فرید ریش ویلهلم نیچه (اراده ی معطوف به قدرت؛وفلسفۀ اخلاق --- بخش هفتم)

انسان های احمق نه از کتاب خوششان می آید نه از فیلم های مفهومی ونه هر چیز که آن ها را وادار به تفکر  کنند ۰انسان های کمی احمق تا حدودی کتاب می خوانند البته فقط به دلیل این که بتوانند مدارک تحصیلی خودرا تکمیل کنند۰

انسان های رمانتیک شعر می خوانند؛ رمان های عاشقانه را دنبال می کنند۰انسان های باهوش با معادلات سروکاردارند؛ریاضیات وفیزیک واز این دست۰انسان های پیشرو اما درگیر فلسفه می شوند؛همیشه در ذهنشان پر از سؤالات بی پاسخ تجمع کرده اند؛آن ها را از نوجوانی شان می توانی بشناسی؛گاه سؤالاتی می پرسند که شما را به چالش می کشند وپرده هایی را کنار می زنند که وحشت زده می شویید۰اگر تویی که این را خواندی نخست وزیر یا رئیس جمهور کشورت هستی؛ فرهنگ را به انسان های احساساتی بسپار؛سیاست را به باهوش ها وآینده ی میهنت را به فیلسوفان واگذار کن ۰   آندره ژید)  در بخش قبلی یا بخش ششم تا اندازۀ به تکنولوژی سبز و تکنولوژی مکانیکی ومسائل زیستبوم و رابطۀ آن با اندیشه های نیچه اندکی پرداخته شد ۰ در این بخش تلاش می شود گوشۀ دیگری از مدرنیسم وارزش های مدرن و دیدگاه جناب نیچه در این  مورد بررسی قرار گیرد؛ در ضمن توضیح داده خواهد شد که آیا جوامع غیر غربی باید تمام دست آوردهای مدرنیته را نادیده بگیرند یا باید بدون تأمل همه چیز را بدون کم و کاست بپزیرند ؟ آیا ریشه و اساس مدرنیته در غیر از زادگاه خودش آنگونه که می بایست شناخته شده است یا فقط ما به جنبه های بسیار سطحی و تخنیکی آن به صورت مبهم مواجه شده ایم ۰ اگر چنین است پس مغز وسر مدرنیته کجا قرار دارد و فاصلۀ ما از بنیان های اصلی مدرنیته چقدر می باشد وآیا اصلأ ما می توانیم ارزش های فکری آن را هضم کنیم وآیا زمینۀ لازم برای پیاده کردن این ارزش ها وجود داردوآیا می توان بدون درک وفهم مدرنیته اصلأ به پست مدرنیسم نزدیک شد؛ آیا بدون نقد و سنجش فرهنگ وجامعۀ خودمان می توانیم ارزش های مدرنیته را بومی بکنیم و جا برایش باز نماییم وآیا بدون شناخت درست وهمه جانبه از فرهنگ خودی می توان به ارزش های مدرنیته پرداخت وآیا ما سنت های حاکم بر جامعۀ خودرا می شناسیم؛ آیا ما دین ومذهب و ادبیات وآداب ورسوم وکل فرهنگ خودرا تا کنون الک یا غربال کرده ایم تا بدانیم که چه چیزی را باید حفظ نمود و کدام را باید کنار گذاشت و آیا ما به طور کلی شهامت لازم را برای رویا روی با این مسائل داریم یا اصلأ به این مفاهیم اندیشیده ایم؛  یا پرداختن به امور روزمرۀ اخبار وشلوغ کاری های روزمرگی امان را از ما ربوده و دیگر رمقی برای اندیشیدن جدی نمانده است ؟ دوستان من مشکل را بسی عمیق تر و ژرف تر از آنچه ظاهرأ به چشم می آید می  بینم؛ اما چون به انسان با وجود همۀ نادانی هایش باوردارم؛ ناامید نیستم؛ اگر ناامید بودم هیچ وقت اقدام به نوشتن نمی کردم ۰ من نیز همانند تک تک شما نگرانم وفقط پرسش طرح می کنم وراه حلی نهایی و درست  را باید باهم جستجو کنیم ۰ هیچ فردی در هر مقام و جایگاهی که باشد قادر به پاسخ گویی به همۀ این پرسش ها نخواهد بود؛ این فرش هزار تکه را باید باهم ببافیم ۰ وده ها وبلکه صدها  پرسش بی پاسخ دیگر؛ که می کوشم در حد توان وبضاعت خودم به این مهم بپردازم ۰ بدون تردید دانش وتأمل شما خوانندۀ عزیز می تواند این نوشتار را به هدف اصلی خود نزدیک تر نمایید ؛بنابراین در همکاری باهم خواهیم توانست از پس آن برآییم ۰ ماباید دستاورد های علم وتکنولوژی و فرهنگ مدرن را بگیریم واز آن خودمان بکنیم یا دست کم آن ها را بفهمیم؛ زیرا ما تا مدرنیته را درست نفهمیده ایم هرگز نمی توانیم به وضع پست مدرن برسیم ۰ در نتیجه کوشش برای فهم بنیادهای مدرنیته وجذب آن ضروری است ۰ ولی؛ البته ما می توانیم با پرهیز از مطلق کردن اندیشه های مدرنیته؛ از جنبه های آسیب زای آن تا حدی پرهیز کنیم ۰ در عین حال باید این را هم بدانیم که ما دیگر نمی توانیم تکنولوژی جدید را نادیده بگیریم وبه وضعیت پیش مدرن برگردیم ۰ مثلأ ما نمی توانیم از تراکتور چشم بپوشیم وبه " خیش" رو آوریم یا برق را رها کنیم وبه دوران " چراغ موشی" برگردیم ۰ ما بی گمان نیاز به عقلانیت مدرن در سطح مدیریت وتکنولوژی داریم یعنی حتا اگر عقلانیت فلسفی از نوع دکارتی یا کانتی را نیز طرد کنیم ومثلأ به جهان بینی عرفانی یا دینی بر برگردیم؛ باز برای مدیریت زندگی کنونی اجتماعی وسیاسی واداری مدرن نیاز به عقلانیت مدرن داریم ۰ پس نباید خودمان را گول بزنیم وسرمان را در زیر شن های نا آگاهی وجهل فروببریم واینگونه وانمود نماییم که انگار آب از آب تکان نخورده وبه مسیر عادت کرده وخو گرفته چشم و گوش بسته روان گردیم ۰ باید فکر اساسی نمود وباید خودمان را با این چالش های پیش آمده در گیر کنیم تا پاسخ نسبتأ درست وصحیح را بیابیم ۰ یعنی همانگونه که جامعه شناسان می گویند استفاده از تکنولوژی مدرن بدون استفاده از اندیشه های مدرن یا عقلانیت مدرن به واپس ماندگی فرهنگی می انجامد یا به تعبیر دیگر هرگز به مدرنیته به معنای واقعی کلمه نخواهیم رسید ۰ نخست ما باید بفهمیم که مدرنیته چیست؟  این پرسشی است از ماهیت که در قلمرو فلسفه می تواند طرح شود ۰ فلسفه است که به ماهیت امور نگاه می کند؛ از جمله به ماهیت تاریخ و صورت بندی های تاریخی ۰ جناب نیچه چالش های فکری را که بشریت در آینده با آن روبرو خواهد بود به بهترین نحوی پیش بینی می کند ۰ یعنی نیهیلیسم یا هیچ انگاری که عبارت است از پوچ دیدن امیدها و انتظارها یی که بشر در نگاه غایت اندیشانه به زندگی داشته است وهم سرخوردگی از بینش قرون وسطایی که هدف از زندگی این جهانی را رسیدن به سعادت آن جهانی می دانست وهم سرخوردگی از اندیشۀ آرمانشهر مدرن که وعدۀ جهانی پر از عدل وداد و فراوانی می داد ۰ هنگامی که امیدها و انتظارها بر باد رود؛ بحران درونی و روانی آغاز می شود وهیچ انگاری یا نیهیلیسم سربلند می کند و پدید می آید ۰ یعنی بی ارزش انگاشتن زندگی وجهان ۰ هیچ انگاری به دوصورت ظاهر می شود؛ یکی منفی که کناره گیری از جهان ونفی کنندۀ جهان در عمل ونظر است ودیگری مثبت که درنده خو و ویرانگر و پرخاشگر است وما امروز در جهان شاهد هردو جنبۀ هیچ انگاری هستیم ۰ دنیایی مدرن جهانی است که در آن انسان خواسته است تا در بارۀ همه چیز از نو بیندیشد و همه چیز را از نو بنیاد بگذارد ۰ از جمله تمامی نهادهای اجتماعی وصورت های زندگی بشر را ۰ یکی از پدیده های بسیار مهم دنیایی مدرن پیدایش صورت دولت مدرن است در قالب دولت -- ملت؛ یعنی دولتی که سرچشمۀ قدرت و پایگاه مشروعیت ومقبولیت آن ملت ومردم است ۰ آیا در سرزمین ما هیچ کدام از این کار ها  به گونۀ درستش انجام شده ؟ در طرح این مسائل است که ارزش افکار مشخص می شود ۰ ما به غذاهای آماده عادت کرده ایم و نجویده قرت می دهیم  ۰ مسائل بسیار حاد و پیچیده را به ساده ترین شکل مطرح می کنیم؛ زود از لحاظ فکری احساس پری می کنیم؛ نه نسبت به فرهنگ بومی خویش آگاهی لازم را داریم ونه نسبت به فرهنگ غربی آشنایی و شناخت که باید داشته باشیم داریم  ۰ گاهی بحث های که در بین قشر تحصیل کرده صورت می گیرد؛ انسان را شگفت زده می کند؛ که ما چقدر از موضوعات اساسی و جدی پرت هستیم وپرت وپلا می گوییم ۰ در جامعۀ مدرن میان همۀ عناصر مادی و معنوی آن تناسب هایی وجود دارد که در تمام نهادها و ارزش های آن دیده می شود ۰ نخستین بازسنجی رادیکال از شیوۀ زندگی و اندیشۀ مدرن اروپایی با انتقاد مارکس از جامعۀ سرمایه داری آغاز می شود که به دنبال طرح هگل از ماهیت جهان مدرن می آید ۰ انتقاد مارکس بیشتر متوجه غرب به عنوان نظام سرمایه داری می باشد ونگاه او به مسائل اقتصادی است ۰ اما با نیچه انتقاد ریشۀ از فرهنگ مدرن آغاز می گردد وبه خلاف خوش بینی های انسان باورانۀ قرن هیجدهمی  و نوزدهمی؛ نیچه حرکتی به سوی فساد و فروپاشیدگی فرهنگ در متن حرکت تاریخ مدرن می بیند و ارزش های مدرن را به پرسش می کشد و اساسی ترین مسئلۀ فرهنگ مدرن را غروب خدا از افق جهان می داند و با واژگون کردن نظام ارزش ها می خواهد راهی از واپسین انسان به " ابرانسان " بگشاید ۰ ( با یک دلیل چهل عاقل قانع می شوند؛ اما با چهل دلیل یک احمق قانع نمی شود ---- به شخصیت خود بیش از آبرویتان اهمیت دهید؛ زیرا شخصیت شما جوهر وجود شماست و آبرویتان تصورات دیگران نسبت به شما)