نتایج شش روزۀ مذاکرات صلح خلیل زاد به نمایندگی از امریکا با طالبان در دوحه، برای حکومت و جامعه ما پیشبینی ناپذیر و غافلگیرکننده بود. به گونهای که همه را به سکوت، ترس و نگرانی و تردید فرو برد
و تاکنون تحلیل جامع و دقیق در این خصوص از سوی نهادها، اشخاص و پژوهشگران داخلی بیرون نشده است. بدین روی تلاش شد با داکتر صاحب رسول رحیم، ژرنالیست، مترجم و متفکر سیاسی شناخته شده افغانستان گفتگویی ویژهای صورت گیرد. آقای دکتر معتقدند که: “ما در یک موقعیت خراب گیرافتادهایم که عجالتاً هرگاه بتوانیم هستی کشور را حفظ نمائیم، گامی به سوی رستگاری برداشته ایم. برای مقابله با فاجعه به یک اهرم، خویشتنداری و فداکاری نیاز است. اهرم اساسی برای این کار دفاع بیدریغ از قانون اساسی و نهادهای قانون اساسی و تمامیت ارضی کشور است. انتخابات یک نهاد قانون اساسی است. این دفاع از نهادهای قانون اساسی نباید در عمل و نظر وسیله تبلیغاتی یک تکت انتخاباتی خاص گردد. بلکه باید بسیار مسئولانه و از خودگذرانه در خدمت ایجاد یک قدرت دولتی مشروع و مورد اعتماد قرار گیرد.”
ضیا صدر: آقای داکتر شما حتماً در جریان قرار دارید که پس از آخرین ملاقات آقای خلیل زاد، نماینده ویژه امریکا برای افغانستان با رئیسجمهور غنی و اظهارات طرف امریکائی در مورد نتایج مذاکراتشان با طالبان، آقای غنی با یک نوع یأس و تندی خاص واکنش نشان داده و بهطور ضمنی به بیمفهوم بودن ضمانتهای ذکرشده توسط داکتر خلیل زاد اشارت نموده و از فریب دادن داکتر نجیب الله با تضمینهای ملل متحد سخن به میان آوردند. چنین واکنشی همزمان با اعلان تصمیم برخی از سران اپوزسیون برای مذاکره با هیئت طالبان در مسکو، در بین مردم اضطراب و ترس از تکرار اغتشاشهای اوایل دهه 90 و برگشت استبداد طالبی را به وجود آورده است. خواهشمندیم در این موارد اندکی روشنی بیندازید.
رسول رحیم: در همه منازعات و ازجمله منازعات طولانی و مزمن مانند جنگ افغانستان، بالاخره زمانی فرامیرسد که به آن ” بازی پایانی” میگویند (اندگیم). بازی پایانی مصادف به مرحله نهائی منازعه است که یکی از طرفها با پاینتهای بیشتری که گرفته است، پیروزی را از آن خود میکند.
این “بازی پایانی” شباهت به فصل درو دهقانان دارد که از کِشتههایشان حاصل برمیدارند. منازعه افغانستان نیز در حال حرکت بهسوی شکلگیری “بازی پایانی” است. در اینجا حکومت باید محاسبه کند که چند درصد قلمرو و مردم کشور را تحت کنترل دارد، چه مقدار امنیت و قانونیت را در این قلمرو مورد تصرفش برقرار ساخته است، هرگاه مخالفتهای مشروع سیاسی را به کناری بگذاریم، در چه حدی نیروها و عناصر اپوزسیون سیاسی به اقتدار حکومت تمکین میکنند، این حکومت تا کجا از توجه، اعتماد و حمایت قدرتهای مؤثر منطقوی و جهانی برخوردار است و همینطور مسائل دیگر…
در روزگار ما، هر حکومتی میتواند با کارشکنیهای خارجی مواجه باشد، ولی درصورتیکه بخش اعظم قلمرو و جمعیت کشور را در امن و آسایش نگهداشته باشد و عناصر اپوزسیون با حفظ مخالفتهای اصولیشان، اقتدار این حکومت را به چالش نکشند، توطئههای خارجی به مشکل کارگر واقع میشود. حکومت وحدت ملی افغانستان نهتنها بهتناسب چهار سال پیش قلمرو و جمعیت اولیهاش را ازدستداده است، بلکه بیقانونی و فساد نیز در ساحه تحت حاکمیتش به اوج خود رسیده است. نهتنها نیروهای اپوزسیون دیگر به اقتدار حکومت تمکین نمیکنند، بلکه در کانونیترین مراجع دو جناح مؤتلف در حکومت نیز اختلافات لاینحلی وجود دارد.
این حکومت درحالیکه در روابط خارجیاش حرفشنوترین حکومت از واشنگتن بوده است، برخلاف حکومت سلفش که باوجود اطاعت از اوامر واشنگتن با کشورهای منطقه نیز روابط خوبی برقرار نموده بود، غالباً روابطش را با کشورهای عربی خلیج و تا حدودی چین بیشتر متمرکز گردانیده بود. چنین موضعی خواهینخواهی حکومت را آسیبپذیر گردانیده است و هرگاه بهسرعت، خود گذرانه و مصممانه به ترمیم خسرانها پرداخته نشود، هیچ ضمانت استواری نیز نمیتواند بقایش را تضمین کند.
رهبران سیاسی باید اشخاص خویشتنداری باشند و بتوانند احساسات شخصیشان را تابع مصالح عامه گردانند.
این اصل برای حکومتهایی که با شورشهای مسلحانه مقابلاند صدچندان اهمیت بیشتر کسب میکند.
در چهل سال اخیر، رهبران سیاسی افغانستان متأسفانه به یک تمایل ساری نامیمون مصاب میشوند و آن اینکه سخنوری را باسیاست ورزی مغالطه میکنند. این سخنرانیها در مراحل حساس قبل از آنکه الهامبخش و دلگرمکننده باشند، بیشتر جنبه اتمامحجت و برائت ذمه شخصی داشته و در فرجام ملت را تکوتنها به حالت مغروق در گرداب فاجعههای رنگارنگ رها کردهاند.
سیاستورزی واقعی در حقیقت یک علم و هنر است. یعنی بر اساس یک دانش عمیق و واقعبینانه و با توجه نزاکتها و روانشناسی جامعه به عمل میآید. هدف آن است که از طریق بسیج و سازماندهی قدرت، یک واقعیت سیاسی یا اجتماعی (مثلاً دولت) برپا نگهداشته شود و یا اینکه تغییر مطلوبی در جامعه به وجود آید. منبع این قدرت اقشار بزرگ اجتماعی است، نه صرف جماعات ناپایدار که در تالارها جمع میشوند.
در مورد اینکه عدهای از شخصیتهای اپوزسیون سیاسی حکومت وحدت ملی میخواهند در مسکو با طالبان گفتوگو کنند، به ذات خود امر تازه و تعجبانگیز نیست. در سال 2017 اسوشیتد پرس گزارشی را انتشار داد که مقامات افغانستان هرروز با طالبان تماس دارند: خبرگزاری اسوشیتید پرس اسنادی را دیده است که گفتوگوها بین مقامات افغانستان و رهبری طالبان را هم در پاکستان و هم در کشور قطر نشان میدهد که طالبان در آن دفتر دارند.
درحالیکه مقامات افغانستان میگویند که هیچیک از جوانب حاضر نبودهاند که این گفتوگوهای صلح علنی شود.
اسناد جزئیات مسائلی را نشان میدهند که موردبحث قرارگرفتهاند و اینها ظاهراً شامل اراده طالبان به قبول قانون اساسی افغانستان و انتخابات آینده میباشند. در گزارش گفته میشود که مشاور امنیت ملی هرماه با طالبان دیدارهای دارد. افرادی که اکنون با طالبان دیدار میکنند از مقامات نهایت مهم حکومتهای افغانستان بودهاند. آنها درنهایت علنی با هم گفتوگو میکنند.
بیان این واقعیت به مفهوم تائید آن نیست، بلکه وقوع این مذاکرات علنی در چنین لحظه حساس حاکی از دودستگی عمیق در جناح مخالف طالبان میباشد و اگر حکومت با این جناح صمیمانه، صادقانه و از خود گذرانه به یک اجماع ملی نرسد، پیامدهای خطیر و غیرقابلپیشبینی از آن متصور است.
ضیا صدر: محتوای توافقات خلیل زاد با طالبان چیست و چه عواقبی را در پی دارد؟
رسول رحیم: مذاکرات ششروزه هیئت امریکائی به رهبری خلیل زاد با نمایندگان طالبان کاملاً مخفی بوده است.
برخی از وجوه این مذاکرات در رسانههای معتبر امریکائی انتشاریافتهاند که به دلیل عدم سندیت آن نمیتوان بر آنها اتکا نمود. مهمترین مسائل از زبان شخص خلیل زاد اظهار شده است که میتواند تا حدودی به نتیجهگیریها کمک کنند. زلمی خلیل زاد، نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا درروند صلح افغانستان میگوید نمایندگان آمریکا و طالبان درباره چارچوب کلی صلح به توافق رسیدهاند.
آقای خلیل زاد میگوید پیشنویس این توافق شامل “برنامهای برای خروج نیروهای آمریکا، برقراری آتشبس و طرد گروههای بینالمللی تروریستی در خاک افغانستان است.”
مخفی بودن این مذاکرات ایجاب مینماید تا در مورد باریکیهای مسئله اطلاعات بالنسبه بیشتر را از منابع خاص از جمله بنیاد استراتفور استفاده نمود که مبتنی بر اطلاعات محرم و تحلیلهای پیشگویانه است. همچنان برخی کارشناسان ارشد جیوپولتیک پاکستان تحلیلهایی بیرون میدهند که در حین مبالغه در نقش قدرتمند پاکستان در این ماجرا، حاوی نکات بسیار اساسی نیز میباشند.
اظهارات امروز (یکشنبه 3 فبروری) ترامپ در مصاحبهای با بیبیسی که گفته است همه نیروهایش را از افغانستان بیرون نمیکشد و این بخش باقیمانده برای مقاصد اطلاعاتی در افغانستان باقی میمانند. ترامپ گفته است: “ما در آنجا برای ۱۹ سال بودیم، ما خیلی خوب میجنگیم. ما بیشتر از هرزمانی شدید میجنگیم. فکر میکنم… همه خسته شدهاند. ما باید از این جنگهای ناتمام بیرون بیاییم و افراد خود را به خانه برگردانیم. حالا، این به آن معنی نیست که ما از طریقهای اطلاعاتی آنجا را نظارت نمیکنیم. ما نظارت خواهیم کرد و خیلی دقیق نظارت خواهیم کرد.”
بناءً نتایج اولیه مذاکرات که آقای خلیل زاد اعلام کرده است، با توجه به ذهنیت حاکم در بین جناحهای مختلف طالبان و این اظهارات اخیر ترامپ میتوانند در بسا موارد نهایت مشکلآفرین باشند.
ضیا صدر: شما از دو منبع نسبتاً با اطلاعتر یعنی استراتفور و دگروال عمران ملک سخن به میان آوردید، استراتفور چه میگوید؟
رسول رحیم: استراتفور در یک تحلیل با عنوان” چرا مذاکرات صلح افغانستان تا زمانی شروع نخواهد شد که نیروهای امریکائی آنجا را ترک کنند؟” بهطور فشرده و با ترجمه مفهومی میگوید:
• هرگاه مذاکرات شکست بخورد، دلیل آن عدم توجه به بیرون رفتن کامل نیروهای خارجی از افغانستان است.
• عدم توجه به رقابت بین امریکا، چین و روسیه نیز موجب آن میشود
• شبکه حقانی در مخالفت با صلح وارد جنگ میشود
• ساختار قطعهقطعه طالبان کار را پیچیده میگرداند و هریک میخواهد روی میز مذاکره بنشیند
• شبکه حقانی اختلافات لاینحل بین پاکستان و امریکا را توسعه میدهد.
استراتفور بازهم در مقاله دیگری به تاریخ 30 جنوری 2019 با عنوان ” بازی پایانی در جنگ طولانی افغانستان شکل میگیرد”، چنین مینویسد:
• امریکا با کاهش سربازانش میخواهد تمرکز رقابت استراتژیک با چین و روسیه را بهجای دیگری انتقال بدهد،
• چون بیرون رفتن امریکا نهایت مهم است، احتمال دارد که طالبان به آتشبس توافق کنند، اما تصمیم آنها برای یک چانهزنی سخت، پروسه مذاکرات صلح را دشوار میگرداند،
• پاکستان طرفدار یک کاهش منظم و سنجش شده سربازان امریکاست تا از یک خلأ امنیتی جلوگیری کند،
• پسازآن پاکستان از هر حکومتی جانبداری میکند که طالبان در آن حضور قوی داشته باشند.
ضیا صدر: هرگاه در دلیل این بیرون کشیدن نیروها از افغانستان، برد تبلیغاتی به مفهوم وفا به وعدههای انتخاباتی دور اول ریاست جمهوری ترامپ و استفاده از آن برای موفقیت در دور دوم ریاست جمهوری را به کناری بگذاریم، چه عوامل دیگری نقش دارند؟
رسول رحیم: ترامپ در مصاحبه امروزش با بیبیسی، درحالیکه حفظ بخشی از نیروها را محتمل دانست، اما هزینه کردن سالانه 51 میلیارد دالر را در افغانستان ناممکن وانمود کرد. یعنی جنبه پولی در این قسمت اهمیت به سزایی دارد.
دگروال عمران ملک در این قسمت براین نظر است که (نقل به مفهوم): «در حال حاضر افغانستان مورد یورش دیپلماتیک عظیم از دو سوی امریکا و چین قرار دارد. امریکا میخواهد افغانستان را پیش از ترک آن و یا ادامه اشغال آن آرام گرداند و بهصورت صلحآمیزتر به اشغال آن ادامه بدهد. این در حالی است که چین بهمثابه یک غول اقتصادی میخواهد در منطقه آور آسیا به شکوهمندانه پیشروی نماید.
«حرکت هردو قدرت تهاجمی و در عین زمان متناقض همدیگرند. هرگاه این حرکات طوری میبود که همدیگر را تکمیل میکردند، نهتنها منطقه افغانستان و پاکستان آرام میگردید، بلکه میتوانست یک انکشاف اقتصادی عظیم را به ارمغان آورد. در حال حاضر چنین آرزویی بعید است.»
عمران ملک در جای دیگری در همین مورد مینویسد: «استراتژی خروج و بیرون کشیدن زودهنگام نیروهای امریکا از افغانستان برای آن است که در عقب خود یک حکومت “دوست” چندین حزبی به شمول نمایندگان حکومت وحدت ملی را بهجا بگذارد. امریکا بدین ترتیب میخواهد یک قسمت نفوذ و نظارت خود را بر منطقه افغانستان- پاکستان، منطقه آسیای مرکزی و جنوبی، و خاورمیانه بزرگ از طریق دو پایگاه اش در بگرام و شورآبک حفظ بکند. اما استراتژی طالبان و شبکه حقانی آن است که بعد از بیرون رفتن امریکا کنترل کامل افغانستان را در دستگیرند. آنها میخواهند حکومت وحدت ملی را کاملاً از صحنه بدر کنند و خود از مردم افغانستان نمایندگی کنند. البته هنگامیکه امریکا افغانستان را ترک کند، آنها میخواهند با حکومت وحدت ملی از موضع قدرت معامله کنند.»
ضیا صدر: درحالیکه پاکستان دوست همه فصول چین و شریک بیجنگ در پروژه پنجاهواند میلیارد دالری ” دهلیز تجاری چین و پاکستان” است، چگونه و چرا خود را یکباره در خدمت استراتژی خروج نیروهای ترامپ و کشاندن طالبان به میز مذاکره با امریکا قرار داده است؟
رسول رحیم: پاکستان با همه فقر منابع، جمعیت بزرگ و نخبگان فاسدی که دارد، به لطف یک بوروکراسی ملکی و نظامی مجرب، در سمتوسو یابیهای جیوپولتیکی غالباً ماهرانه عمل کرده و مصداق “شریک دزد و رفیق قافله” است. فکر میکنم پاسخ سؤال شما در این گفته عمران ملک نهفته است که میگوید: «امریکا آنقدر علیه طالبان و شبکه حقانی دست مانور زده است که دیگر برایش اهرمی برای اعمالنفوذ باقی نمانده است تا مورداستفاده قرار بدهد. اکنون میخواهد پاکستان را به حیث یک اهرم مورداستفاده قرار بدهد. پاکستان باید این فرصت را درک نماید و از آن استفاده کند. یعنی “وجه حمایت از ائتلاف”(سی اس اف) افزایش یابد (اکنون 4 میلیارد دالر است) و برنامههای کمک نظامی و فروشهای نظامی نیز باید مقدمهای برای همکاریهای استراتژیک گردد. تمام فعالیتهای ضد پاکستانی تحت حمایت هند در افغانستان باید حذف گردند. پاکستان باید این قطعه (ورق) اش را بهطور بسیار دقیق و بهخوبی بازی کند و بداند که خطوط فارقهاش با امریکا درکجاست. آیا هردوی آنها در مورد افغانستان یکسان فکر میکنند و یا اینکه پاکستان طرفدار طالبان و شبکه حقانی است. انتخاب روشن پاکستان نهتنها برای خودش، بلکه برای افغانستان و منطقه تعیینکننده است.»
ضیا صدر: اخیراً شاهین سخنگوی دفتر طالبان در قطر اعلام نموده است که “ما طرفدار انحصار قدرت نیستیم” و میخواهیم پس از بیرون رفتن نیروهای خارجی با همه برادروار زندگی کنیم و همه در حکومت شرکت داشته باشند. با درنظرداشت آنچه شما از قول عمران ملک در مورد تمایلات خودکامگی طالبان نقل کردید، چگونه میتوان اظهارات طالبان را مورد ارزیابی قرارداد؟
رسول رحیم: طالبان از نگاه من یک گروه سیاسی به مفهوم متداول کلمه نه، بلکه یک جناح جنگی میباشند، آنها جنگی که آزادیبخش یعنی سازنده نیست، بلکه یک استراتژی تخریبی (سبوتاژی) و قتل بیتفکیک انسانها را از طریق عملیات انتحاری و بعضاً کماندویی دنبال میکنند.
درگذشته یعنی، در زمان “امارت اسلامی” نیز طالبان نظام سیاسی و دولت، یعنی سازمان سیاسی خاص و پروسههای قانونی نهادینهشده نداشتند، بلکه بهمثابه یک رژیم یعنی مجموعه از قواعد فرهنگی و رفتاری سلطهشان را تأمین میکردند.
برای آنکه مرتکب پیشداوری نشده باشم، توجه شمارا به نتایج فشرده یک رساله تحقیقی در مورد طالبان جلب مینمایم که با عنوان” دیدگاههای طالبان در مورد دولت آینده” در ماه جولای 2016 انتشاریافته است. نویسندگان آن برهان عثمان و آنند گوپال اند، و بارنت روبین تحلیلگر مشهور امریکائی بر آن مقدمهای نوشته است. این رساله محصول نخستین تحقیق سیستماتیک است که بر اساس سؤالات و پاسخها با اعضای کمسیون سیاسی طالبان، متحدان آنها که دستاندرکار امور رسانهایاند و همچنان آن شخصیتهای غیر طالب تدوینشده است که با آنها روابط نزدیک دارند. نکاتی که این تحقیق بر دانستن دیدگاه طالبان تأکید مینماید از این قرارند:
نخست، کدام کنشگران باید شامل دولت افغانستان بعد از خروج نیروهای خارجی باشند. دوم، شکل این دولت چطور باشد؟ طالبان تا کجا در بین مفهوم “امارت اسلامی” و چارچوب “جمهوری اسلامی” که با آن مخالفاند، انعطافپذیر میباشند. دیدگاه آنها در مورد انتخابات چیست؟ سوم، این دولت در امور اجتماعی، سیاسی و اقتصادی چه پالیسیهایی را مطرح و به اجرا درمیآورد. بهطور خاص طالبان آیا در مورد مواضع بدنامشان در قسمت حقوق زنان، تحصیل، حقوق و آزادیهای مدنی تعدیلاتی به عملآوردهاند؟
یافته گزارش قرار ذیلاند:
1. شریک ساختن در دولت. پرسششوندگان طرفدار تقسیم قدرت و بیزار از انحصار قدرتاند، و آن را موجب جنگ بیپایان میدانند.
2. یک بخش از طالبان با مقامات ” اتحاد شمال” پیشین داخل تماسهای غیرمستقیماند و میخواهند یک پلاتفورم جامع برای تقسیم قدرت تدوین کنند.
3. طالبان از صدر تا به ذیل مخالف تقسیم قدرت به ترتیبی میباشند که هدف آن جذب آنها باشد. چنین موضعی شامل واگذاری برخی وزارت خانهها و یا ولایات به آنها نیز است. آنها خواهان ایجاد یک منظومه قدرت و صلاحیتهای جدید، به شمول قطعات اردو میباشند.
طرح مفهومی دولت در نزد طالبان
الف، نظریه دولت نزد طالبان بسیار اندک انکشاف نموده است و جز گفتن اینکه نیروهای خارجی بیرون بروند و دولت مبتنی برشریعت باشد، حرف زیادی ندارند.
ب.پرسششوندگان گفتهاند که با بیرون رفتن سربازان خارجی قصد قطعهقطعه کردن دولت موجود را ندارند. در مورد قانون اساسی آنها بر تطبیق منصفانه و مستمر آن از یکسو پافشاری میکنند و سؤال مطرح مینمایند که آیا برای افغانستان بعد از قوای بیگانه نیز میتواند به کار آید. یعنی اختلافشان با قانون اساسی از زاویه سیاسی است نه دینی.
ج. طالبان به هدف انتخابات توجه دارند، اکثریتشان آن را خلاف شریعت نمیدانند.
4. اکثر پاسخدهندگان شرایط سختگیرانه دوران امارت اسلامی را نمیخواهند.
5. در مورد تساوی جنسیتی طالبان محدودیتهایشان را دارند و با همه تعدیلات با نظرات محافظهکاران اسلامی نزدیکی به هم میرسانند.
محدودیتهای پاسخدهندگان طالب
1. اکثریتشان خارجدیده و آشنا با افکار خارجیاناند
2. بیشتر منسوب به جناح سیاسی طالبان میباشند و در نقطه مقابل قوماندانهای نظامی طالبان قرار میگیرند. این در حالی است که افراد طالب از قوماندانهای نظامیشان تبعیت میکنند. از همین جهت در رساله یادآوری میشود که نباید این دیدگاهها “نظرات طالبان” پنداشته شوند. با اینهم کسانی که در این پژوهش از آنها پرسش بهعملآمده است، ازجمله پاسداران قدیمی طالبان بوده و جزء روشنفکران آنها محسوب میشوند.
من این پاسخ و شرح مفصل را برای آن بیان کردم تا خوانندگان از مشکلات تعیین سرنوشت افغانستان توسط یک حکومت موقت احتمالی که توسط یک بهاصطلاح لویه جرگه به وجود آید، اطلاع یابند. برای من این سؤال وجود دارد که چه گونه افراد و گروههای غیردولتی خواهند توانست با یک گروه ازلحاظ سیاسی بیهویت و از نگاه اجتماعی صرفاً جنگجو و زورگو در مورد یک حکومت آینده هنگامی به توافق برسند که این گروه بیهویت به لطف یک تصادف سیاسی تاریخی و حمایت بیدریغ پاکستان بهمثابه یک بازیگر عمده وارد میدان سیاست کشور شده باشد؟
ضیا صدر: مواضع قدرتهای منطقهای، کشورهای همسایه، سازمانهای بینالمللی و ناتو در قسمت این مذاکرات صلح ازچه قرار است؟
رسول رحیم: این مذاکرات صلحی است که هیچ “سنگانداز” یا مخالف ندارد. شگفتی کار در آن است که همه رقبای استراتژیک امریکا مانند چین و روسیه با اشتیاق از آن جانبداری مینمایند. بهجز امریکا که در عمل نهتنها مالکیت افغانی مذاکرات یعنی نقش تعیینکننده حکومت افغانستان را عملاً نفی نموده و به گفته رایان کروکر سفیر اسبق امریکا در افغانستان از دیپلماتهای نامدار آن کشور است از حکومت وحدت ملی «مشروعیت زدائی» کرده است، همه کشورها به نحوی از انحا در اسناد و اظهاراتشان بر مالکیت افغانی مذاکرات تأکید نمودهاند. (کروکر در نشریه “فارن افیرز” دیدگاههایش را انتشار داده است) تقریباً هیچ کشور منطقه جانبدار خروج یکبارگی نیروهای خارجی از افغانستان نیست، همه از خلای قدرتی که از این بابت به وجود خواهد آمد، هراس دارند.
باری ضمیر کابلوف نماینده ویژه روسیه برای افغانستان در ماه جنوری سال 2017 به انترفاکس گفته بود: اگر امریکا همه نیروهایش را از این منطقه منازعه بیرون بکشد «در افغانستان همهچیز سقوط میکند.». چین نیز مخالف بیرون کشیدن یکدم نیروها از افغانستان است. نکته بسیار حساس و سرنوشتساز حمایت ضمنی همه کشورهای منطقه از تشکیل یک حکومت موقت است. تنها روز پنجشنبه، سخنگوی وزارت خارجه هند بهطور غیرمستقیم مخالفت خود را با حکومت موقت از طریق حمایت از برگزاری بهموقع انتخابات ریاست جمهوری افغانستان ابراز داشت.
ضیا صدر: آقای داکتر بااینهمه مجهولات و راهبندانها به چه میتوان دل بست و راه نجات را چه گونه میتوان انتخاب کرد؟
رسول رحیم: همکار ارجمند، با تمام وجودم میتوانم احساس شمارا درک کنم. از نگاه من، ما در یک موقعیت خراب گیرافتادهایم که عجالتاً هرگاه بتوانیم هستی کشور را حفظ نمائیم، گامی بهسوی رستگاری برداشتهایم.
باوجود سیاستهای اشتباهی و نفاق آلود گروههای سودجو، هنوز هم نام گرامی افغانستان از قدسیتی برخوردار است که احساس همدلی را میان دهها میلیون انسان دامن زده و به فداکاری برمیانگیزد. ناگفته نباید گذاشت که سناریو تنها حکومت موقت در شکل شتاب آلود نه، بلکه میتواند تجزیه بالفعل افغانستان و تطبیق بهاصطلاح “پلان بی” نیز باشد.
برای مقابله با فاجعه به یک اهرم، خویشتنداری و فداکاری نیاز است. اهرم اساسی برای این کار دفاع بیدریغ از قانون اساسی و نهادهای قانون اساسی و تمامیت ارضی کشور است. انتخابات یکنهاد قانون اساسی است. این دفاع از نهادهای قانون اساسی نباید در عمل و نظر وسیله تبلیغاتی یک تکت انتخاباتی خاص گردد. بلکه باید بسیار مسئولانه و از خود گذرانه در خدمت ایجاد یک قدرت دولتی مشروع و مورد اعتماد قرار گیرد.
یکی از دلایل بیاعتنائی طالبان به حکومت وحدت ملی افغانستان ضعف مشروعیت آن است. با استفاده از موضع یک حکومت منتخب و مشروع بهمثابه یک اهرم مؤثر، با تلاش در جهت ایجاد یک اجماع گسترده ملی و با اتکا به همه ظرفیتهای انسانی و دولتی که در حیطه نفوذ دولت افغانستان قرار دارد، امید آن وجود دارد تا سرنوشت مردم و کشور را از تیر بلا رهانید.