خطرات نابود کننده بازی با انترنیت و تکنولوژی های ناشناخته

امروز جهان ما وارد عصر تكنالوژي انترنيتي – سایبری شده است كه بیشتر از دوره های گذشتهء مدرن؛ آينده ي آن قابل پيشبیني نيست. البته انترنیت ساحه بزرگ دارد و در زمین و فضا و دفاتر و دیوانها و بانک ها و مِؤسسات مختلفه استفاده میگردد که اغلب توسط متخصصان انجام میگیرد و بحث ما پیرامون آنها نیست!

بحث متوجه جوانان و نوجوانان غالباً نا آگاه و کم دانش و مقلد و مودینگ میباشد که در واقع انترنیت و امکانات آن (شبکه های اجتماعی) را به بازی گرفته اند و نیز بر آن افراد و نیرو ها که این کشش ها و کنش ها را ایجاد میکنند و تعمیم می بخشایند. درین گستره است که ما با وارد شدن به دنياي انترنيت؛ ديگر با انسان عادی روبرو نیستیم که در طول تاریخ نانوشته و نوشته شده تعریف میگردید؛ این انسان چیزی مانند موجود الكترونیکي و دیجیتالی است با آنکه هنوز در مغز یا اندام های دیگر او «ریز تراشه ها»(سامانه های الکترونیکی حاوی اطلاعات و کارکرد های هوش مصنوعی) نصب نشده است و طبق بعضی پیشگویی های علمی ـ فانتاستیک (خیالاتی) هنوز ساختار های الکترونیکی با ارگانیسم انسانی مزج و مخلوط نگردیده است. ولی به هرحال؛ خصوصاً در شرایط «اعتیاد انترنیتی» ما با انسان الکترونی روبرو ميشويم، كه اطلاعات الکترنیک در او نه فقط حرف اول را ميزند بلکه روایتگر تمامی زندگی و لذات و مضرات آن است. 
البته رويكرد هایی كه انسان ها با دنياي تكنالوژي دارند يكي از عمده ترین مسايل قابل تشويش چندین سویه است چرا که تکنالوِژی از دانش و آگاهی عام بشری بسیار و بیحد پیش رفته و چنان تو سعه یافته که دانش های حداقل مربوط به تکنولوژی هاییکه فرد بشر خریداری میکند و به کار میگیرد؛ در بهترین حالات هم قابل احاطه و تسلط توسط وی نیستند. لذا تصور و خیال باطل اینکه با پول یا زورمندی دیگری میتوان بر تکنولوِژی سلطه یافت آخرين حد خود خواهي و خودشيفتگي بشر ميباشد. اين يعني  كه در يك سياه چال تاريك همه دارند غرق ميشوند. 
رویهمرفته امروز جوامع وارد يك بد فكري و سست انديشي شده است در حالی كه درك و پذیرش چنين واقعیتی بسيار دشوار است. برعکس به نظر میرسد به نوعي همه از بابت اين انزوا از مقتضیات ذاتی و گوهرین خویش خرسند هم استند.
این واقعیت را برتراندراسل هنوز در عصری که تازه "بمب اتومی" آغاز شده بود؛ در کتاب «آینده بشر» خاطر نشان میساخت:
«از گرفتاری های زمان ما یکی آنست که اندیشه ما قادر نیست با سرعت تغییراتی که در "تکنیک" پدید می آید؛ هم آهنگی کند در نتیجه به نسبتی که مهارت و چیره دستی افزون میشود؛ خرد و تیز بینی کاهش می یابد.»
با ظهور انترنيت و ارتباطات جهانی سایبری و ماهواره ای؛ توجه و تلاش انسان ها نسبت به آموزش و پرورش و تعليم با کیفیت و بروز شدهء حیاتی خيلي كم رنگ شده است . اما در جوامعی مانند جامعه تا حد بدوی عقب مانده ما كه 70  درصد فعال آن را نوجوان و بيشتر جوانان تشكيل ميدهد، این مورد به معمايی بس بزرگ و يك چالش خطیر مبدل شده است. 
 در حالی كه از سایر جهات نیز  جامعه ما در وضعيت وخيم و پرآشوب به سر ميبرد و تنها روزنه اميد آينده در آن تکانه های چه بسا خونین بیدارگر این زمان برای رشد و تعالی اجتماعی و مدنی میباشد اما بسیاری ها در بْن بست جهل و بي بندباري غرق تر شده ميروند. 
 گویا مردمانی هم دارند از نفرت جنگ، اغتشاش عینی و ذهنی، نابرابري جنيستي، تبعيض ها و سنت هاي ناپسند جامعه، بیداد ملک قریه تا مستبد مملکت و تجاوز بیگانه ...  به محصولات تكنالوژي انترنیتی روي می آورند  چون،Twitter, fecebook & instagram..... جا هاي كه گویا آخرين حرف از آزادي بيان و انديشه زده ميشود. 
به راستی گاه گاهي افراد و گروه ها در آنها بحث ها و اعتراض هاي سياسي - اجتماعي را دامن ميزنند و اطلاعات کلی و سطحی و شایعات تبادله مینمایند، با عربده کشی و دشنام دهی تخلیه روانی می نمایند که قطعاً از هیچ و ازعدم بهتر است. اما همین شبكه هاي اجتماعي و دیگر بخش های انترنيت جز استثناءات؛ مانند پشک محض رضای خدا و به منفعت مردم موش نمی گیرند. از طرف آن نیرو ها که راه اندازی شان کرده اند؛ اهداف و غایاتی را پیش می برند که مقتضای سرمایه و سیاست و سلطه است. یعنی از جانب گروه هاي تمویل کننده و حامی ...براي سمت وسو دادن حواس، استعدادها و كنترول  افكار و روان عامه مردم فعاليت دارند. 
زمانی وارد شبكه هاي اجتماعي گردیده و دقیق ميشويد می بینید افرادی استند كه بدنبال پول، انحراف توجه و كنترول خشم یا باور استفاده كننده ها ميباشند.  
بیشتر شبکه های اجتماعي امروزه به نسبت هر گروه تروریستي مثل داعش، طالبان و دیگر فدویان انتحاري و انفجاري ی جهل و سیاهی براي ما خطرناك و قابل تشويش ميباشند. حتی دیدیم که اطلاعرسانی و سازماندهی های سطحی و عجولانه این رسانه ها در آنچه به نام «انقلابات بهار عربی» نام گرفت؛ چه قدر ها زیانبار و بی نتیجه ایده آل و بی آینده و سرشار از قربانی و خرابی ها تمام گردید.
تازه اوضاع و پتانسیل های اکثر جوامع بشری طوریست که گروه ها و دار و دسته های تروریستی و ارتجاعی و اولترا – ارتجاعی؛ بیشتر و موفقانه تر از آنها بهره گیری می نمایند.
نفوذ و تاثير اين شبكه ها که مخاطب شان افغانستانی ها باشد؛ خيلي چشمگير رشد فكري، تمركز اندیشه و سیلان روانی قشر های مختلف را تحت كنترول قرار ميدهد. ظاهرا شماری از شبكه هاي اجتماعي در كشور ما هدفی جز براي ايجاد سرگرمي ندارند. مگر از برنامه ها و مسايل مطروحه در آنها که به هر عنوان و ترفند به نشر ميرسد افراد و گروه هايی از مثلث «سرمایه، سیاست و سلطه» نفع ميبرند و چه بسا بیشتر و بهتر از رسانه های معمولی و برهنه منتفع میشوند. 
در هرحال انترنیت و شبکه هایش فقط «وسایل» استند؛ همانگونه که سایر وسایل و ابزار ها به کدام کدام پیمانه توسط کدام کدام افراد و نیرو ها به کار گرفته میشود؛ انترنیت هم چنان است البته تفاوت ها وجود دارد منجمله انترنیت که براساس امواج کار میکند؛ ذاتاً دارای مضرات شناخته و ناشناخته بسیار است که در ماشین آلات و کار افزار های پیشینه تر متصور نبود.
معلوم هم نیست که سهولت هایی که انترنیت و آی تی ایجاد کرده به طور یک کل به نفع بشر و بقای آن استفاده گردیده تباهی و انقراض نوعی و نسلی بشر را تسهیل و تکمیل ننماید.
اینکه میگوییم اینها «وسایل» است؛ اهمیت اساسی را دارد؛ وسایل بقا و ترقی و سعادت و هم وسایل بدبختی و در جا زنی و عقب روی و آخر الامر نابودی! 
اینکه این وسایل چگونه و در چه راه ها و هدف ها کار گیری میشود؛ بازهم بر میگردد به خود بشر و باور ها و انگیزه ها و عصبیت ها یا آرزو ها و آرمانهایش. پس خیلی احمقانه خواهد بود اگر ما «وسیله» بودن انترنیت را فراموش کرده آن را به هدف و مطلوبه و آرمان و خود زندگی عوض نماییم.
 
زنان و دحتران نيز از این رسانه های انترنیتی استفاده میکنند و نامتاثر از آن ها نميباشند در حالیکه اغلب متوجه فریبندگی و انحراف دهی و گمراه سازی آنها نیستند. 
تبلیغ بلیغ میشود که رسانه امروز به عنوان يك قدرت در جوامع آزادانه فعاليت ميكند؛ این تبلیغ دروغ نه بلکه در مورد اکثریت مطلق رسانه ها و خصوصاً رسانه های اجتماعی که نمونه های آنها را یاد آور شدیم؛ یک چیز فوق دروغ و فرافریب است . 
اصلاً کور کورانه و بدون شناخت و آگاهی لازمی به هرسو رفتن و به هرکاری دست زدن غلط و شاید زنیانبار تا حد تباهکننده گی است؛ ولی ورود الکی  و بی درک و سنجش به این پدیده های دنياي مدرن و محصولات تکنولوِژی پیچیده و مرموز حتی میتواند کشنده و مرگ آور باشد. 
دست یابی ذریعه پول و بازار به این فراورده های تکنولوِژی و کارکرد های آنها به این معنا نیست که ما به اندازه این تکنولوِژی ها پیشرفته شدیم و به آگاهی و دانایی رسیدیم لذا بايد زمان و مکان واقعی را که در آن قرار داریم فراموش نکنیم یعنی اینکه پیوسته به مسايل بنيادی تر فرهنگي و ضد فرهنگي توجه داشته باشیم.
مثلاً ما به عنوان اهالی يك سرزمين سنتي و مذهبي نمي توانيم دیوانه وار سنت شكني و غرب پروري نمايیم؛ البته این به آن معنی هم نیست که به ارتجاعیات سخیف و پست و پلید مثلاً مانند آنچه در کتاب نامنهاد «دوازه زن لعنتی» و امثال آن حتی بر پیامبر و خدا تهمت ها زده شده است؛ گردن نهیم و علیه آنها مبارزه و اعتراض قوی انجام ندهیم. با وصف این سوی قصیه؛ حتي در جهان مدرن غرب نیز زنان از تصویر و سيمايی كه زن را در دنیا و ملای عام به حيث كلاي جنسي و تبليغاتي ارايه ميكند بيزار میباشند و بی سیرتی و بد اخلاقی را منفور و مشمئیز کننده میدانند. 
و اما؛ زنان در جامعه سنتي و مذهبي كه در تمام سال های عمر خانوادگی، عشیره وی، سرزمینی و فرهنگی خود به مرد سالاري و سنت هاي آن محاط و معتاد بوده اند؛ اکنون که به مقضیات و تحولات عصر و زمان عزم و امکانات همگام مردان متبارز شدن در جامعه داشته به دنبال آزادي های مدنی و شهری استند؛ باید تعادل و تناسب بین سنت و مدرنیته را جداً مراعات نمایند. هیچکس نمیتواند و نباید فراموش کند؛ همه میراث های اخلاقی و فرهنگی از گذشته آمده؛ بد و تغییر پذیر و دور ریختنی نمی باشند. نوع بشر ارزش ها و ضد ارزش ها و اخلاقیات و زیبایی های جاودانه هم کم ایجاد و خلق نکرده است!
متإسفانه توان رسیدگی به همه آنها درین مختصر وجود ندارد.
مقصد عاجل آن است که کار ما از جهل و نادانی یا تإثیرات جادویی تکنولوِژی های نوین و گرفتار شدن به دام و دانه مافیا های گوناگون به جايی نكشد كه هويت انساني و اجتماعي خويش را نابود كنیم و حتی مانند قربانیان «سلفی»؛ جان عزیز و یکدانه و یکباره خود را به فنا بسپاریم. 
یک راه چاره این خواهد بود  قبل از آن كه جوانان بيشتر به شبکه های انترنيتی معتاد شوند بهتر است والدين و مربیان دلسوز و آگاه براي رفع و دفع خطرات سر راه آنان  با مهرباني، انسانيت  و حرمت گذاری به سلیقه ها و آزادی های بدیهی؛ آنها را با معلومات و آگاهی های شائیسته و بایسته تجهیز نمایند. نهاد های دولتی و فرهنگی، اجتماعی و حزبی، دانشگاه ها، مکاتب، مدارس، کلپ ها... هم استعداد و رسالت درین استقامت دارند ولی باز در مورد آنها نیز سوال اینکه چه کسان و نیرو ها گردانندگی و ساماندهی شان می  نمايند؛ مطرح میباشد. چرا که آنها هم «وسایل» استند.
آرزومندم در همه این عرصه ها شخصیت های بزرگ علمی و با صلاحیت بیشتر و بهتر به ما و جوانان ما آگاهی و دانایی و توانایی ارزانی بفرمایند. با احترام