راه‌حل سیاسی افغانستان با تفاهم کشورهای منطقه، جهان و سازمان‌های بین‌المللی

نیاز بی طرفی تضمین شده بین المللی برای امنیت پایدار و صلح ماندگار
  مصاحبه ضیا الدین صدر با رسول رحیم
ضیا صدر: رفتار امریکا در پروسه صلح افغانستان یک کنش مستقل است یا واکنشی است به رفتار روسیه و دیگر شرکای منطقه‌ای مسکو؟ اصلاً چرا

 

ضیا الدین صدر

دولت ترامپ روی صلح افغانستان متمرکزشده است؟
رسول رحیم: ایالات متحد امریکا نه تنها حالا بلکه از آغاز تهاجم نظامی به افغانستان در سال 2001 به اینسو، برای به اصطلاح "خروج آبرومندانه" اش از منجلاب جنگ در افغانستان چندین بدیل داشته است تا عند الاقتضا، یکی را برگزیند. اکنون رفتار واشنگتن اگرچه می‌تواند فصلی از وفاداری ترامپ به وعده‌های انتخاباتی مهمش ازجمله رها کردن جنگ بیهوده افغانستان باشد، اما صورت کنونی که به خود گرفته بیشتر ناشی از طرح منطقه ئی (کنفرانس شانگهای) است که توسط مسکو ارائه شده و با راهکارهای مشخص و ازجمله وادار ساختن طالبان به زمینه‌سازی گفت‌وگوهای مستقیم با دولت افغانستان و کشورهای منطقه و چهار قدرت بزرگ منطقه یعنی روسیه، چین، هند و ایران همراه بوده است. از احتمال بعید نیست که  امریکا ترس داشته باشد تا  مبادا روسیه با این ابتکارات جلو مانورهای صلحش را بگیرد. من فکر می‌کنم دولت ترامپ واقعیت‌ها را اندکی بهتر درک می‌کند و آن اینکه مادامی که امریکا خود را تنها بزرگ‌ترین قدرت مسلط جهان تصور می‌کرد، می‌توانست سه تریلیون دالر را صرف جنگ افغانستان و عراق کند. اما حالا که ثابت‌شده، عصر پساامریکا شروع‌شده، چنین ولخرجی‌ها در یک آینده قابل پیش‎‌بینی می‌تواند از نگاه اقتصادی کمرشکن باشد. بنابراین می‌خواهد بارش را در افغانستان سبک‌تر گرداند. با این هم امریکا می تواند این کار را  مطابق به تصور خودش و بدون توجه واقعیت‌های جدید در آسیا و کشورهای مجاور افغانستان مهندسی نماید. ازجمله شاید مایل نباشد پایگاه‌هایش در افغانستان را کاملاً برچیند و یا شاید هم به یک کاهش شمار سربازان اکتفا کند و یک تاریخ سربسته را برای خروج نیروهایش معین گرداند. این چیزی است که نمی‌تواند مشکل جیوپولتیکی جدید در منطقه ما را حل نموده و نگرانیهای اقتصادی ترامپ را رفع کند.با اینهمه حدسیات قوی وجود دارند که علی الرغم تخاصم استراتژیک و رقابتهای جیوپولتیکی انکار ناپذیر بین مسکو و واشنگتن، در تلاشهای جدید امریکا برای رسیدن به توافق صلحی با طالبان، شاید نوعی هماهنگی با روسیه  به وجود آمده باشد.
 ضیا صدر: آیا هنوز هم ما با یک واگرایی کلان در خصوص آینده افغانستان مواجهیم و هیچ چشم‌اندازی در این خصوص دیده نمی‌شود؟
رسول رحیم: خیر، من چنین نمی اندیشم. چشم اندازهای متعددی در مورد آینده افغانستان می توانند وجود داشته باشند. اما اینکه نتایج این پروسه می تواند با امنیت پایدار و صلح ماندگار در افغانستان همراه باشد، جای سوال و حتی نگرانی باقی می ماند.
راه‌حل جامع علاوه بر واشنتگتن، با کمک قدرتهای بزرگ قاره،منطقه، جهان و سازمان‌های بین‌المللی میسر است. من از احتمال بعید نمی‌دانم که در صورت جدیت ترامپ که بعید به نظر نمی رسد، یک هماهنگی با روسیه نیز صورت بگیرد. حدس زده می شود که زلمی خلیل زاد در سفر ماه دسمبرش به مسکو به این مهم بپردازد و با ضمیر قابلوف نماینده روسیه برای افغانستان  که تقریباً از عین تجربه ، آگاهی و ارتباطات متعدد در افغانستان و پاکستان برخوردار است، نقشه راه مذاکرات صلح را مورد بحث قرار دهد. همه چیز مربوط به تصمیم اداره ترامپ و قبول نقش روسیه است. یعنی این تصمیم در عالی ترین سطح کاخ سفید گرفته می شود. نتایج خوب در انتخابات میان دوره ئی ترامپ، حمایت اکثریت مردم امریکا  از خروج نیروهای امریکائی از افغانستان، اختلال روابط ایالات متحد امریکا با متحدان اروپائی و ناتوئی اش و انجماد منازعه در سوریه که کدام چشم انداز مساعد برای کسب نفوذ بیشتر امریکا را نشان نمی دهد، همه دست در دست همدیگر گذاشته و احتمال توافقات معین بین پوتین و ترامپ را افزایش می دهند.  نکته آن است که هنوز جنرال‌ها سیاست افغانستان امریکا را در دست دارند نه شخص ترامپ. کنفرانس سران "جی 20" در بوینس آیرس و مذاکرات پوتین و ترامپ نیز بسیاری مسائل را روشن خواهد گردانید. ما به نقطه عطفی رسیده‌ایم. کنفرانس اخیر مسکو یک نقطه عطف بود. آن پروژه کنفرانس همکاری شانگهای برای صلح در افغانستان که من سال‌ها به وجودش اشارت می‌نمودم، دیگر از طریق روسیه جنبه عملیاتی به خود گرفته است و به نظر می رسد ترامپ نیز با شتاب بی مانندی می خواهد به یک راه حل نائل آید .
 مشکل مهم دیگر برای یک چشم انداز روشن خود افغان‌ها هستند که از این فرصت استفاده نمی‌توانند.  یعنی آنها مستقلانه طرحی را برای یک امنیت پایدار و یک صلح ماندگارمطرح و جانبداری نمی کنند. منظور این است که افغان‌ها برای نجات از این بازی‌های جیوپولتیکی مرگبار و ویرانگر، باید به‌اتفاق طرح بی‌طرفی افغانستان را که از ضمانت قوی قدرتهای بزرگ جهانی و شناسایی همه همسایگان برخوردار باشد، مطرح نمایند و آن را به اتکای یک نیروی سیاسی واقعی درون کشور ولو آنکه بزرگ‌ترین نیرو نباشد، باید تبلیغ کنند. در غیر آن با زوال آخرین بقایای مشروعیت حکومت وحدت ملی در نتیجه مذاکره مستقیم واشنگتن با طالبان و نبود یک اپوزسیون متعهد، ملی و سازنده، این خلأ مطلق سیاسی را طالب پر خواهد کرد و دیگران نیز طوعاً و کرهاً آن را خواهند پذیرفت.  
ضیا صدر: مقصود از بی‌طرفی همان بی‌طرفی سنتی است که افغانستان داشته است یا کدام مقصود دیگری دارید؟
رسول رحیم: خیر. در قاموس روابط بین المللی انواع مختلف بی طرفیها وجود دارند. بی طرفی خود خوانده ما از اجزای مختلفی ساخته شده بود که بعضاً دولتمردان و مورخان وطنی آن را بی طرفی عنعنوی می خواندند. بخش اصلی این بیطرفی عنعنوی همان الزامات یک دولت حایل (Buffer State) بین دو امپراتوری بودن است که در جنگ جهانی اول مورخان ما آن را "بی طرفی" عنوان کرده اند. در آستانه  جنگ دوم جهانی، دودمان حاکم شاهی در حالی که عمداً در روابط بین المللی انزوا طلبی اختیار کرده بود ، با علم کردن این عنوان بی طرفی خود خوانده، تا حدود زیادی مانع نفوذ قدرتهای متحارب در کشور شدند. عناصر اصلی این بی طرفی عدم جانبداری از قدرتهای متحارب بود. از اوایل دهه پنجاه به بعد، با ظهور "جنبش عدم تعهد" دولتمردان افغانستان از سیاست "عدم انسلاک" و "بی طرفی مثبت و فعال" سخن به میان می آوردند. وجه متبارز این سیاست خارجی عدم شرکت در پیمانهای نظامی و رعایت موازنه بین بلوک شرق و بلوک غرب بود. حاکمیت حزب دموکراتیک خلق در عمل از جمله اقمار مسکو بود و تنها در روزگار  اخیر ریاست جمهوری داکتر نجیب الله کوشش بی فرجامی به سوی بی طرف شدن افغانستان به عمل آورد. "دولت اسلامی افغانستان" به نمایندگی از تنظیمهای جهادی و "امارت اسلامی افغانستان" به رهبری طالبان چنان با درگیریهای داخلی مصروف بودند که  اثر در خور ذکری در این راستا از آنها دیده نمی شود. به نظر نمی رسد که "جمهوری اسلامی افغانستان" بعد از سال 2001 تاکنون با وجود شرکت در جلسات کشورهای غیر متعهد، عنوان بی طرف را برای خود به کار گرفته باشد. در جهان ما برخی کشورها خودشان خود را بی طرف اعلام کرده اند. شماری توسط یک  یا چند کشور خارجی بی طرف شناخته شده اند. ترکمنستان مطابق به مصوبه غیر الزام آور  مجمع عمومی ملل متحد بی طرف خوانده می شود. این در حالی است که کشور سویس بنابر موقعیت خاص جیوپولتیکی اش در اروپا طبق یک معاهده بین المللی که توسط قدرتهای جهانی تضمین شده است، بی طرف خوانده می شود. بی طرفی مورد نظر من همان بیطرفی عنعنوی و خود خوانده افغانستان نیست که تاریخ جداگانه ای داشته و متعلق به شرایط خاصی بوده است، بلکه مانند سویس بیطرفی ای است که طبق یک معاهده بین المللی توسط قدرتهای بزرگ جهانی تضمین شود.
ضیا صدر:فکر نمی کنید که این تقاضای بی طرفی بی سابقه و تا حدود زیادی فقط آرزومندانه باشد؟
رسول رحیم :بحث بی طرف شدن افغانستان مطابق به یک پیمان بین المللی سابقه طولانی دارد. دست کم من شخصاً این موضوع را در سال 1992  در رساله "دموکراسی راهی به سوی صلح و ثبات پایدار در افغانستان" مطرح نموده ام.پس از آن این موضوع در مباحثات و اسناد متعدد سیاسی بازتاب یافته است.هرگاه این درست باشد که کسی به اذان ملای غریب نماز نمی خواند، تازه در همین چند ماه یا یک سال پیش بود که آقای داکتر سپنتا وزیر خارجه اسبق افغانستان و آقای خلیل زاد نماینده ویژه ایالات متحد امریکا برای گفت وگوهای صلح با طالبان در یک نشست دوگانه  در تلویزیون طلوع ضمن بحث بر سیاست خارجی افغانستان این موضوع را مطرح نمودند که اشارات آقای خلیل زاد بیشتر متوجه ترکمنستان بود و در صورت مساعد بودن شرایط تلویحاً چنین بیطرفی را رد نکردند. این در حالیست که آقای داکتر سپنتا در آخرین مصاحبه با تلویزیون آریانا، با تاکید از بی طرفی افغانستان حمایت نموده است.  
آقای بشیر احمد اندیشه در ماه مارچ 2015، ضمن تحقیق ارزشمندی زیر عنوان "بی طرفی در سیاست خارجی افغانستان"،در نشریه "سپیشل ریپورت" منسوب به "بنیاد صلح ایالات متحد امریکا"، با شرح تاریخی و مستندی به این موضوع پرداخته و از سال 2001 به اینسو دست کم از دو پیشنهاد ابتکاری شخصیتهای سیاسی ارشد امریکائی برای بی طرف ساختن افغانستان سخن به میان آورده است. میدویدوف رئیس جمهور روسیه در سفرش به امریکا مستقیماً در این مورد با همتای امریکائی اش صحبت نموده و توافق ضمنی او را حاصل کرده بود.
در هر راه حل صلح آمیز برای افغانستان، سرنوشت پایگاه های نظامی ایالات متحد امریکا در این کشور نقش اساسی دارد. با وجود تاکید واشنگتن بر جنگ ضدر ترور، این پایگاه ها از لحاظ جیوپولتیکی برای نظارت و اعمال نفوذ در چین، روسیه، آسیای میانه، ایران، پاکستان و حوزه خلیج نهایت مهم می باشند.واقعیت آنست که قدرتهای منطقه ئی آسیائی از وجود این پایگاه ها در افغانستان احساس نا امنی می کنند و به انحای مختلفی آن را بیان داشته اند. بسیار فکر می شود که هرگاه وجود این پایگاه ها به دلیل امنیت از جانب افغانستان باشد، چین و روسیه حاضر باشند چنین تضمینهای امنیتی را فراهم سازند. سرگئی لاوروف در گفت وگوهای صلح مسکو به تاریخ 9 نومبر  گفته است که معضل افغانستان راه حلی بر حسب بازیهای جیوپولتیکی ندارد(نقل به مفهوم).
ضیا صدر: مقصود از راه‌حل ژئوپلیتیک چیست، می شه کمی توضیح بفرمایید؟
رسول رحیم:یعنی اینکه امریکا در تقابل با روسیه و چین و یا برعکس روسیه و چین در تقابل با امریکا بخواهند مشکل افغانستان را  مطابق به خواست خودشان حل‌وفصل بکنند.اصل گفته لاوروف از این قرار است:« ما نباید برحسب بازیهای جیوپولتیکی فکرکنیم که (در آن صورت) افغانستان می تواند یک منطقه رقابتهای بین المللی با پیامدهای وخیم برای مردم افغانستان و همسایگانش باشد.»
 ضیا صدر: رفتار ترامپ و تیمش بسیار مغرورانه به نظر می‌رسد، بدین روی بعید به نظر می‌رسد که آن‌ها از رهگذر تفاهم و مشوره منطقه‌ای بخواهند به یک راه حل در خصوص افغانستان برسند، شما چنین فکر نمی‌کنید؟
رسول رحیم:چنین راه‌حلی انگیزه‌های بسیار عمیق‌تر از رفتار شخصی ترامپ دارد، امریکا طالب را به حیث یک دارائی انحصاری اش قبلاً ازدست‌داده است. با آنکه همین حالا امریکا حاضر است تقریباًت بخش عمده اختیارات افغانستان را به طالبان بسپارد و حتی از حکومت موجود درگذرد، ولی مخالفتهای درون افغانستان با حاکمیت مطلقه طالبان که بهر صورت مانع ثبات مطلوب خواهد شد، ایجابات رشد اقتصادی در قاره و منطقه که مستلزم یک رژیم بسیار متمدن، باز و پذیرا در افغانستان به مثابه یک چهار راه ترانزیتی می باشد، نهائی شدن این پروژه را تهدید می کند. اکنون بهتر دانسته می شود که چرا امریکا در طول هفده سال گذشته نخواست طالب را در اعداد سازمان‌های تروریستی قرار دهد. پنج‌تن مؤسسان طالب را از زندان گوانتانامو رها کرد و به قطر فرستاد. آن‌ها در مذاکرات با خلیل زاد شرکت داشتند. این نشان می‌دهد که امریکا طالب را به حیث یک نیروی ذخیره برای روز مبادا نگه‌داشته بود. اما طالب دیگر نه تنها به مثابه یک ابزار نفوذ در افغانستان در اختیار پاکستان است بلکه سرنوشت اقتصادی خود کشور پاکستان با پروژه پنجاه و اند میلیارد دالری دهلیز اقتصادی چین و پاکستان گره خورده است. امریکا هرگز نمی‌تواند چنین پروژه عظیم انکشافی برای پاکستان خلق کند. حتا پاکستان اگر با همه زد وبندهای اقتصادی منطقه ئی اش روابط بسیار عمیق و دیرینه اش را با ایالات متحد امریکا ترجیح داده و خواستهای واشنگتن را در مورد طالبان برآورده سازد، پای هند مطرح می شود که متحد نهایت مهم ایالات متحد امریکا در آسیای جنوبی و خصم دیرین اسلام آباد است وظهور قدرت منحصر به فرد طالبان در افغانستان را به معنی ایجاد عمق استراتژیک پاکستان می داند.  بنا براین امریکا در این معاملاتش نمی تواند حساسیتهای سائر کشورهای منطقه و از جمله هند را که  متحدش می باشد،نادیده بگیرد. چنین اوضاع پیچیده ای از لحاظ ذهنی امکان تحقق بی طرفی افغانستان و تشکیل یک حکومت امروزی تر را درچشمرس قرار می دهد. هرگاه به زودی یک  نیروی ملی درافغانستان برای استفاده از این فرصتهای مساعد تشکیل نگردد، قدرتهای بزرگ مانند همیشه به رئال پولتیک یعنی سیاست بدون پابندی به ارزشها واصول متوسل خواهند شد و شاید سناریوهای بدتر ازامروز دامنگیر افغانستان ومنطقه ما شوند.