روند صلح درافغانستان ، ونشست صلح مسکو در گرو تروریزم ، مافیایی ثروت وقدرت ملی و بین المللی

دوستان وهم میهنان مان بهتر میدانند که ، در جهان امروزی کشور های مختلف بر مبنای ساختار های اجتماعی واقتصادی مختص بخود بوسیله ء نظام ها وسیتم های سیاسی ودولتی متنوع اداره ورهبری میشوند که ، تعدادی از کشور ها دارای سیتم ونظام سیاسی ونظارت آنهابر اساس نظارت وکنترول مردم است

، نسبت بدرجه ء آگاهی سیاسی وتوانایی درک آنها از مسایل گوناگون ، گرداننده گان چرخ سیاسی ، دولتی واپوزیسیون دولت موجود در جامعه ، محدودیت های را که احساس میکنند همواره در مقابل عدم اجرآ ویا خیانت به وظایف دواطلبانه خود کنار می روند . دربعضی ازکشور های جهان رشد وفرهنگ عالی ووظیفه شناسی وطنی بد آنجاست که اگرصاحب رجال سیاسی ، دولتی ویا اپوزیسیون دولتی وظیفه اش را بدرستی انجام داده نتواند حتی خود را ازبین می برد ! و در برخی از کشور های جهان که نظام حکومت بر مردم با استفاده از ابزار مطبوعات آزاد به اتکأ بمردم ، با صلاحیت ترین واقتدارترین مقامات دولتی را در زمانیکه خلاف منافع مردم وظایف ایکه بر عهده دارنند عمل کنند اجازهء ادامه وظایف داده نمی شود ومورد سوال قرارمیگیرد . 
بنابر همین اساس در رابطه به افغانستان باید گفت که ، درباره ء نقش مردم در پیوند با روندصلح ، تحولات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی وامنیتی در جامعه ، بارها ازطریق افراد ، اشخاص ، رسانه ها مطبوعات مبصرین سیاسی ، نخبه گان و دانشمندان اشاره گردیده است که ، رهبران ونماینده گان مردم وآنان ایکه اداره وگرداننده گان چرخ سیاست را بدست دارند باید از طرف مردم بر عمل کرد های آنان نظارت صورت گیردواراکین دولتی در مقابل مردم پاسخ گو باشند .در صورتیکه رضایت مردم را بدست آورده نتوانند از اریکهء صلاحیت ، قدرت ونماینده گی مردم مرخص شوند. ولی متأسفأنه در کشور مان برخلاف معیار های انسانی و خلاف منافع ملی ووطنی تا اکنون کدام رهبر ،حاکم ، مسوول و نماینده ای را سراغ دارید که ، بمیل خود از قدرت و صلاحیت کنار رفته باشد؟؟؟ در جامعه مان مردم نقش اساسی را درتعین سرنوشت خود وپروسه ء‌ صلح ندارنند ویا هم اگر دارندکاذب است ورنگ ولعاب ظاهرنشان از اقوام وملیت های مختلف ساکن افغانستان می دارد ودر باطن بازی های استخباراتی برکل جامعه وتسلط بر زنده گی آنها است مردم مان مهره های شطرنج هستنند که بدست مافیایی ثروت وقدرت محلی ،ملی وبین المللی ببازی گرفته میشوند وهر زمان لازم وضرورت باشد از صفحهء شطرنج بیرون کشیده میشوند این نوع روش عوام فریبانهء از حکومت داری با همکاری استعمارگران بین المللی ازسالیان متمادی در افغانستان بیک فرهنگ بدل شده که از کوچک ترین گروه اجتماعی وسیاسی تا بالاترین سطح در اداره ء جامعه محورگرایی فردی ( فردگرائی ) است که تعین کننده وسرنوشت ساز است وجمع خود را قادر به انجام کاری در تعین سرنوشت خود نمی داند وبه او تلقین شده که قادر نیستی بدون حاکم ، فرمانده و استعمارگر زندگیت را ادامه بدهی ! این نشانه عدم توانائی جامعه بوده زیرا همواره در طول تاریخ این مرزوبوم ، پادشاهان ، سلاطین ، حکام ورهبران بوده اند که هر ترتیب جلودار بوده و مردم را بدنبال خود کشد ویا وادار به دنباله روی کرده اند وهر چه آنان خواسته به انجام رسانده و چشم وگوش بسته ، در اختیارشان بوده اند ویا درین روندافراد واشخاصیکه مبارزه وتلاش کرده تا این فرمان برداری وفرماندهی را اصلاح ویا از بین ببرد بنابردلایل عقب مانده گی مردم وفقرآگاهی سیاسی جامعه موفق نشده وباز هم «‌همان آش بوده وهمان کاسه » ، آشی که در هر زمان ومکان ودوره به رنگ ومزه ای متفاوت پخته بخوردن مردم داده میشود ولی کاسه اش همیشه همان است وهمواره فردگرائی واراده فردی بر کثرت گرائی بر کل جامعه ، نقش پدر سالاری رابرعهده داشته و مردم نیز ازاو پیروی کنند. تجارب تلخ و تاریخ خون آلود سه دهه آخیر افغانستان وبخصوص صلح امریکا وطالبان با همدستی مافیایی ملی برای ما تکرارأ میآموزد که ، مردم افغانستان درشرایط کنونی در تآمین پروسه ء صلح نشست صلح مسکو در گرو گروگان ثروت وقدرت ملی وبین المللی قرار دارد . 
سوال اساسی این است که چه باید کرد ؟ جواب : مداخلات دوام دار و مستقیم استخبارات خارجی در پروسه ء صلح افغانستان و اوضاع بحرانی جامعه مان ایجاب مینماید که ، بخاطر رفع تشنیجات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی وامنیتی به تفاهم ملی ، وحدت ملی وهمبستگی ملی تمام نیروهای سالم اجتماعی وسیاسی اقوام وملیت های مختلف ساکن این سرزمین نیازمند است که ، یک تشکل وانسجام ملی وبا یک استراتژی واحد جهت آزادی مردم از اسارت استعمارگران وستمگران با اشتراک همه ء ملیتهای با هم برادر این سرزمین زمینه ساز گزار تدریجی بخاطر تآمین صلح وهمبستگی ملی میباشد .
محمدالله همدرد