به مناسبت ۲۶ دلو، سالروزتکمیل خروج منفعلانۀ قوای اشغالگر روس
چند هفته قبل سیه روز شش جدی، سالروز تجاوز بیشرمانۀ نظامی دولت اتحاد جماهیر شوروی ( تحت رهبری روسها) به افغانستان را پشت سر گذاشتیم.
په اروپا کی دمیـشـته افغانانو د تولنو فدراسـیون
فدراسـیون سازمانهای پناهندگان افغان در اروپا
Federation of Afghan Refugee Organizations in Europe
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعلامیه
روسها، آغاز و انجام اشغال افغانستان
۱۴ فبروری ۲۰۱۹
به مناسبت ۲۶ دلو، سالروزتکمیل خروج منفعلانۀ قوای اشغالگر روس
چند هفته قبل سیه روز شش جدی، سالروز تجاوز بیشرمانۀ نظامی دولت اتحاد جماهیر شوروی ( تحت رهبری روسها) به افغانستان را پشت سر گذاشتیم. روسها در آن روز برای تحکیم و بقای رژیم دست نشانده خلقی- پرچمی وحفظ افغانستان بحیث منطقه تحت نفوذ در نزدیکی بحر هند، کشور ما را به همکاری مستقیم حفیظ الله امین و شرکاء اشغال نموده، جناح امین را، با وصف وفا داری نوکرانه شان به مسکو، با جناح ببرک کارمل در حزب مزدور، تعویض نمودند. در این روز زنان و دختران پرچمی ها در جاده های کابل دسته های گل را به تانکیستهای روس تقدیم کرده آنها را شاد باش میگفتند، اما شعلۀ مقاومت در برابر اشغالگران و حکومت دست نشانده شان، که زبانه هایش از فاجعه ۷ ثور ۱۳۵۷ بلند بود، ازهمین روزدر همه قراء وقصبات کشور، مشتعل تر و فروزان تر شد. با دریغ باید گفت که قبل از ایجاد یک رهبری مستقل ملی و مترقی در این جنبش، دول خارجی مخالف روسیه، پاکستان را به هدف انحراف جنبش مقاومت ضد اشغال افغانستان، به یک حرکت جوابگوی خواستهای آزمندانه ناتو و کشور های عرب، به مرکز یک عملیات استخباراتی عظیم برای نفوذ درجبهات مقاومت و ایجاد مراکز رهبری مزدور و جیره خوار در خاک پاکستان و ایران مبدل ساختند. جنبش مقاومت ضد روسی را به تجزیه و کجراهه کشاندند، و بدینوسیله راه ایجاد یک افغانستان مستقل و متحد را سد بستند. اما مردم افغانستان از ۶ جدی ۱۳۵۸ الی ۲۵ دلو ۱۳۶۷به روسها و هم پیمانان شان، چنان ضرب شستی نشان دادند که قصه هایش هنوز هم در اقصی نقاط شوروی سابق زبانزد عام وخاص است.
دولت آن زمان روسیه بعد ازکشتار بیش از یک ونیم میلیون و معیوب ساختن بیش از نیم میلیون افغان، تخریب کامل هزاران قریه، فرش میلیونها ماین در سرزمین ما، فرار دادن بیش از ۶ میلیون باشنده افغانستان به پاکستان، ایران وسایر کشور ها، بازهم خود را در افغانستان دربن بست یافت. گورباچف افغانستان را "زخم خونین" اتحادشوروی نامید و تصمیم به خروج نیروها به هر قیمت گرفت. ببرک کارمل مخالف خروج ارتش شوروی بود و در نبود آنها خود را مصؤن احساس نمیکرد. به همین سبب روسها او را به پیشنهاد ک.گ.ب. با نجیب الله تعویض نمودند. نجیب الله که در کارنامه قبلی اش بحیث رییس خاد از مردم افغانستان لقب " قصاب و جلاد خاد" را گرفته بود، برای پیشبرد مشی روسی "مصالحه ملی" چهره مناسب و قابل اعتماد نبود. حتی گذشت تدریجی و مرحله به مرحله اش از امتیازات دولتی هم از جانب رهبران تنظیمهای مستقر در پاکستان و ایران که خود نیز سر تا پا وابسته به خواست خارجی های دیگر بودند، بی نتیجه ماند. اما روسها منتظر کامیابی نجیب الله نماندند وبر مبنای توافقنامۀ ژنیو نیرو های شکست خورده خود را در ۱۵ فبروری ۱۹۸۹(مطابق ۲۶ دلو۱۳۸۷) از افغانستان خارج کردند. این روز برای افغانها یک پیروزی تاریخی و برای روسها روز شرم و اعتراف به یک شکست تاریخی در برابرمردم افغانستان است.
حکومت نجیب الله با استفاده از اینکه جنبش مقاومت ضد روسی رهبری مستقل ملی و متحد نداشت، توانست تا اوایل اپریل ۱۹۹۲ به موجودیت ننگین اش ادامه داد. اما قطع تدریجی کمکهای روسیه رژیم مزدور را از درون متلاشی ساخت. کودتای شهنواز تنی در حوت ۱۳۶۸ و بعداً در سال ۱۳۷۰ سقوط مزارشریف و چند ولایت شمالی به دست دوستم و متحدینش ارادۀ نجیب الله را درهم شکست. حالا وی نتوانست منتظرکامیابی انتقال صلح آمیز قدرت در چوکات برنامه صلح ملل متحد بنشیند وتصیم به فرار به هند گرفت. کمیته نظامی منتخبه توسط نجیب الله ، سایر ولایات را قبل از تشکیل حکومت تنظیمی در تبعید، به قوماندانان جهادی مورد نظر خویش تسلیم کردند. بدین گونه خلقی ها وپرچمی ها گلیم یک بحران فرا گیر تر در افغانستان را، قبل ازناپدید شدن رژیم شان گستردند. بحرانی که هنوز هم از مردم افغانستان قربانی های بیشمار می گیرد و هست و بود کشور ما را به خطرانداخته است.
جای تعجب است که اکنون، درست سی سال بعد ازآن خروج منفعلانه، روسها، نه از موقف بانی این بحران، بلکه از موقعیت دایه مهربانتر از مادر، میکوشد شرایط صلح را به مردم ما دیکته کند و بدین منظوربرای صلح افغانستان کنفرانس دایر میکند و یا به بخشی از نیروی ذخیره خود در روسیه دستور میدهد تا خوان مذاکرات میان طالبان و سایر نیرو های ذخیرۀ روسیه و ایران را در مسکو هموار سازند. البته در نشست مسکو برعلاوۀ نیرو های ذخیره ، تازه واردانی هم موجود بودند، اما به نظر میرسد که هدف اصلی این نشست، کسب سهم قابل ملاحظه در مذاکرات و ساختارسیاسی آینده برای نیروهای ذخیره روسیه و ایران بوده است. ضربۀ اصلی که تلاش های مسکو به جریان صلح میزند اینست که با زمینه سازی برای معامله گران حرفوی، جبهه داخل کشور را به نفع طالبان ضعیف ساخته و از هم می پاشاند و زمینه ساز ادامۀ بحرانی میگردد که در ثور ۱۳۵۷ آغاز و در ۶ جدی ۱۳۵۸ تشدید گردید.
پس بی جهت نیست که از چهل سال و اندی به این طرف، افغانستان به میدان فوتبال دول خارجی تبدیل شده است، کشور های منطقه و جهان، هر کدام متناسب به منافع خود با استفاده از مزدوران داخلی، تلاش دارند تا درین میدان، نقش خورد و بزرگ خود را بازی نمایند. در هجده سال پسین، ارتش های نیرومند جهان تحت رهبری امریکا، به افغانستان هجوم آوردند تا تروریسم و تریاک را نابود کنند و دولت مدرن و دموکراسی را به ارمغان بیاورند، اما بجای اضمحلال تروریسم و تریاک، هردو پدیده را تا سرحد رشد سرطانی ارتقا دادند و بجای دولت مدرن و دموکراسی، فاسد ترین دولت را ایجاد کردند که اینک دوباره بسوی امارت و تئو کراسی به جریان انداخته شده است. صرف مردم باشهامت افغانستان میتواند وطن خویش را از حالت کنونی نجات دهند.
"هیأت مدیره فارو"