دوست نهایت ارجمند و فرهیخته داکتر رسول رحیم طی مصاحبه با آقای صدرالدین ضیا مسئول بخش نشراتی میدیوتیک افغانستان در زمینه صلح برای افغانستان به نقاط قابل توجه انگشت گذاشته اند.
من در نظر داشتم با تبصره کوتاهی در مورد اظهارات داکتر رحیم قناعت کنم اما از آنجائیکه تبصره کوتاه به درازا کشید و از جانب دیگر طرح گزینه بیطرفی افغانستان از نظرم قابل تعمق آمد، بهتر دیدم تا تبصره را در این نوشته بگونه منسجمتر خدمت خوانندگان تقدیم کنم. من سال گذشته طی مقاله ای در سایت وزین گفتمان " افغانستان قربانی رقابتهای بین المللی" نوشته بودم: "آنچه قابل توجه است، اینست که در این سرزمین (افغانستان) جنگ و صلح - ثبات و بحران در گرو منافع استراتیژیک و جیوپولیتیکی قدرتهای جهانی، قرار داشته ، حل منازعه و بحران یا در توافقات دوجانبه کشور های صاحب قدرت بین المللی رقم خورده و یا روی میزکنفرانس های بین المللی" با تاکید روی نظرم یکسال و اندی بعد بازهم راه جنگ و صلح را برای افغانستان فقط از طریق یک کنفرانس بین المللی میبینم ودر این مسئله برایم تردیدی وجود ندارد که در زمینه تامین صلح در افغانستان مشارکت فعال کشور های منطقه و قدرتهای بزرگ یک امر انصراف ناپذیر است، زیرا تمام این کشور ها به شکلی از اشکال نظر به منافع استراتیژیک سیاسی، اقتصادی و جیوپولیتیک خود در این جنگ بخاطر خواسته هایی دارند، شامل میباشند و بدون بتوافق رسیدن در تامین خواسته های خود روی یک محور مشترک باید به توافق برسند، در غیر آن هر طرح یک جانبه و دوجانبه، تضمینی برای صلح در اقغانستان نخواهد بود. روسیه، چین، کشور های آسیای میانه و ایران و هند و حتی پاکستان برعلاوه ترس از قوت گرفتن بیشترهراس افکنان و بنیادگرایان اسلامی، موجودیت پایگاه نظامی امریکا را در افغانستان برای خود خوش آیند نمیدانند. چین بعنوان بزرگترین سرمایگذار در بخش شاهراه ها و توسعه در تجارت بین المللی، برای پیاده کردن پروژه هایش ضرورت به صلح منطقوی دارد. فعالیتهای دهشت افگنی در میان مسلمان اویغور در غرب چین، باعث نگرانی حکومت چین شده است. روسیه برای جلوگیری از نفوذ اسلامگرایان افراطی در کشور های آسیای میانه، ادامه جنگ و حضور دایمی امریکایی ها در افغانستان اندیشمند است چنانچه کابلوف نماینده خاص برای افغانستان بصراحت اظهار داشت که: "روسیه به دنبال صلح در افغانستان است و برای آن تلاش میکند، چرا که ادامه جنگ در افغانستان منافع روسیه و متحدانش را در آسیای میانه بخطر می اندازد." هند بخاطر روابط دوستی همیشگی با افغانستان، علایق استراتیژیکش و نارام سازی کشمیر توسط پاکستان بکمک افراطگرایان مسلمان جداٌ خواستار برقرای صلح در منطقه میباشد و با توجه به این نقاط کشور های پیمان شانگهای همه خواست تامین یک صلح پایدار را در افغانستان و منطقه دارند. به استثنای پاکستان که هنوز هم ازمحور کابل دهلی ترس داشته و بخاطر بدست آوردن نفوذ بیشتر در افغانستان با حمایت از طالبان آتش جنگ را در افغانستان و کشمیر دامن میزند.
امریکایی ها با وجود آنکه هنوز هم خود را یگانه قدرت ناظم جهان میدانند، اما از این واقعیت نمیتوانند انکار کنند که دنیای یک قطبی دوران امپراتوری آنها رو به افول است. حمله ناتو به افغانستان در راس آن ایالات متحده در سال 2001 تحت شرایط مشخص هیستری 11 سپتمبر قرار داشت و همه کشور های جهان به شمول رقبای امریکا، هر کدام با در نظر داشت منافع خودی و دورنمای استراتیژیک متفاوت، حمله نظام امریکا را علیه طالبان به اشکال مختلف مورد حمایت قرار دادند. فقط پاکستان بود که تحت فشار مضاعف ایالات متحده حاضر به همکاری با ائتلاف ضد ترور شد. حالا با گذشت 18 سال که جنگ افغانستان برای امریکا یکی از طویلترین و پر هزینه ترین جنگها میباشد، این کشور نتوانست از طریق ادامه جنگ موفقیتی بدست آورد. از طرف دیگر تحولاتیکه در سطح جهانی رخ داد، امریکا امروز در جنگ علیه طالبان آن حمایت گسترده بین المللی را پشت سر خود ندارد. در کشور های شمال افغانستان، امریکا در حال حاضر در زمینه اکمالات لوژستیکی خود نه از حمایت روسیه برخوردار است و نه از حمایت کشور های آسیای میانه. ایران با همه اختلافات بقول مایکل گوگلمن در مجله فارورد پالیسی مینویسد که : " که ایران در سال 2001 نقشه های مواضع طالبان را در افغانستان به اختیار مقامات امریکای گذاشت " اما مناسبات میان ایران و امریکا نسبت به 18 سال قبل تیره تر از آن است که دورنمای نزدیکی این دوکشور را به نمایش بگذارد. برآمدن امریکا از قرار داد اتومی و تعذیرات گسترده اقتصادی علیه ایران این کشور را حتی بطرف حمایت از طالبان کشانیده است. بازهم مایکل گوگلمن مینویسد: " بصورت تاریخی عامل کلیدی آنچه که ایران را مایل به همکاری با طالبان کرده است، نگرانی مشترک شان از حضور نظامی ایالات متحده و نفوذ گسترده ای این کشور در افغانستان است." به این صورت همه کشور های منطقه با حضور امریکا در افغانستان بدیده ای شک وتردید مینگرنند. یگانه کشوری که در منطقه با وجود مخالفت حضور امریکا تا هنوز در بدل تادیات هنگفت به امریکا چشمک میزند، پاکستان است، آنهم بمثابه یک هم پیمان نا مطمئن و غیر قابل سنجش که در سال 2001 هم با فشار و تهدید حاضر به حمایت از حمله امریکا به افغانستان شد. شاید اقدام اداره اوباما در زمان ریاست جمهوری اش در زمینه خروج قسمت اعظم نیروی هایش از افغانستان منطقی ترین اقدام بوده باشد، زیرا تامین احتیاجات لوژستیکی صد هزار نظامی مجهز به وسایل مدرن، در جنگی که هنوز فرجامش تاریک است، برای امریکا بسیار پر هزینه تر و گرانتر از امروز میبود. جنرالان ایالات متحده تجربه کافی از جنگهای غیر متداول در ویتنام دارند. در شرایط یک محاصره لوژستیکی، حضور نظامیانش در افغانستان بسیار پر هزینه تر و خطرناکتر است. ترامپ هم درجمله وعده های انتخاباتی خود خروج قوای امریکایی را از افغانستان در محور تبلیغات خود قرار داده بود. با وجودیکه بعد از موفقیتش جناحهای محافظه کار طرفدار جنگ او را تشویق به فرستادن قوای بیشتر کردند، اما او در اقدام فرستادن نیروی های جدید محتاطانه عمل کرد. اداره ترامپ بالاخره بعد از چهار سال بگو نگو ها، و اقدام فعال روسیه برای به راه انداختن مذاکرات صلح میان طالبان و دولت افغانستان راه حل دیگری سراغ نداشت بجز حا ضر شدن به گفتگوی مستقیم با طالبان.
ایالات متحده امریکا شاید به این نتیجه رسیده باشد که بعد یک ونیم دهه جنگ قادر نشد در جنگ پیروزی بدست آورد، برخلاف به شدت جنگ افزوده شد و صلحی هم بدست نیامد و شاید امید اینکه با برقراری صلح در افغانستان بتواند بدون دغدغه در پایگاه های نظامی خود در این کشور حریفان منطقوی زیر نظر داشته باشد، هم نقش بر آب شد. از جانب دیگرماهاست که امریکا روسیه و ایران را متهم به حمایت نظامی از طالبان میکند، در سیاستهای عملی کشور های رقیب هنوز اصل " دشمن دشمن من دوست منست" در بسیاری از موارد مراعات میشود، لهذا روسها و ایرانی ها هم بخاطر تضعیف حریف در منطقه دست به این بازی میزنند. در بخش دیپلوماتیک هم روسها با آوردن طالبان روی میز مذاکره با نمایندگان شورای عالی صلح افغانستان نسبت به امریکا یک قدم جلوتر گذاشتند. بدینصورت هم گزینه های نظامی و هم گزینه سیاسی- دیپلوماتیک برای امریکا روز تا روزدر افغانستان تنگتر شد و با شتاب خلیل زاد، امریکایی افغان تبار و یکی از متخصصین با تجربه خود را در امور افغانستان و منطقه موظف مذاکره مستقیم با طالبان ساخت. برای مردم امریکا هم این قابل لمس است که حکومت شان در این جنگ با وجود مصارف گزاف مالی تریلیونی، نتیجه مطلوب را بدست نیاورده است. این مصارف توام با تلفات انسانی ممکن است ذهنیت جامعه را هم در طول زمان در مقابل حکومت تحریک نماید. این ناکامی ملموس بی اعتباری اش رادر سطح جهانی ببار خواهد آورد. برعلاوه ترامپ که در نظر دارد سال آینده دوباره کاندید ریاست جمهوری باشد، باید در مورد افغانستان هم موفقیتی به مردم امریکا به نمایش بگذارد. بهرصورت مجموعه تعاملات منطقوی، بین المللی روزنه یک راه حل سیاسی را باز کرده که از این موقعیت مساعد باید استفاده شود.
با وجودیکه طرح بیطرفی افغانستان در گذشته از جانب بعضی نویسندگان مطرح بحث بود،اما داکتر رسول رحیم یکبار دیگر این موضوع را در یک زمان بسیار حساس در مصاحبه خود دقیقتر به بحث کشیده است. چنانکه مطرح میکند این بیطرفی با بیطرفی افغانستان در گذشته تفاوت دارد، در گذشته بخصوص در دو جنگ جهانی اول و دوم دولتهای افغانستان از هیچ یک از جناح های جنگ طرفداری نکرد. امیرحبیب الله با وجود تلاشهای دیپلوماتیک هیئت المانی "نیدرمایر" و همنوایی بخش از درباریان با آنها، ماهرانه خود را از زیر بار شرکت در جنگ بیرون کشیده وبه آلمانها جواب رد داده و آنها را تحت حمایت عازم کشور شان نمود. همچنان به انگلیسها که خواستار تسلیمی این هیئت بودند، جواب منفی داد. در جنگ جهانی دوم نیز حکومت افغانستان با تدویر یک لویه جرگه ، فیصله کرد تا افغانستان در قبال طرفین جنگ بیطرفی خود را حفظ و زمینه بازگشت اتباع المانی که همکاران پروژه های اقتصادی در افغنستان بودند به سلامت به کشور شان ضمانت کرد. همچنان بیطرفی افغانستان در چوکات پیمان کشور های غیر منسلک مشابهتی با بیطرف بودن افغانستان در شرایط کنونی ندارد. کشور های غیر منسلک شامل آن کشور های میشدند که در قبال پیمانهای نظامی وارسا و ناتو و حمایت از آنها بیطرف ماندند. اما افغانستان امروز خود بمیدان جنگ و رقابتهای بین المللی تبدیل شده است. داکتر رسول طرح پیشنهادی خلیل زاد را که مشابه بیطرفی ترکمنستان باشد نیز نا رسا میداند، اما جزئیات طرح بیطرفی ترکمنستان روشن نمیشود. برای معلومات بیشتر در مورد چگونگی بیطرف ترکمنستان بصوت مختصر به جزئیات آن میپردازیم .
ترکمنستان بعد ازهمپاشی اتحاد شوروی برای اولین بار درماه جولای سال 1992 درکنفرانس سران بخاطر امنیت و همکاری های اقتصادی اروپا در شهر هلسنگی سمت عمده سیاست خارجی خود را "بیطرفی مثبت" اعلام نموده و مشخصات عمده آن چنین توضیح شد: احترام به تمامبت ارضی و استقلال تمام کشورها، عدم مداخله در مسایل داخلی و عدم استفاده از قهر در روابط بین المللی، تقویت روابط دوستی و همکاری های اقتصادی با همه کشورها و رجحان قایل شدن به فیصله های سازمان ملل متحد. سه سال بعد در ماه مارچ 1995 در فیصله نامه کنفرانس سران بمنظورهمکاری های اقتصادی در اسلام آباد، سیاست بیطرفی ترکمنستان در سطح بین المللی برسمیت شناخته شد و در ماه دسمبر همان سال در نشست مجمع عمومی ملل متحد 185 کشور طی فیصله نامه ای فوق العاده به بیطرف ترکمنستان در چوکات حقوق بین الدول تاکید نمودند و چند روز بعد از آن حکومت ترکمنستان " بیطرفی دایمی" کشورش را درج قانون اساسی نمود. در این زمینه حکومت ترکمنستان تعهد سپرد که که در منازعات منطقوی و بین المللی بدون قید و شرط مداخله نکرده و قوتهای ارتش این کشور فقط در خدمت دفاع از کشور بوده و در خارج از سرحدات ترکمنستان هر نوع عملیات نظامی بصورت قطع ممنوع میباشد. اما این فیصله نامه بیشتر جنبه تائیدی از طرف کشور های امضا کننده فیصله نامه در مورد سیاست خارجی ترکمنستان را دارد، مجمع سازمان ملل بعنوان بلندترین ارگان به آن رسمیت وجنبه الزامی نداده است.
گزینه بیطرفی افغانستان باید تحت شرایط جدید منطقوی و بین المللی به ارزیابی گرفته شود. داکتر رسول رحیم در مصاحبه خود، بطرح بیطرفی سویس بعنوان گزینه عملی اشاره میکند.
گذشته تاریخی بیطرفی سویس به سال 1815 در قرارداد پاریس رجعت میکند. در این قرارداد تمام کشور های بزرگ ومتخاصم در اروپا، تمامیت ارضی سویس را برسمیت شناخته و حدود جفرافیایی کشور را گرانتی کردند.
حقوق بین الدول که روابط میان دولتها در چوکات آن تنظیم میگردد، یک کشور بیطرف را چنین تعریف میکند: "کشوریکه در جنگ و منازعه میان کشور های دیگر سهم نمیگیرد، کشور بیطرف است." در کنفرانس های سال 1899 و بعد در کنفرانس دنهاک در سال 1907 این تعریف دقیقتر شد، در این تعریف:
- یک کشور بیطرف اجازه ندارد از کشور های شامل جنگ حمایت سیاسی، اقتصادی و یا نظامی نماید. البته بسیار مهم است که کشور بیطرف دقیقاٌ، به وفاداری به این الزام تعهد بسپارد، در غیر آن خطر وارد شدنش در یک جنگ وجود دارد.
- عدم به اختیار گذاشتن شبه نظامیان به طرفهای متخاصم
- عدم به اختیار قرار دادن مناطق کشورش به طرفهای متخاصم
در سال 1915 سویس در محاصره کشور های متخاصم اروپا قرارداشت، اما همه کشور ها مطمئن بودند که حکومت سویس به هیچ صورت با کشور های متخاصم همسویی نخواهد کرد، از این لحاظ بیطرفی سویس را مراعات کردند. و در جریان جنگ جهانی اول سویس بیطرفی خود را حفظ کرده و بعد از ختم جنگ با تاسیس "سازمان اتحاد خلقها" سازمان ماقبل سازمان ملل متحد، سویس عضویت سازمان را قبول کرده و سازمان اتحاد خلقها بعنوان یک نهاد بین بین المللی بیطرفی سویس را برسمیت شناخت.
در جریان جنگ دوم جهانی تمام کشور های ذیدخل در جنگ ، به شمول نازی های المان خود را مکلف این الزام دانستند که سویس بعنوان یک کشور مستقل و بیطرف نباید مورد حمله قرار بگیرد. در مقابل سویس هم نباید باجناح های جنگی همکاری، سیاسی ، نظامی و اقتصادی داشته باشد. در این قرار داد قبول پناهندگان از کشورهای شامل جنگ یک استثنا بود.
اگر به تحولات جدیدی که اکنون در افغانستان و منطقه در حال شکل گیریست و در بالا به ان اشاره کردیم، توجه صورت بگیرد، در اکثریت کشور های منطقه خواست برای ایجاد یک صلح دایمی برای افغانستان وجود دارد و با در نظرداشت انعطافی پذیری ایالات متحده، خوشبینانه بنگریم و این زمینه ایجاد شود که ایالات متحده و روسیه بصورت دوجانبه و یا در چوکات یک کنفرانس بین المللی وارد مذاکره شوند، طرح بیطرف سازی افغانستان میتواند بعنوان یک گزینه عملی پیشنهاد گردد. شواهد نشان میدهد و نظر به اطلاعات رسانه ها زمینه مذاکره میان امریکا و روسیه بگونه ای آغاز شده است. صفحه انترنیتی رادیو صدای المان بتاریخ 9.12.2018 از قول آژانس های خبر رسانی گذارش میدهد که "بعد از مذاکرات خلیل زاد در مسکو، وزارت خارجه روسیه اعلام کرده است که آقای خلیل زاد روز جمعه با ایگور مورکولوف معاون وزارت خارجه و ضمیر کابلوف نماینده خاص روسیه در مورد افغانستان پیرامون همکاری روسیه و امریکا بعنوان بخشی از تلاشهای جهانی جهت انجام گفتگو های مستقیم میان طرفهای در گیر، مذاکراتی را انجام داده اند."
از تصور بدور نیست که پیشنهاد بیطرف سازی افغانستان در خطوط کلی خود برای کشور های ذیدخل در منازعه افغانستان و کشور های منطقه، یک پیشنهاد مورد بحث باشد. گرچه متیس وزیر دفاع امریکا در آخرین مصاحبه خودکه بتاریخ 2 دسمبر، بی بی سی از قول وبسایت وزارت دفاع امرکا آنرا نشر کرد، گفته است: "کشورش برای پایان بخشیدن به جنگ افغانستان تمرکز کرده اما این بمعنی خروج نیرو های امریکا در حال حاضر نیست." همین اظهار متیس در متن خود اشاره ای بخروج امریکا از افغانستان است، اما نه در حال حاضر! با در نظرداشت اوضاع درهم و برهم، خروج با شتاب عساکر امریکا و ناتو بدون یک توافق بین المللی برای افغانستان، صرفه نمیکند. زیرا بدون مهار کردن طالبان روی میز مذاکره، و مجبور ساختن وتعهد گرفتن از پاکستان به عدم حمایت از طالبان و داعش خروج امریکا و ناتو، زمینه تقویت تروریسم بین المللی را بیشتر از پیش مساعد میسازد. اما اگر خروج امریکا در یک فرصت مساعد بعد از انعقاد یک کنفرانس بین المللی و پابند ساختن پاکستان و طالبان به یک سلسله تعهدات، صورت بگیرد، در آنصورت پیشنهاد بیطرفی افغانستان میتواند یک گزینه عملی باشد.
اگر ایالات متحده در مورد صلح افغانستان با روسیه وارد مذاکره شود و کشور های اتحادیه اروپا که از نظر با روابط نسبی خوبی که طرفهای های ذیدخل دارند، از این گزینه حمایت کنند و یا کشور سویس که نمونه خوبی برای یک کشور بیطرف است، ابتکار انعقاد چنین کنفرانس را بدوش بگیرد، میتوانند نقش موثری در زمینه بازی کند. انعقاد چنین کنفرانسی با حرکت از این واقعیت، که مردم افغانستان زهر شرکت طالبان را روی میز مذاکره ناگزیر باید بنوشند، میتواند یک راه حل برای ختم جنگ باشد تا از ریختن خون این همه مردم بیگناه جلوگیری شود.سی سال است که مردم افغانستان بار این جنگ خانمانسوز را بدوش میکشد. با تاسف که نه دولت افغانستان و نه هم امریکا و ناتو هیچکدام قادر نشدند و یا تا حال نخواستند از طریق جنگ این تومور خبیثه را از پیکر جامعه قطع نمایند و حالا که آمادگی به مذاکره نشان میدهند، باید آنها را روی میز مذاکره میخکوب و شرایطی را که برای صلح پیشنهاد میکنند به ارزیابی گرفت، با قبول این واقعیت که طرفین مذاکره در آغاز با خواسته های حد اکثر وارد میدان میشوند و بعد فرآیند و جریان مذاکره است که دوطرف را به نقاط توافق نزدیک میسازد. آنچه مهم است و باید جداٌ مراعات گردد، نگذشتن از خط قرمزییست که یک دولت با اتکا به قوانین کشوری و بین المللی و خواست مردم خود نباید از آن بگذرد.