پیش گفتار:
در کنار ریشه یابی علل "نا امنیتی و مهاجرت در افعانستان" ، معضل "جهانی شدن" یکی از مطالبی بود که در نوزدهمین کنفرانس بین المللی فارو (فدراسیون سازمان های پناهندگان افغان در اروپا) مورد ارزیابی قرار گرفت.
این همایش که بیشتر از یکصد تن در آن اشتراک کرده بودند، به تاریخ ۲۴ام نوامبر ۲۰۱۸ در شهر لایدین/هالند برگزار گردید. در این همایش مسوولیت ارزیابی بخش "جهانی شدن" را – دست اندرکاران فرهیخته و نستوه فارو – به من سپرده بودند.
اینک من اکنون چکیده ای این بخش را با علاقمندان شریک ساخته و اضافه میکنم، که به زودی ها جزییات این معضل را در یک جستار تحلیلی به تفصیل پیشکش میکنم.
جهانی شدن پسا امریکا
- خطرات تله ای توسی دیدس Thucydides Trap –
چکیده جستار
اول: "جهانی شدن" استوار بر "نو لیبرالیسم اقتصادی"، ناشی از شیوه تولید سرمایه داری در آستانه ای دیگرگونی از "تک قطبی" به "چند قطبی" قرار گرفته است.
دوم: از یک سو بخشی از کشور های خودمدار کلاسیک و از سوی دیگر کشور های خودمدار نوظهور و پویا، آراسته با کفایت های بزرگ تولیدی و با بکار برد راه کار "soft power„ در تلاش هستند تا با امپراتوری ایالات متحده امریکا به مثابه یک نیروی از رمق افتاده، متضاد و تاریخ زده، ولی هنوز هم با ادعای "سلطه بلا منازع بر جهان" در "تباین و تبانی ساختاری" جایگاه تاریخی شان را سر از نو تعیین کنند.
سوم: این پدیده تاریخی که بازتاب دهنده رویارویی یک امپراتوری حاکم ولی رو به فرود با نیروهای تازه دم ولی رو به فراز میباشد، به شکل مزمن خطرات تصادم را با خود حمل کرده که در فراز و نشیب تاریخ یونان باستان (دولت-شهر آتن در رویارویی با دولت-شهر سپارتا) به نام "تله ای توسی دیدس" یاد گردیده است. تله ای توسی دیدیس با مثال ایالات متحده امریکا به مثابه یک قدرت رو به فرود و چین به مثابه یک قدرت رو به فراز مورد ارزیابی قرار میگیرد.
چهارم: توام با تاسیس سازمان ملل متحد، که در منشور آن اصل "دولت-ملت" تسجیل گردید، نظام بین المللی بعد از جنگ دوم جهانی ناشی از تدابیر ساختاری تلقی میگردد که تحت هژمونی ایالات متحده امریکا در "تاسیسات بریتن وودز" – صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهاتی – شکل گرفته است.
پنجم: ولی مکانیسم جهانی شدن شیوه تولید سرمایه داری را بایست در هم زمانی دو پدیده نا هم زمان سراغ کرد: ارزش افزوده به مثابه پدیده فرامرزی، فرا منطقه ای و فرا قاره ای و همچنان ادغام شبه انباشت بدوی در انباشت سرمایه جهانی؛ "منحنی یو مانند لبخند تولید" افاده تکنیکی نیازمندی گسترش شیوه تولید سرمایه داری بوده که در آن کشور های پیرامونی به مثابه کارگاه تولیدی جهانی عرض اندام مینمایند.
ششم: جهانی شدن اگر از یک سو منجر به تفاوت های بزرگ اقتصادی بین کشور های خودمدار و کشور های پیرامونی گردیده است، از سوی دیگر این اصل در مورد خود کشور های خود مدار و هم چنان کشور های نو ظهور خود مدار نیز صدق کرده، به طوری که سهم یک درصد جمعیت این کشور ها در تولید ناخالص داخلی نظر به سهم پنجاه در صد جمعیت این کشور ها روز بروز بیشتر گردیده است.
هفتم: اگر به تفاوت طبقاتی به سطح جهانی نگاه کنیم، جهانی شدن نو لیبرالیسم منجر به آن گردیده است که دارایی ۶۲ شخص ثروتمند جهان مساوی با دارایی ۵۰ در صد جمعیت جهان رقم زده میشود.
هشتم: اگر تولید ناخالص داخلی به قوه خرید اساس ارزیابی قرار گیرد، چین در سال ۲۰۱۴ بر ایالات متحده امریکا پیشی گرفته است؛ و اگر اوضاع به همین منوال پیش برود، تولید ناخالص داخلی چین در سال ۲۰۲۴ در حدود ۴۰ در صد بیشتر از تولید نا خالص داخلی امریکا بالغ خواهد گردید.
نهم: این انکشاف - با وجود ملاحظات انتقادی – منجر به نگرانی قشر مشخص عقب گرای امریکایی گردیده است، که تصادم دو قدرت بزرگ اقتصادی را ( امریکای رو به فرود و چین رو به فراز ) را اجتناب ناپذیر جلوه میدهد.
دهم: با وجود خطرات جنگ ناشی از تعرض ایالات متحده امریکا، قدرت های دیگر جهان، به ویژه کشور های عضو بریکس رو به فراز بوده و فرایند جهانی به سوی چند قطبی شدن هر روز بیشتر چشمگیر میگردد.
یازدهم: در این دیگرگونی، هژمونی سیاسی-نظامی امریکا تا مدت های دیگر – با در نظر داشت دور گذار - پا بر جا مانده، ولی "برتری و ثبات اقتصادی" امریکا عملاً تحت پرسش رفته و ادعای "امپراتوری" واشنگتن آسیب پذیر گردیده است.
دوازدهم: ولی نظام جهان چند قطبی نیز – تحت شرایط حاکم – به نوبت خود منجر به رفاه همگانی نمیگردد. برای تامین رفاه همگانی بایست پارادایم حاکم سیاسی-اقتصادی دیگرگون گردد.
سیزدهم: به مثابه بدیل: با وجود همه دشواری ها میتوان معضل "رفاه همگانی" را - آمیزه ای از شاخص های زیرساخت و رو بنا – طرح کرد، و "تنگنای رفاه همگانی" را - هم در مقایسه ای کشور ها و هم در زمانه های مختلف در یک کشور - از آن استخراج کرده و به حد اقل کم ساخت.