به هر دیگی که میجوشد، میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که میجوشد درون چیز دیگر دارد
( مولاناجلالالدین بلخی)
گرچه صلح برای مردمی که 40 سال است در آتش جنگ میسوزد، همیشه و در همه حال یک آرزوی بزرگ است، اما رسیدن به آن در شرایط بسیار پیچیده منطقوی و جهانی، امریست که به سادگی نمیتوان آنرا بدست آورد.
موقعیت جیوپولیتیک این کشور درد کشیده به بلای بی درمانی تبدیل شده که هرروزه ازاین ملت قربانی میگیرد و مارا در موقعیت دشواری قرار داده است.
تلاشهایی که در قبال صلح در افغانستان صورت میگیرد و آنهم در غیاب افغانها، از هر جانبی دیگری که باشد، ظاهراٌ میتواند با نیت نیک صورت بگیرد. اما اینرا باید در نظر بگیرم که در جهان امروز بازیگران میدان سیاست در قدم اول، منافع و علایق ملی خود را در نظر دارند، تا خواست صلح خواهی مردم ما را. از اینرو بجاست اگر مردم و بخصوص آنهایی که دستی در سیاست دارند در مورد پیشنهادات صلح و بدیل هایی که از جانب دیگران به ما عرضه میگردند، با شک و تردید و معقولیت به آن برخورد کرده، خوشبینی و احساسات، رقابتهای سیاسی ،گروهی و شخصی را کنار گذاشته و گرفتار دام فریب و حیله های دشمنان نگردند، زیرا در اینجا سرنوشت یک ملت مطرح بحث است نه افراد و گروه ها.
چنانکه همه میدانیم در این ماه های اخیر هم روسها و هم امریکایی ها برای ما، راه های رسیدن به صلح را جستجو میکنند، روسها زمینه وارد شدن یک گروه تروریستی را برای وارد شدن رسمی آنها در صحنه منطقوی مساعد ساخت و امریکایی ها که حریف از آنها پیشی گرفته بود، با عجله وارد مذاکرات مستقیم با این گروه تروریستی شدند.
آقای زلمی خلیل زاد بعنوان نماینده خاص ایالات متحده برای حل معضله افغانستان در کشور های منطقه آغاز به سفر های دیپلوماتیک کرده تا زمینه صلح با طالبان را برای "مردم افغانستان" سرهمبندی کند، طوری که چگونگی این مذاکرات نشان داد، در غیاب مردم و حکومت افغانستان.
انگیزه این اقدام عاجل رئیس جمهور ترامپ برای مذاکرات مستقیم با یک گروه تروریستی هر چه باشد، در قدم اول منافع کشور خودش را مد نظر دارد تا خواست تامین یک صلح آبرومند دایمی، برای مردم افغانستان را.
جریان مذاکرات شش روزه زلمی خلیل زاد با نماینده خاص ایالات متحده با نمایندگان گروه تروریستی طالب در دوهه، یک موضوع خبر ساز برای رسانه ها و یک مسئله قابل اندیشه و نگرانی برای مردم افغانستان شد. با وجود اسرار پشت پرده این مذاکرات دو جانبه در تاریکی قرار دارد، اما از قبال گفته ها و مصاحبه های دو طرف میتوان نتیجه گرفت که دو موضوع برای هر دو طرف مذاکره قابل اهمیت بوده و روی این دو موضوع مسوده یک توافقنامه هم ترتیب گردیده است:
1- خروج کامل قوای خارجی از افغانستان
2- قطع روابط طالبان با القاعده و گروه های تروریستی و اینکه افغانستان در آینده پایگاه حملات تروریستی علیه غرب نباشد.
در این توافق یک داد و گرفت بین دو طرف صورت گرفته است که در فرآیند صلح دایمی برای افغانستان نمیتواند موثر واقع شود. این توافق از جانب خلیل زاد، ترامپ و پمپئو وزیر خارجه امریکا و هم از جانب طالبان یک قدم مثبت ارزیابی شده است. اما یک طرف اصلی این معامله که باید مردم و حکومت افغانستان باشد، در اینجا هیچ حضور ندارد.
ما روی این جزئیات بحث نمیکنیم که این دولت تا کجا خوب ، بد یا بدترین است، اما این واقعیت را نمیشود انکار کرد، که این موجود معیوب الخلقه نتیجه ابتکار جان کری وزیر خارجه سابق امریکاست که بیانگر ادامه همان توافقنامه کنفرانس بن میباشد که به حمایت نیرو های بین المللی ساختار بنام دولت، ایجاد شد که تا چهار سال قبل فردی بنام کرزی در راس آن قرار داشت و امروز اشرف غنی. ساختاری که ایالات متحده در ایجاد و تقویت ارگانهای آن میلیارد ها دالر مصرف کرده و آنرا بعنوان یک دولت برسمیت شناخته و روابط تنگ سیاسی دیپلوماتیک با آن برقرار نموده و قرار داد هایی را هم با همین ساختار امضا کرده است. مراجع بین المللی در بخشهای سیاسی، دیپلوماتیک و اقتصادی با همین دولت روابط دارد و نماینده گان سیاسی این دولت مورد قبول و عضو ارگانهای سازمان ملل متحد است. با در نظرداشت این واقعیت ها هیچگونه مذاکره و پیمان و توافق میان هر کسی که باشد نمیتواند، این ساختار را نادیده گرفته واز کنار آن بگذرد، صرفنظر از اینکه شیوه حکومتداری آن خوب، و یا بسیار بد است و چه کسی در راس آن قرار دارد.
سوال اینجاست که چرا و چگونه نماینده خاص یک کشور حامی همین دولت در جریان مذاکرات با یک گروه تروریستی ، در رد این ادعای آنها که این دولت فاقد هر نوع مشروعیت است، نتنها خاموشی اختیار میکند بلکه در تمام مصاحبه های خود واژه دولت را از ترمینولوژی دیپلوماتیک خود خارج و"مذاکرات بین الافغانی" را جانشین مذاکره با دولت میکند. اصطلاح سیاسی که برای اکثریت مردم افغانستان مورد سوال بوده و خلیل زاد تعریف مشخصی هم از آن ارائه نمیکند. اما طالبان که روی عدم مذاکره مستقیم با دولت افغانستان اسرار دارند، تعریف مشخصی از آن دارند، یعنی احزاب ، گروه ها، بزرگان قومی وعلمای دینی، یک سبد ملخی از گروه های پراگنده که برای استراتیژی بحران ساز پاکستان و طالبان بسیار دلخواه است. دان در شماره 31.1.2019 از زبان شاهین سخنگوی طالبان در دوهه در رابطه " مذاکرات بین الافغانی" مینویسد: "پیام شاهین یک بعد وسیع از سیاسیون افغانستان را احتوا میکند." یعنی همین جمع پراگنده و حریصی که یا بخاطر پول خود را میفروشند و یا در بدل یک مقام. با وضاحت دیده میشود که در عقب " مذاکرات بین الافغانی" استراتیژی محیلانه ای پاکستان برای تضعیف و حتی نا بودی ساختار دولت در افغانستان نهفته است. با چنین طرحی هر افغان با احساس و وطندوست محتوای مخفی این مذاکرات را با شک و تردید نگریسته و نکران آینده تاریک و نتیجه نا معلوم این مذاکرات "صلح" اند.
خلیل زاد عدم آمادگی طالبان را برای مذاکره مستقیم با دولت افغانستان بار بار تکرار کرده و آنرا یک معضله پیچیده ارزیابی میکند و "کلید راه حل این معضله پیچیده" به تعبیر او در دست کابل است، یعنی دولت افغانستان باید یک راه حل جستجو کند. دولتی که جناح مخالف هیچ مشروعیتی برای آن قایل نیست. این طرز برخورد خلیل زاد در لفافه چراغ سبزی برای طالبان بود تا روی مواضع خود در زمینه عدم مذاکره مستقیم با دولت پا فشاری کنند.
در آغاز مذاکرات این افواهات یا واقعیت از جانب رسانه ها افشا شد که طالبان خواستار گزینه ای ایجاد یک حکومت موقت و صرفنظر نمودن حکومت افغانستان از برگذاری انتخابات ریاست جمهوری میباشند. روزنامه دان پاکستانی در شماره 28 جنوری خود نوشت: " غنی این صلاحیت را ندارد که در مورد خروج عساکر خارجی و یا آتش بس در مقابل طالبان تصمیم بگیرد اما او این قدرت را دارد که پیشنهاد ایجاد یک حکومت موقت را بجای انتخابات ریاست جمهوری عملی سازد و این یک انعطاف است برای تلاشهای صلح." در آغاز شاید دو طرف مذاکره همین گزینه را کلید گشودن قفل معضله میدانستند، اما این پیشنهاد بدون رای زنی با دولت افغانستان نمیتوانست یک گزینه منطقی باشد و بجا بود که به مخالفت صریح و جدی اشرف غنی مواجه شد.
وقتی این تیر طالبان که در عقب آن نظامیان پاکستان قرار دارد، به هدف اثابت نکرد و سناریوی را که طالبان و پاکستان برای تضعیف و نابودی ساختار دولت برنامه ریزی کرده بودند ناکام شد. پاکستانی ها برنامه دومی را که در خانه میز داشتند، بیرون داده و به عباس ستانکزی،هدایت دادند که تا به امضا رسیدن و نهایی شدن توافقنامه، تعیین زمانی خروج قوای خارجی و تعهد طالبان در زمینه عدم اقدامات تروریستی از خاک افغانستان علیه غرب و قطع رابطه با القاعده، نه تنها اینکه با دولت افغانستان بعنوان دست نشانده مذاکره مستقیم نمیکنند، بلکه آنها تا خروج آخرین عسکر خارجی حاضر به توافق روی آتش هم نیستند. ستانکزی در مصاحبه خود با شبکه رسانه ای "نن تک آسیا" که بتاریخ 30.1.2019 منتشر شد، از ایجاد دولت موقت انکار کرده و آنرا هم وابسته بخروج قوای خارجی ساخت و روی عدم مذاکره مستقیم با دولت افغانستان باز هم تاکید کرد. سناریویی که نظامیان پاکستان و رهبران طالبان برای خود ترسیم کرده اند و نماینده شان با صراحت آنرا بیان میکند، اینست که با خروج قوای خارجی ارتش افغانستان منحل گردیده و با انحلال آن نیروی مقاومتی در برابر آنها وجود نخواهد داشت و آنها بدون درد سر به همکاری احزاب و گروه های (سبد ملخ) پراگنده که به گفته ستانکزی " آنها همه خواستار یک حکومت اسلامی و یک قانون اساسی متکی به شرعیت اسلامی اند" قدرت را بدست میگیرند. اردو منحل میگردد و بگفته شاهین سخنگوی دفتر طالبان در دوهه، پولیس نیز منحل کردیده و باز سازی میشود. ستانکزی در جریان مصاحبه خود با "نن تک آسیا" چندین بار روی برقراری امارت اسلامی تاکید میکند. زیرا او میداند که این گروه ها بمرض رقابت و پراگندگی مبتلا استند و طالبان به آسانی میتوانند آنها را صحنه سیاست خارج کنند. و طالبان بعنوان یک گروه ایدیولوژیک ونسبی منسجم، بزودی بر آنها حاکم شده و سیاتهای خود را اعمال خواهند کرد.
در شماره 4.2.2019 دان، ریاض محمد خان یکی از وزاری خارجه سابق پاکستان گزینه ای دیگری را مطرح میکند، او مینویسد: "محدود شدن جنگ و خشونت وابسته به یک آتش بس رسمی و غیر رسمیست که نمیتواند جدا از خروج زمانی عساکر امریکایی باشد و آن تائید کنترول طالبان در مناطق تحت تسلط آنهاست." این جملات در لفافه ای خواستهای بظاهر صلح خواهی یک دیپلومات کهنه کار پاکستانی، عملاٌ تجزیه کشور را در نظر دارد که ممکن در دور دیگر مذاکرات طابان موافقت خود را با آتش بس با همین پیشرط که افغانستان به مناطق تحت کنترول طالبان و مناطق تحت کنترول دولت تقسیم شود.
اشرف غنی بعنوان رئیس جمهور افغانستان، با همه کمبود ها و ناتوانی ها خود به یک درد سر برای پاکستان و سیاستهای بلند پروازانه اش در قبال افغانستان تبدیل شده است. بسیاری از هموطنان ما فراموش میکنند که با وجود کرنش های اولیه اشرف غنی او در سیاستهای بعدی خود موفق که پاکستان را به انزوا بکشاند و غربی ها را متقاعد سازد که پاکستان یکی از کشورهاییست که تروریسم را تقویت میکند واین کشور یک پایگاه عملیاتی طالبان بر ضد افغانستان و نیرو های ائتلاف بین المللی است. از نظر نویسنده در این زمینه هیچ تردیدی وجود ندارد که پاکستانی ها میخواهند هر چه زودتر او را از صحنه سیاست افغانستان دور کنند. روزنامه دان پاکستانی در یکی از شماره های دو هفته پیش خود این مورد نوشته: که مقامات نظامی آن کشور در مذاکرات مخفی در راولپندی با طالبان و خلیل زاد بصراحت این موضوع را مطرح کرده اند که غنی باید از صحنه سیاست خارج گردد. طرح حکومت موقت هم جز همین برنامه آنها بود.
در این جای شکی وجود نداشت که آی اس آی در مقاطع و سطوح مختلف با دوستان دوره جهاد روابط و مذاکراتی داشته اند اما ستانکزی در مصاحبه خود این واقعیت نا گفته را افشا کرده که شعبه "جلب و جذب" شان و به زبان دیگر( آی اس آی) از دیر زمانی با گروه های سیاسی در افغانستان مذاکراتی داشته است. ا این ادعای از نگاه منطقی هم قرین به حقیقت است، زیرا یک بخش بزرگ احزاب جهادی از نگاه ایدیولوژیک اختلافی چندانی با طالبان ندارند. چنانچه آنها با افواه ایجاد حکومت موقت در همان آغاز با شور و شوق ازآن استقبال کردند. علاقمندی یک عده بخاطر ایجاد حکومت موقت با شرکت طالبان قابل درک هم است، چون آنها تصور میکنند که ممکن در یک حکومت آئتلافی با طالبان جا و مقام از دست رفته را دوبار بدست خواهند آورد. ستانکزی هم آنها را با این وعده دلگرم میسازد که ما "انحصار قدرت نمیخواهیم بلکه با مردم یک حکومت مشترک ایجاد میکنیم" واژه "مردم" باز هم تعریف مشخصی ندارد، هدف از مردم کیست؟ آیا طالبان انتخابات آزاد را براه می اندازند تا مردم آنها را انتخاب کند؟ یا هدف شان از مردم همان رهبران گروه و احزاب سیاسی با پسوند و پیشوند اسلامی، بزرگان قومی، علما دینی و کاندید های ریاست جمهوریست؟
طبق آخرین گذارشات و همچنان اظهارات ستانکزی، حکومت روسیه امروز زمینه مذاکره بین احزاب و گروه های افغانی را با طالبان در ماسکو سازماندهی کرده و از "نمایندگان" مردم و طالبان دعوت کرده تا در"مذاکرات بین الافغانی" شرکت نمایند، البته بدون حضور نمایندگان دولت افغانستان و شورای صلح افغانستان. چهره های آشنا مانند گلب البدین، عطا محمد نور، اتمر، اسماعیل خان، محقق، کرزی، تـنی و ... در این کنفرانس شرکت میکنند.
حرف زدن با همدیگر در سیاست یک اصل است، افراد گروه های سیاسی حق دارند با هر کس هر کجا که خواسته باشند، حرف بزنند، بشرطیکه این حرف زدن در چوکات یک اصول صورت گرفته و زمینه معامله با منافع ملی یک کشور و پا گذاشتن روی ارزش های قبول شده مندرج قانون اساسی آن کشور نباشد. همچنان این مذاکرات، نباید ساختار های دولتی، اجتماعی و مدنی یک کشور را مورد سوال قرار دهد. اظهارات اخیر سخنگویان و افراد با صلاحیت دفتر دوهه طالبان بصراحت نافی این ارزش ها و دولت افغانستان است.
چه چیز برای مردم افغانستان و دست اندرکاران سیاست، جامعه مدنی و بخصوص زنان افغانستان مطرح است؟ از دید اکثریت مردم افغانستان، دفاع از نظام و ساختارهای ولو ناقص یک اصل اساسیست. از بین بردن و تخریب ساختار ها ساده تر ار ایجاد ساختار هاست و یک دولت بد بهتر از انارشیسم است. طالبان بصراحت اعلام نابودی این ساختار ها را میکند، اما در مقابل قادر به آن هم نخواهند شد که ساختار بهتری را جانشین آن کنند، آنهم ساختاری که مورد قبول مردم باشد. بدیل آنها امارت اسلامیست که مردم افغانستان آنرا تجربه کرده اند. ممکن این جا و آنجا همانطوریکه سر وریش خود را اصلاح کرده اند به اصلاح سر و ریش سیاستهای خود نیز بپردازند، اما آنها هیچگاهی اصول اساسی ایدیولوژیک خود را نفیه نخواهند کرد.
دفاع از ساختار های دولت و نظام سیاسی بمثابه دفاع از فرد نیست. دفاع از ساختار های دولتی و اجتماعی یک وجیبه ملی برای هر افغان است. همچنان دفاع از دست آورد های 17 سال گذشته که شامل ارزش های مندرجه قانون اساسی و ارزش های قبول شده بین المللی چون آزادی های فردی، آزادی بیان و حقوق زنان، امریست انصراف نا پذیر. یک حرکت مدنی معقول برای خنثی سازی دسایس پاکستان و طالبان یک ضرورت ملی ماست که تمام اقشار اجتماعی بدون درنظرداشت وابستگی های گروهی، قومی و مذهبی باید شامل آن شوند. اشرف غنی بعنوان رئیس دولت باید متوجه باشد که در این شرایط حساس و دشوار بمردم اتکاه کرده، سیاست های تاکتیکی کوتاه مدت را کنار گذاشته و با یک استراتیژی دراز مدت و معقول مردم را برای حفظ ارزش های قانون اساسی بسیج نماید.
اگر نتیجه تلاشها مغرضانه منجر به آمدن یک حکومت ائتلافی میان گروه های مجاهدین و طالبان هم شود، هیچ تضمینی برای یک صلح دایمی در کشور وجود ندارد، این صلح کوتاه مدت، شکنند و ادامه جنگ خواهد بود. شاید امروز بخشهای جدا از هم طالبان در زمینه مخالفت با دولت و خروج نیرو های خارجی با هم وحدت نظر نسبی داشته باشند اما با رسیدن بقدرت کشمکش میان جناحهای مختلف این گروه تروریستی و همچنان گروه های ائتلافی شان آغاز خواهد شد و مصیبت های تازه ای گریبان مردم بلا کشیده افغانستان را خواهد گرفت و پاکستان بهدف نهایی خود یعنی ایجاد انارشی، خانه جنگی و تجزیه، خواهد رسید.
آنچه مربوط به کنفرانس روز سه شنبه درماسکو و مذاکره با طالبان گروه ها افراد میشود، فکر میکنم سنگ محکی خوبی باشد تا ماهیت گروه ها و چهره ها روشن شود. آنهاییکه در موضعگیری ها خود بدفاع از منافع ملی، ساختار های دولت، قانون اساسی، تمامیت ارضی وطرفداری از مذاکرات مستقیم با دولت افغانستان وارد صحنه میشوند و آنهاییکه بخاطر منافع شخصی و گروهی خود در برابر طالبان و آی اس آی سر فرو می آورند.