رادیوبازار که خوشبختانه منبع موثق انعکاس دهنده ذهنیت عامه است، با چاق شدن خبر درز یافته یا درز داده شده ، حاکی از بار و بستره بندی اقای خلیلزاد به صوبِ گویا زادگاه اشوب زدۀ اش ، زمزمه های بیشتر تشویش اور را بر سر زبانها گزارش میکند .
وقتی دیده میشود که در قبال افغانستان وجهان، سیاستهای مبهم و مغشوش و رفتار چند پهلوِ امریکایی ها به قصد پنهان کردن هدفهای اصلی در زمامداری ترامپ ، مرزهای متعارف اخلاق و سیاست در روابط بین دول را در نوردیده و در سیمای زور عریان ، پیوسته اینجا و انجا عرضه میشود؛ از این دیدگاه ، همه سوپال ها(تخم ها) را در یک سبد گذاشتن ودخیل بستن به دستاورد ماموریت اتی فرستادۀ ازموده شدهِ اینچنانی، درنقش محرکی که عامل گشایش های سودمند در اوضاعی از هرجهت به بن بست رسیده کشور ما گردد ، انتظار بیهوده جلوه میکند .
هنگامیکه، سوارکاران تمامت خواهی غرب، در هیئت تصمیم غالب محافظه کاران امریکایی و ترامپیزم ، با داشتن ریشه در سلطه طلبی غارتگرانۀ انها که در تعارض با حقوق بشر و حقوق و منافع دول و مردم جهان است ، چار نعل به سمت راست ترین مواضع سرمایداری می راند و می تازد ؛ نمایش ها و غوغا های فریبنده و دفع الوقت مابانه رسانه ها و مطبوعات غرب ، نظیر تنبیه و گوشمالی لفظیِ عجوزۀ مشهورِ به ترامپِ انها را نباید جدی گرفت. در وجه کلان و عام بحث ، از پاسبان سرمایداری با لقب رئیس جمهور که هنوز رنگ قلم امضا های او در پای راست ترین اقدامات ضد منافع %99 ها بسود %1 ها (داخلی و خارجی) نخشکیده ، چگونه وبا چه دلیل وچرا باید انتظار داشت که مامور معذور او اقای خلیل زاد نقش فرشته نجات برای مردم و کشور بخت برگشتۀ افغانستان بازی کند . مگر اینکه از سر استیصال و جبر باوری به چنین " لقمه ناگزیر گردن کج " نموده باشیم . و اما در ابعاد اختصاصی میتوان با تسامح و تساهلِ شاید کمی بیشتر، با دید نقادانه به قضیه نگاه کرد .
ماموریت امروزی اقای خلیلزاد به سبب انباشت ، تراکم و ترسب پیچیدگی های ناشی از سیاست های به اجرا درامده در اغاز اشغال میهن عزیز مان که اساس ان بر گسترش سلطه جویی استعماری با ارایش جنگ علیه تروریزم و مزدور پروری استوار بود، بسیار دشوارتر از دیروز است . محتوی اصلی اهداف راهبردی دیروزی سرمایداری غرب در کشور ما، منطقه و جهان تغیر نکرده اند و اما شواهد حاکی است که تحقق ان اهداف کهن یعنی دزدی های استعماری به سبب اشباع بی سابقۀ روابط و مناسبات انسانی از عنصر زور در کل و در سطح جهان و به صورت اخص ، ظهور بازیگران جدید منطقوی و بین المللی و فعل و انفعالات داخل کشورمان ، با همان راهبرد قبلی، از توان وایسرای امریکایی بر مبنی اجندای کهنه اوخارج و بیشتر به معجزه شباهت خواهد داشت تا واقیعت و عینیت مورد قبول برای همه و جامعه ملی . با این وصف ، خلیلزاد ها و رونوشت های بدل او نظیر کرزی و غنی... را به میدان بخت ازمایی میفرستند . بلادرنگ اضافه شود که ناتوانی قابل پیشبینی خلیلزاد در حالیکه مردم افغانستان از زعامت ملی و مردمی که این اوضاع مساعد را بسود منافع کشور سمت وجهت دهد ، پیوسته و نقشه مندانه محروم گردانیده شده اند ، نباید سبب اغفال وفریفته شدن وغرورکاذب در ما گردد . سهم ما ازشکست خلیلزاد احتمالا شکست و خسران بیشتر خواهد بود و نه پیروزیِ حتی اندک ، مگر اینکه...
عیان است و نیاز به تصریح ندارد که آقای خلیلزاد مامور امریکایی است ( بگذریم از انگیزۀ این نیشخند وریشخند و زهرخند تلخ که مامور صیب را درعصرانقلاب انفورماتیک، با توبره و خُرجینِ مملو از پتره و پینه و "کهنه زری کو" و شاید ابزار ندافی، قصد فرستادن دارند ) . اما اینکه چرا عمله و فعله خارجی اینچنینی را محور سیاست داخلی ما ساخته و میسازند و میسازیم و با این ساخته ، ناگفته و نا نوشته فرمان گوشخراش " کنار بیایید " ، صادر می کنند و افغانها باید سر تعظیم به ان فرمان فرو ارند ،پرسشی است که حاجت به بیان دارد. پیشینیه و ریشه افغانی خلیلزاد را میتوان به حیث یک فکتور تاثیر گذار بر اوضاع سیاسی - اقتصادی و اجتماعی کشورشامل معادله کرد. اما اینکه اثرگذاری این فکتور بسود چه جناحی شامل درمعادله نقش بازی میکند و یا خواهد کرد و چرا ؛ سوالی است که پاسخ به ان، هرگاه کارگران فکری دلسوز وطن از مصروفیت در کانونها و جبهات فرعیِ که عمدا به قصد اغفال ازجبهه اصلی برای شان گشوده و می گشایند ترخیص حاصل کنند ؛ وجدانهای ملی، علمی وتاریخی مانرا به شهادت میطلبد . غرب و اینروزها رقبای او نه تنها در افغانستان بل در سراسر جهان در ادامه سیاستهای استعماری بدنبال تامین منافع اینجا و انجا مصمِمانه استین و پاچهِ دزدی های گویا قانونی وفرا قانونی یا همان تامین منافع را با اشتیاق تمام بالا زده اند . در این راستا ، حوزه های منافع حیاتی ترسیم میکنند و بعد برای در اختیار داشتن بلامنازعه ان حوزه ها که تلاقی های خصمانه در ان بیشتر اوقات از اجتناب ناپذیری ها است؛ چنگ و دندان نشان دادن ها و غُر وفِش های رسانه یی و دیپلوماتیک و جنگ افروزی ها در مناطق و اطراف حوزه های حیاتی ننه هایشان وفعال شدن کارخانه های اسلحه سازی و سرعت تولید و رونق تجارت اسلحه ... و مزدورک ها عوض نمودن ها... و به سرعت ماشین چوچه کشی سیاست پیشه های اماتور در لباس روشنفکر وکارشناس و انواع و اقسام فیسبوک چلونکی، افزودن ها؛ (اگر دیروز انجو ها، گرمی وحرارت لازم ماشین تولید نسل وچوچه کشی چنین سیاست بازان افاده فروش و مکار را تامین میکرد، اینروزها شوربختانه رسانه ها از جمله فیسبوک ایفای نقش این ماشین را ، البته در موارد خاص مجانی عهده دارشده است) ؛ واینگونه خیر خود را در شر افرینی برای دیگران جستجو نمودن ها، را شاهدیم . در این متن، یکی از دو بُعد مامورت اقای خلیلزاد یعنی تضمین منافع جانب امریکا در افغانستان که فهمیدن ان ضروری است، برجستگی می یابد. اما مهم دانستن نفع و زیان این ماموریت برای کشور و مردم ما است. تامین این مأمول نیازمند تصویری کلانی است که همه بازیگران شامل در سناریو و کنش ها و واکنش ها با دقت از موضع پان اوپتیکانیزم باژگونه در چشم اندازِ مراقبتی قرار گیرند . به سبب استعجالیت، اهمیت ، سرعت وپیامد رویداد ها و حوادث در شرف وقوع نمیتوانیم با جزئیات به بررسی تفصیلی و نقادانه ان تصویر بزرگ بپردازیم . کار ممکن سرخط ها را تشخیص و نشانی نمودن وبرمبنای ان در حد توان بر مبنای معلومات و اطلاعات در دست داشته ارایه یک تصویر کلی میتواند باشد .
با تجسم تصویر کلان Bigger Picture و دقت در ان مشاهده و شناخت چهره های بازیگران خارجی و همکاران بومی انها نسبتا اسان است. مشکل فهم اهدافی است که این بازیگران برای پوشانیدن ان، تا میتوانند دروغ میگویند . روسها کومک به استقرار عدالت اجتماعی را در افغانستان روپوش تجاوز و اهداف استعماری خود کردند . استعمار غرب در رقابت های استعماری کومک به جهاد و مجاهدین را و در همین سلسله از رهبری اسلام پناه مجاهدین گرفته تا طلبای کرام، در دروغگویی و مزدوری، مرز های ناپیدا خیانت به وطن وجنایت در حق مردم را درنوردیدند. حالا ناجی خلیلزاد با پشتبارِسپیده و سرخابِ دیپلومات کار آگاهِ افغان- امریکایی ، در نقش مشاطه گر ومالِنده ان سپیده و سرخاب تقلبی (شاید پاکستانی) بر رنگ زرد لیبرال دموکراسی مسلحانه، تشریف اورده که چه بکند و کی را فریب بدهد و یا بترساند؟ آیا با آرایش رخسار کریه مافیا های که در سالیان جنگ پرورانیده ؛ نمایش های چُندش اور تکراری راه انداخته و در پشت پرده ، رشته ها تا هنوز بجا مانده و اسیب نرسیده ی داشتن وطن و زندگی کردن مردم ما در ان را ، میخواهد ندافی نماید و یا با سِحر وجادو و معجزه نمایی میخواهد شکست و ریخت ها را پینه و پتره زده و باز هم در پس کوچه های سیاست " کهنه زری کو " فروشی کند ؟ و یا شاید ایجاد راه ترکیبی سومی به مقصد دفع الوقت و فرصت کمایی کردن، مافی الضمیر او را میسازد! هرگاه ، قطعاتِ در دسترس پازل را کنار هم قرار دهیم ، سیال بودن اوضاع و پس وپیش شدن مرز حوزه های منافع حیاتی استعمار ، و همزمان انقباض امپراتوری "ینگه دنیا" از یکطرف و از جانبی انبساط رقبای پُرخور وپُر اشتهای جوانتر او و در این میان گسترش چشمگیر دامنۀ جغرافیای جنگ و گرسنگی در سراسرجهان و همراه با ان تخریب شتابان طبیعت، مورد توجه قرار گیرد، به نظر میرسد ، راه التقاطی جدید یعنی انصراف از سهم شیر خواهی از لاش افغانستان و بینی خمیری ساختن برای خروج از لجنزار خود افریدۀ که در ان در حال فرو رفتن هستند، از نوع هم شهید هم غازی و هم زنده به خانه برگشتن، مبنای تپ و تلاشهای اقای خلیلزاد خواهد بود ! و اما چون اهداف ونیات اصلی استعمارگر نمیتواند صاف و ساده و دلبخواه یکشبه ، قبل از وارد کردن فشار ها و شاید ضربه های فیصله کن استعمار زده ها، ضربه های نظیر کارنامه ویتکنگ و الجزایری و افغان که پس لرزه هایش در کشورهای مادر استعماری اتازونی وفرانسه دموکرات و روسیه کمونستی احساس شد، اشکار گردد؛ موش و پشک بازی های تکراری و متداول استعمار زده و استعمارگر بدبختانه ادامه خواهد داشت. بنا بر تجربه های که تائید تاریخ را دارد توانانایی های استعمار زده بیشتر از زور استعمارگر است. بنا بران هرگاه خواست ها و شعار های جامعه مدنی بر مبنای ازادی و استقلال وبرمیزان عدالت اجتماعی، برای استقرار نظام حقوقمدار درمردم سالاری اجتماعی، از متن جنبش های خودانگیخته زیرپوستی ونیز جنبش های تجربه شده ، انتخاب و چراغ رهنما حرکت جامعه گردد؛ تعین تکلیف برای خلیلزاد ها و کرزی ها وغنی ها، بوسیله جامعه جوان مدنی افغانستان در اوضاع و احوال پریشان کنونی، نه تنها ناممکن نبوده ،بل امری است که ازمودن ان ضروری است.
14سپتمبر2018سدنی