انسان وخرافات در روند تاریخ: بخش یازدهم

(ازکوته نظران چنان بگریزید که گویی از طاعون گریخته اید؛چراکه با دید گاه های محدودخود همواره انگیزه های شما را سرکوب خواهند کرد۰) پیش از آنکه وارد بحث اصلی شوم لازم می دانم که در مورد اوضاع فاجعه بار و بسیار

آشفته و نابسامان کشور و وضعیت ایجاد شده ای کنونی نکاتی را مطرح نمایم۰ همانگونه که همه می دانیم مدتیست که موضوع صلح با طالبان جهل تمام قلم بدستان را به خود مشغول داشته وهر کسی از زاویه ای دید خود به آن پرداخته و تحلیل می کند؛که البته کاری بس نیکوست و باید هم به این مهم پرداخت۰وقتی من نشست مسکو را که در آن ده تن از سران طالبان  با چهل تن از نیروها واحزاب و جریانات سیاسی کشور را گرد هم جمع نموده است را می خوانم و می بینم به یاد کتاب شهریار ماکیاولی می افتم که جهان سیاست چه هفت خط وهزار رنگ است؛ روزگاری دشمنان امروز یعنی گروه های مجاهدین و طالبان در کنار هم با ارتش متجاوزسرخ شوروی سابق می جنگیدند ولی اکنون شوروی فروپاشیده و روسیۀ پوتین؛ پوتین های خود را پوشیده تا دوباره عظمت روسیۀ تزاری و تا حدودی عظمت شوروی سابق را احیا نماید۰ اکنون روسیه با میانجیگری می کوشد تا هم به عنوان یک قدرت بزرگ حد اقل از لحاظ نظامی (چون از لحاظ اقتصادی قدرت روسیه به اندازه ای نصف ایالت کالیفرنیایی آمریکاست و یا در حد کشور کوچک هلند) در منطقه تبارز نماید وهم خطرات احتمالی که ممکن است از جانب گروه های تروریستی کشور های دوستش را مانند ازبکستان و تاجیکستان ودیگران را تهدید کنند ومی تواند این نا امنی حتا به مرزها و همچنین به خاک روسیه کشیده شود پیشگیری نماید ودر ضمن میدان را به رقیب همیشگی اش یعنی ایالات متحده آمریکا وانگذارد۰آنچه در این مذاکرات اتفاق افتاد هم برایم غیرمترقبه بود و هم نبودو آن نظرات سرپرست گروه طالبان عباس استانکزی است که با اعتماد به نفس و قاطعانه دیدگاه های خود را بیان نمود؛ هم قانون اساسی کشور را زیر سؤال برد و آن را ناقص و ساخته ای بیگانگان دانست وهم ارتش ونیروهای نظامی را مزدور  خواند وهم دولت را نامشروع دانست۰در ضمن آتش بس را نیز موکول نمود به بعد از خروج نیروهای ناتو از افغانستان۰درست در همین لحظات که کنفرانس به اصطلاح صلح با طالبان ادامه داشت ده ها تن از جوانان نیروهای نظامی کشور به دست تروریستان و جنایت کاران طالبان جان باختند و این گروهک تروریست ومزدور حتا حاضر نیستند ونشدند که حد اقل در جریان برگزاری  این گفتگو دست از جنایت بر دارند۰طالبان هنوز هم دنبال ایجاد یک حکومت اسلامی از نوع خودشان است۰ همۀ ما بدون تردید طرفدار آمدن صلح و امنیت در کشور خود هستیم و شاید آمدن صلح بزرگترین آرزوی ما باشند۰طالبان اگر راست می گویند و صلح می خواهند می توانند با تشکیل یک حزب سیاسی در انتخابات شرکت کنند و به اندازه ای که رأی می آورند حق دارند که در دولت ویا مجلس نماینده و سهم داشته باشند؛ اما طالبان تمامیت خواه تر و قدرت طلب تر از آنند که به حق تن بدهند۰طالبان توانسته بین دولتی ها و جریان های سیاسی نیز تشتت وتفرقه ایجاد کنند۰طالبان همچنین موفق شده که در مذاکرات دست بالا را داشته باشند وحتا از لحاظ سیاسی در سطح منطقه از مشروعیت بیشتری برخوردار گردیده و کمک های مالی بیشتری دریافت می کنند۰ همۀ این موفقیت های طالبان ناشی از ندانم کاری؛ تنگ نظری و تفکر قبیله ای حکومت کرزای و غنی و خود خواهی ها و مال اندوزی ها وقدرت طلبی های سران اقوام واشتباهات آمریکا ودیگر اعضای ناتو می باشند۰طالبان نیامده تمام دستاوردهای نیم بند هجده سال اخیر را می خواهند از بیخ و بن بر اندازند۰در قطعنامه ای که در پایان نشست مسکو ارائه شد بیشتر بر روی خواستهای طالبان تأکید گردیده است از جمله بیرون شدن نام رهبران طالبان از لیست سیاه سازمان ملل و به رسمیت شناخته شدن دفتر سیاسی طالبان در دوحه قطر و همچنین باید حقوق زنان و حقوق سیاسی ؛مدنی و آزادی بیان بر اساس و مطابق اصول اسلامی البته بر اساس درک طالبان باشند؛ ونیز قانون اساسی افغانستان را فاقد اعتبار خواند۰ هیچکس دقیق نمیداند که چه پیش خواهد آمد؛ فقط آنچه که از بعضی نشست ها به بیرون درز می کند می توان گمانه زنی نمود۰آنچه را که گروهک تروریست و فرهنگ ستیز طالبان نتواست در جبهات جنگ به دست آورد انگار در این نشستها به دست می آورد۰مشاورین طالبان از مشاورین حکومت کرزای و غنی آگاه تر به امور سیاسی هستند و طالبان ضعف های حکومت و سیاست بازان کشور را خوب می دانند۰ بدبختانه یکبار دیگر سرنوشت مردم وکشورما به دست همان معامله گران شناخته شده افتاده؛ کسانی که بارها از امتحان ناکام و روسیاه بیرون آمده اند۰در آخرین مصاحبه در مسکو کرزای برادران ناراضی اش را به نام جنبش اسلامی یاد کرد۰ آقای محقق گفت طالبان می گویند ما امارات اسلامی یا حکومت اسلامی می خواهیم و ما می گویم جمهوری اسلامی می خواهیم؛ بنابر این هم طالبان با پسوند اسلامی موافقند و هم دیگر جناحهای شرکت کننده در این نشست۰ وقتی از تلویزیون به شرکت کنندگان نگاه می کردم که چگونه همانند عاشق و معشوق همدیگر را در آغوش می گیرند و بسیارشان ازبابت شکل وریخت ظاهری هم با طالبان چندان تفاوتی نداشتند و همچنین از نظر فکری نیز چندان پیش رفته تر از برادران طالب خود نیستند۰اما آنچه من می خواهم بگویم چیزی دیگریست و آن اینکه چه صلح بشود وچه نشود وچه طالبان با سران مجاهدین و تعداد تکنوکرات قدرت را به دست بگیرند ویا هر اتفاقی دیگری بیفتد؛مشکل کشور حل نخواهد شد تا زمانی که فرهنگ منحط طالبانی و شریعتمدار وجود داشته باشد؛بنابر این وظیفۀ روشنفکران و پژوهشگران در این روزگار بسیار خطیر و مهم می باشند۰اگر ما به نقد جدی و همه جانبه نپردازیم و این فرهنگ را مورد کند و کاو قرار ندهیم؛ بدون شک دوباره همین گروه های عقب مانده ای ضد پیشرفت باز تولید خواهند شد۰مشکل تمام جنبشها و احزاب موجود کشور در این یکصد سال اخیر این بوده که اهدافشان فقط و فقط سیاسی و کسب قدرت چیزی دیگری نبوده اند۰این آقایان درک نکردندکه مشکلات سیاسی کشور هم ریشه های ژرف وعمیق فکری فرهنگی دارند وبا ساز وکارهای صرف سیاسی قابل حل نیستند۰ما هیچ زمانی جنبش فکری درست وسالمی نداشته ایم وحتا ما یک اثر با ارزش فکری جدی ارائه و تولید نکرده ایم۰مدرنیته در سطحی ترین گونه اش طرح گردیده و فرهنگ خودی را هیچ وقت درست نخوانده ونشناخته و ارزیابی نکرده ایم۰بدون یک خانه تکانی فرهنگی هرگز ره به جای نخواهیم برد۰این مهم نه کارملایان ونه طالبان ونه تکنوکراتها است۰کسانی می توانند این مهم را آغاز و به انجام برسانند که شهوت قدرت وشهوت شهرت ومال اندوزی را کنار بگذارند و به ترس ومحافظه کاری و خود سانسوری نه بگویند و شهامت طرح پرسشهای جنجال برانگیز را داشته باشند و این کاریست کارستان که نمی توان به ژورنالیستان وتکنوکراتها واگذاشت هرچندکه کار آنان درجای خود بسیار مفید و لازم می باشند اما به هیچ وجهی کافی نیست۰کانت می گویدکسب خبر اندیشیدن نیست و نمی تواند به تنهای ایجاد اندیشه ورزی نماید۰من معمولأ دوست دارم بحث های فکری که راه انداخته ام را دنبال نمایم اما گاهی آنچنان اخبار روزمره ای سیاسی پر رنگ می شوند که مجبورم هر چند کوتاه به آن بپردازم؛از این بابت از دوستان پوزش می خواهم۰ در این بخش تلاش خواهد شد تا خصوصیات و صفات مشترک ادیان ابتدایی را که تاکنون نیز ادامه یافته اند مورد بحث و ارزیابی قرار دهیم و وارد تونل زمان خواهیم شدو به دل تاریخ نقب می زنیم تا از چند وچون آن بهتر آگاه گردیم۰ تا آنجایی که ما می دانیم انسان تنها موجودیست که نه تنها به خورد و خوراک ورفع نیازهای جسمانی خود قناعت نکرده بلکه دردها ودغدغه های عمیق فکری و روحییش گاهی آرامشش را به هم زده است۰انسان از هزاران سال پیش تا هم اکنون دست از شناخت وکوشش برای فهم جهان نه تنها بر نداشته که سرعت آن صد برابر هم شده است۰حتا همان انسانهای ابتدایی در گیر پرسشهای بودند که در ذهنشان ایجاد شده ودنبال پاسخ وراه حل آن می گشتند وبه فراخور درکشان جواب هم می یافتند۰ این صفات مشرک عبارتند از: ۱--- شیء مقدس: وقتی که شخصی سیاح به یک گروه مجتمع از طوایف ابتدایی می رود؛نخستین چیزهای که مشاهده می کند این است که آنها یک نوع عقیده یا احترام مذهبی نسبت به مکانی خاص یا شخصی معین یا چیزی مخصوص؛ با اعمال و افعالی مشخص دارند؛که می توان گفت آن را مقدس می شمارند؛و همیشه نسبت به آن یک حالت احترام آمیخته به احتیاطی محسوس به خود می گیرند۰این قبیل اشیاء مقدس چنان اعتباری دارند که انسان ابتدایی هرگز با همان سهل انگاری که مثلأ بیل یا تبرش را در دست می گیرد یا با اعضای خانواده اش رفتار می کند به آنها دست نمی زند؛بلکه برای آنها یک قوۀ فوق طبیعی قائل است که دارای قدرت احیا یا اعدام است؛و می تواند منشأ خیر یا خوبی؛ یا مصدر شر و بدی باشد۰ آن شیء دارای قوه ای برکت بخش است و هیچ کس نمی تواند به آن دست بزند و بدان صدمه برساند؛مگر اشخاصی که دارای صفاتی خاص باشند؛مانند رئیس خانواده یا شیخ قبیله یا کاهن یا کشیش۰از این رو؛همیشه نسبت به آن شیء مقدس یک حس احترام مرموز آمیخته با رعب و هراس و خلوص عقیدت در عالم سادگی خود دارا هستند۰ ۲--- اعتقاد به مانا:مانا به معنی نیروی حیاتی ودینامیزم است۰اصل این واژه را دانشمندان انسانشناس از لفظی ملانزیایی (مجمع الجزایری درشمال شرقی استرالیا)اقتباس کرده اند؛واکنون این لفظ را اصطلاحأ به معنای خاص علمی به کار می برند۰مانا یک نیروی روحانی غیبی است که اعتقاد به آن درنزد اقوام بدوی عمومیت دارد؛ولی در هر ناحیه واقلیم رسوم وآداب و واکنشهای خاصی نسبت به آن معمول است۰ اعتقاد به مانا در نزد هندوهای آمریکا؛بدویان مراکش؛پیگمه ها یا کوتوله های وسط آفریقا؛بانتوهای آفریقای جنوبی و بالاخره ملل و اقوام بدوی در دیگر نقاط جهان؛ همه جا ولی هرجا به نوعی خاص وجود دارد۰بالاخره به طور کلی همۀ این مردم بدوی معتقدند که یک قدرت ساکت ونامعلوم درهر شیء موجود است وخاصه شبیه یک نیروی مافوق طبیعی است که به خودی خود دارای فعالیت و مافوق قوۀ حیاتی موجود در اشیاء است؛وبه وسیلۀ اشخاص معین و در وجود اشیاء زنده و متحرک ظاهر می شود؛و دارای این خاصیت است که می توان آن را از اشیاء جامد به افراد جاندار منتقل ساخت؛یا از یک شخص به شخصی دیگر سرایت داد؛یا بالاخره از اشخاص جاندار به اشیاء جامد باز گرداند۰ چون ریشه وعقیده به مانا را در نزد اقوام بدوی تجزیه و تحلیل کرده اند؛معلوم شده است مانا بیشتر از سایر قوای عادی طبیعت دارای معنای حیاتی واثر فوق العاده و صاحب صفات و امتیازاتی خاص است؛و حوادث بزرگ یاقدرت شگفت انگیز فرد خاص یا حیوان درنده ای مخصوص که مورد توجه ایشان قرار می گیرد؛مبتنی برماناست که درجسم آنها وجود دارد؛وبرای دفاع در برابر آن؛یا برای استمداد از آن برای افزایش قوت بازو یا بیل یا حاصلخیزی محصول خود؛باید به آن توجهی خاص مبذول داشت؛از این رو طبقات و نسلهای متوالی این اقوام در بارۀ مانا معتقد به خواص و آثار سحری شگفت انگیز شده اند۰برای اینکه مطالب مذکور بهتر در ذهن بماند در این جستار فقط به دو مفهوم یعنی شیء مقدس و مانا پرداخته شد؛البته هنوز مفاهیم بسیاری باقی مانده که در ادامۀ این سلسله جستارها به بحث گرفته خواهد شد۰(زمانه هیچ دردی را درمان نکرده؛این ما هستیم که به مرور به دردها عادت می کنیم۰ گابریل گارسیا ماکز؛ برندۀ جایزۀ ادبی نوبل)