و بعد از استفاده به آنها برگردانده ام ۰ دیدگاه  و تحلیل خودم را نیز در لابلای این جستارها می آورم ۰ لازم به یادآوری می دانم اینکه هیچ قلم به دستی نمی تواند ادعا کند که بر آثار این نوابغ و فلاسفۀ بزرگ احاطۀ کامل دارد؛  من خودم را حد اکثر خوشه چینی که از خرمن پر بار آنان خوشۀ برداشته ام؛  بیش نمی دانم ۰ بدون اما و اگر می توان گفت که نیچه یکی از پرمناقشه ترین و جنجالی ترین فیلسوفان قرون اخیر است که عدۀ او را تا مرز شیطان بودن می رسانند و گروهی دیگری سخنان و پیشگوئی های وی را پیامبرانه می دانند ۰ نیچه متفکریست که یک تنه در مقابل ارزش های که نزدیک به ۲۵۰۰ سال بر جهان غرب به طور اخص و بر کل جهان به طوراعم حاکم بوده؛ قیام می کند وهمه را به چالش جدی مواجه می سازد ۰ شوربختانه نیچه عمری کوتاه داشت واز این عمر کوتاه نیز بیش از ده سال با بیماری شدیدی مبتلا شد که نتوانست آنگونه که می خواست و آنچه می توانست بنویسد تحریر کند؛  باوجود این همین آثاری که از خود به جا گذاشته برای جاودانگی او در جهان اندیشه کافیست  ۰بنا بر این   در بارۀ چنین انسانی باچنین  ابعاد  مختلف فکری نوشتن و سخن گفتن  بسیار دشوار است۰ همین سیاه وسفید دیدن ها مرا به وسوسه انداخت تا به جناب نیچه  بپردازم ۰ حتا دوستانی مرا از پرداختن به نیچه بر حذر می داشتند؛ می گفتند نیچه قبل از اینکه به تو چیزی بدهد داشته هایت را می ستاند؛ قبل از اینکه بسازد کاخ ارزشهایت را فرو می ریزد ۰  ولی من از لحاظ فکری آدمی ماجراجویی هستم وهر فیلسوف و دانشمندی را که بیشتر مشکل و خطرناک یافته ام؛ تلاش نموده ام تا او را بهتر و بیشتر بخوانم و بشناسم ۰ اتفاقأ ارزش یک انسان زمانی مشخص می شود که از لحاظ فکری سنگواره نشده باشد و به افکار پوسیده و ارزش های گندیدۀ خود نبالد و سال ها در جا نزده بل آمادۀ هزینه دادن باشد ۰ دوستان و آشنایانی دارم که همۀ افتخارشان این می  باشند که ۳۰ یا ۴۰ سال افکار خودرا حفظ کرده اند و چنین فردی می  گوید  من همان هستم که بوده ام واین یعنی مرگ فکری یعنی اینکه آنچنان در نابخردی به سر برده و می برد که حتا از مردن خود هم آگاهی ندارد  ۰ خوشبختانه تا اکنون اندیشه های نیچه و دیگر فیلسوفان  جز سود هیچ زیانی برایم نداشته است و به گفتۀ ایمانوئل کانت کار فلسفه نه آموختن اندیشه ها بلکه آموختن اندیشیدن است ( هر وقت به کانت رسیدم بیشتر توضیح خواهم داد) ۰ در وهلۀ نخست می خواستم عطش خودم را مرفوع سازم ودر گام بعدی آنچه آموخته ام را با دیگران در میان بگذارم  ۰  امیدوارم که در راه شناساندن نسبی این بزرگان توفیق بیابم وبرای شما دوستان عزیزنیز نکتۀ تازۀ در بر داشته باشند ۰ (آنکس که خنده نمی داند؛همان به که آثار مرا نخواند۰ نیچه) ( تا جهان بود از سر آدم فراز / کس نبود از راه دانش بی نیاز / دانش اندر دل چراغ روشن است / وز همه بد بر تن تو جوشن است ۰ رودکی)