بازی بزرگِ جدید و استمرار خشونت در افغانستان
تاسحرگاه ششم جدی 1358 (27دسمبر 1979) با صدها پرواز هوایی از شوروی پنج هزار تن از نیروهای فرقه 103 کماندوی شوروی، وارد فروگاه کابل و بگرام شدند.
تا ظهر این روز نیرو های زرهی فرقه 108 که روز 25 دسمبر با عبور از فراز آمو راه کابل را در پیش گرفته بودند، وارد حومۀ پایتخت گردیدند.
مشاورین شوروی در قطعات ارتش افغانستان ورود این نیروها را انجام تمرینات نظامی وانمود میکردند. هیچ گونه حالت اضطرار و نگرانی جدی در داخل دولت در کابل به چشم نمی خورد. حفیظ الله امین ظهر آنروز در کاخ تپه تاج بیگ میزبان اعضای دفتر سیاسی حزب دموکراتیک خلق بود. به قول دستگیر پنجشیری، امین با اعضای دفتر سیاسی در مورد ایراد بیانیه بمناسبت پانزدهمین سالگرد تأسیس حزب دموکراتیک خلق و ملاقات خود با "فکرت تابییف احمدجانویچ" سفیر شوروی به صحبت پرداخت. امین به اعضای بیروی سیاسی گفت:
«سفیر شوروی به نمایندگی از رهبری دولت شوروی به او اطمینان محکم داده است که دولت شوروی بقدر ویتنام به افغانستان مساعدت تخنیکی، نظامی و مالی میرساند و کشور ما را در مقابل دخالت و مداخلۀ پاکستان و دیگر کشورهای منطقه تنها نمی گذارد.»
حفیظ الله امین در حالی به اعضای دفتر سیاسی حزب دموکراتیک خلق از کمک های نظامی و مالی شوروی اطمینان میداد که آشپز روسی اش در آشپزخانه مصروف زهر آلود ساختن غذای او بود و نیروهای شوروی در بیرون از کاخ، خود را برای کُشتن او آماده میکردند.
طرح مسمومیت امین توسط دیپارتمنت هشت کی. جی. بی تحت رهبری شخص اندروپوف رئیس کی جی بی و زمام دار بعدی شوروی اتخاذ گرديده بود . اين دیپارتمنت یکی از اعضای کی. جی. بی را بنام "تاليبوف" به عنوان آشپز وارد قصر امین ساخت. در حالی که پلان مسمومیت امین توسط آشپز شوروی او در ظهر بیست و هفتم دسمبر (6جدی 1358) با مؤفقیت عملی شد و امین پس از صرف نهار در کوما رفت، پزشکان شوروی در بی خبری از برنامۀ عملیات سرنگون سازی، او را تا شروع عملیات نظامی به هوش آوردند.
خبر مسمومیت امین و اعضای دفتر سیاسی حزب از سوی جانداد قوماندان گارد قصر به اطلاع ژنرال ولایت رئیس شفاخانۀ چهار صد بستر ارتش رسید. ژنرال مذکور به عجله بسوی محل اقامت امین شتافت و سرطبیب شفاخانه چهارصد بستر را غرض انتقال پزشکان شوروی مؤظف ساخت. سرطبیب چهار صد بستر، دگروال "ویکتور کزنیچنکف" متخصص امراض داخلی را با یک متخصص بیماری های میکروبی و دگروال "اناتولی الکسی یف" سرطبیب گروه دکتوران نظامی شوروی را در شفاخانه چهارصد بستر به کاخ تپه تاج بیک آورد. امین باتمام اعضای بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق به استثنای دستگیر پنجشیری دچار بیهوشی شدید شده بودند. ژنرال ولایت رئیس شفاخانه چهارصد بستر دکتوران شوروی را به اتاق امین رهنمایی کرد تا به تداوی او بپردازند. ژنرال لیاخفسکی:
«پزشکان از پلکان(زینه ها) بالا آمدند. امین در یکی از اتاق ها با بدن نیمه برهنه به روی زمین افتاده بود. فک و چانه اش آویزان شده بود و چشمانش بی نور و سفید چیزی را نمی دیدند. نشانه ای از هوش در وجودش دیده نمی شد. پزشکان از خود می پرسیدند آیا او مرده است؟ نبض هایش را دیدند به آهستگی میزدند به طوریکه به بسیار دشواری احساس می شد. گویا اینکه در میان مرگ و زندگی میخکوب شده بودند. سرهنگ کوزنیچنکف و سرهنگ الکسی یف با نجات "رهبرکشور دوست" طرح های کی.جی.بی را برهم میزنند. و امین تاساعت شش شام به خود آمد و با شگفت زدگی پرسید: چرا در خانه ما چنین چیزی رخ داده است؟ چه کسی این کار را کرده است؟ آیا تصادفی است یا کدام توطئه؟ این واقعه افسران مسئول امنیت (جانداد و اقبال) را خیلی پریشان ساخته بود. آنها به قوای چهارم زرهدار زنگ زدند تا به آنان بگویند که برای کمک آماده باشند مگر از هیچ جا کمک دریافت نمی توانستند. چون کماندوهای ما کاملاً یگانهای(قطعات) مستقر در کابل را در محاصره خود داشتند.»
یورش 333:
قوای مهاجم بعد از ظهر ششم جدی (27دسمبر) در سه قطار بسوی مرکزشهر، تپه تاج بیک واستقامت پلچرخی حر کت کردند. شوروی ها در نخستین گام مرکز مخابرات را در شهر منفجر ساختند. صدای انفجار بسیار قوی بود و در همه جای شهر شنیده شد. تمام روابط میان قطعات ارتش ومحل اقامت امین قطع گردید.
نیروی های مهاجم به قصر اقامت امین بوسیلۀ واحدهای ویژۀ کی. جی. بی که قبلاً در کاخ تپه تا ج بیک محل اقامت امین، دارالامان و سفارت شوروی جابجا شده بودند کمک می گردیدند:
«این جز و تام ها (یگانهاو واحدها) هیچ تفاوتی با یک جز و تام افغانی نداشتند. افراد آن که ملبس با یونیفورم افغانی بودند، اطراف قصر را مین گذاری کردند.آنها سازماندهی و چگونگی تبدیل پهره داری قصر امین را میدانستند. محافظین امین را به چهره می شناختند. از خصوصیات سیستم مخابروی و تجهیزات محاربوی شان نیز آگاه بودند. در پهلوی آن، ساختمان داخلی قصر و نقشه اتاق های داخل قصر را نیز میدانستند. قطعات مهاجم "الفا" را "نیکولای بریلیف" و "زینت " را " بویارنیف " از افسران کی. جی. بی فرماندهی میکردند. این قطعات چند عراده ماشین محاربوی و دستگاه "شلیکا" در اختیار داشتند. هجوم به کاخ امین بنام "یورش 333" در شامگاه 27 دسمبر 1979(ششم جدی 1358)ساعت 6 و 25 دقیقه آغاز یافت.»
لحظاتی که امین تیرباران شد:
حفیظ الله امین اطلاع جانداد قوماندان گارد محافظ قصر خود را که آتشباری از طرف قوای شوروی است، نپذیرفت. خانم امین سالها بعد در مصاحبه بارادیو بی. بی. سی گفت: «امین صاحب به جانداد قوماندان گارد گفت ببین که فیر می کند؟ جانداد معلومات گرفت و آمد به امین صاحب گفت: این طور معلوم می شود که فیر از طرف روس ها باشد. اما امین صاحب گفت: نه !»
امین حتی تا آخرین لحظات حیاتش سخنی از بی اعتمادی و سوء ظن در مورد شوروی به خانوادۀ خود نگفته بود. زیرا خانم امین و فرزندانش نیز باور نداشتند که حمله در آن شامگاه به کاخ اقامت امین از سوی نیروهای شوروی باشد. آنها گمان میکردند که نیروهای شوروی در دفاع از امین با کسانی می جنگند که به قصر یورش آورده اند. از این رو دختر امین "غوتی" به نظامیان شوروی که وارد اتاقی شدند که او با پدر و اعضای خانواده اش به سر میبرد گفت چرا شلیک می کنید، امین این جا است؟ او به این تصور بود که شلیک نیروهای شوروی در داخل کاخ که وظیفۀ حمایت و حفاظت از جان پدرش را بدوش دارند، به امین صدمه میرساند. نظامیان روسی عکس امین را کشیدند و از غوتی پرسیدند، امین کجا است؟ با انگشت نشان داد که آنجا است. روس ها عکس را و امین را نگاه کردند و بلافاصله سرو و صورتش را مرمی باران کردند.
ببرک کارمل ساعت ها قبل از مرگ امین، از مرگ او و حکومتش سخن گفت:
درشامگاه سرد زمستان ششم جدی 1358 هنوز جنگ در محل اقامت امین در کاخ تپه تاج بیک ادامه داشت و هنوز رادیوی دولتی افغانستان در پایتخت از حفیظ الله امین به عنوان منشی عمومی حزب دموکراتیک خلق و رئیس شورای انقلابی سخن می گفت که ببرک کارمل از یک فرکانس رادیوی تاشکند نزدیک به فرکانس رادیو افغانستان سقوط حکومت امین را اعلان کرد:
«این جانب ببرک کارمل از طرف کمیته مرکزی حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان، شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان، دولت و حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان به مناسبت سقوط مرگباروواژگون شدن رژیم فاشیستی حفیظ الله امین این جاسوس سفاک امپریالیزم امریکا و دیکتاتور جبار و عوام فریب، بشما وطنداران عذاب دیدۀ مسلمان و مستضعف افغانستان........... شادباش می می گویم.......»
او در این نخستین بیانیه که به نمایندگی از حزب و حاکمیت حزب سخن گفت و در واقع خود را رهبر حزب و حاکمیت حزبی خواند هیچ اشاره ای به ورود ده ها هزار نیروی نظامی شوروی به افغانستان نکرد و از نقش این نیروها در سرنگونی حکومت امین حرفی به زبان نیاورد. او که با احساسات و هیجات بسیاری فریاد می کشید، سخنرانی اش را از رادیوی تاشکند با این آخرین شعار به پایان رساند:
مرگ بر ارتجاع و امپریالیزم و سگهای زنجیری آن!
ببرک کارمل تا نیمه های آن شب با قوای شوروی به پایتخت برگشت و در رادیو تلویزیون مستقر شد. تا سحرگاه آن شب تمام اعضای جناح پرچم از زندان پلچرخی رها شده بودند و سلاح بدست در دفاتر و موسسات تحصیلی خود ظاهراً وظیفۀ تامین امنیت را بدوش داشتند. علاوه بر آن ها در همه جا قوای شوروی به چشم می خورد و در جاده های شهر تانک ها و سربازان شوروی گشت و گذار داشتند.
افغانستان وارد یک دور خونین رقابت و بازی بزرگ شرق و غرب گردید. بازی خونینی که هر چند شوروی یک دهه بعد افغانستان را ترک کرد و سپس فروپاشید، اما دامن خون و خشونت، هم چنان گریبان و دامن افغانستان را ترک نکرد.
https://mandegardaily.com/%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84/%D8%B4%D8%B4%D9%85-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%9B-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D9%90-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86/