انسان و خرافات در روند تاریخ :بخش چهاردهم

( با دین یا بدون دین؛انسان های خوب کارهای خوب می کنند و انسان های بد کارهای بد می کنند۰اما برای اینکه انسان بخواهد با ظاهر خوب کارهای بد کند؛قطعأ به دین نیاز دارد۰  استیون واینبرگ )

قبل از آن که بحث گذشته را آغاز نمایم؛ مایلم چند نکته را به عرض تان برسانم۰همچنین در این بخش بحث گذشته را پی می گیرم و خواهید دید که چگونه از دل باور های کهن ادیان بزرگ کنونی با اندک تغییراتی سربلند کرده و به حیات خودشان ادامه می دهند۰من امیدوارم که شما خواننده ی گرامی دقت لازم را هنگام خواندن این جستار ها بکنید۰چون هدف از نوشتن این سلسله جستارها جز این نیست که نشان دهم که نه تنها هیچ دین و آیینی یکباره به وجود نیامده و هرچند نگاهشان هنگام عبادت به آسمان می باشند ولی همۀ این عقاید و باورها ریشه و بنیان انسانی و زمینی دارند۰حتمأ چنین اظهار نظرهای بی پرده و آشکاری باعث رنجش و عصبانیت کسانی خواهند شد؛اما چه باید کرد وقتی واقعیت همین است۰من قصد توهین و به سخره گرفتن هیچ باوری را ندارم؛اما از آنجایی که دین و دینداران به خصوص اسلام سیاسی چه از نوع شیعه اش و چه سنی اش که جز نکبت ومصیبت دستاوردی نداشته است مزاحم هر گونه اندیشه ورزی وفکرکردن آزاد انسانها می شوند وحاضر نیستند تا دینداری خود را یک امر شخصی بدانند ودست از زورگویی و تکبر بردارند؛بنابر این من و افراد مانند من را بر آن می دارند تا در مقابل ادعاهایی نادرست شان قلم فرسایی نماییم۰شوربختانه انسانهای که نمی اندیشند و هنوز مقلد مانده در اکثریت هستند و این اکثریت بودن از لحاظ کمی باعث غرورشان گردیده و همیشه این موضوع را به رخ مخالفین و نقادان ودگر اندیشان  می کشند۰پرسشی که همیشه دوست دارم مطرح کنم ودر جستار دهم نیز پرسیده ام این است که بیاییم برای نخستین بار از خود بپرسیم که چرا مسلمان هستیم؟من شک ندارم که اگر دقیق به این پرسش بیاندیشیم؛به نتیجۀ خواهیم رسید که خودمان را هم شگفت زده خواهند نمود۰این پرسش اساس یک اندیشیدن آزاد است که باعث رهایی ما از کودکی و صغارت خود خواسته می گردند؛یا حداقل ما را به فکرکردن وا می دارند۰بدون تردید نیاز انسان به دین را می دانم ولی نیاز انسان به تأمل و فکر کردن هم ضروری است۰اگر انسانها فکر نمی کردند و به همان راه و باورهای نیاکان شان قناعت می نمودند؛هیچگونه پیشرفت و تغییری ونو آوری به وجود نمی آمد۰مثلأ اگر پیامبر اسلام همان مسیری را می رفت که نیاکانش رفته بودند؛امروز چیزی به نام اسلام وجود نمی داشت۰اگر به همان اسطوره های کهن و طب سنتی اکتفا می کردیم؛ فاقد علم و دانش امروزین بودیم۰فرض می کنیم که صد در صد خدایی هست و از خلقت خودش هدفی دارد؛ و انسان هم خلیفه اش بر این سیارۀ سرگردان می باشد۰می خواهم بپرسم که این ۱۴۰۰ گرم مغز را برای چه در این صندوقچه که کله یا سر نام دارد قرار داده و اصلأ چرا استعداد شک و تردید را در وجود انسان نهاده است؟ اگر بنا بود مانند دیگر جانوران باشیم چه ضرورتی داشت که این مغز را که  حداقل یکی از کار کردهایش فکر فکر کردن و شک نمودن و تغییر و چون و چرا کردن هست بیافریند؟ خلیفۀ خدا که نباید هم و غم اش فقط تولید مثل و خوردن و نوشیدن باشد۰حتا وظیفه اش نباید فقط عبادت او باشد؛چون اگر چنین بود می توانست ما را به گونه ای بیافریند که جز اطاعت هیچ سرپیچی و اعتراضی از ما سر نزنند و همچون گوسفندی رام و سر براه باشیم۰چرا راستی خدا این کار را نکرد وچرا شیطان را که از فرشتگان مقرب او بود و جز عبادت و پیروی بی چون وچرا از اوامر و نواهی خدا کار دیگر از او ساخته نبود؛مجبورش کرد که به انسان این موجود خطا کار؛ یاغی و طاغی سجده کندو بعد آن فرشته ای بی گناه و مطیع را شیطان قرار داد که روز و شب میلیونها بار مورد لعن و نفرین مؤمنین هست؟ در بین کتب و باورهای دینی آنقدر تناقض و پارادوکس وجود دارند که مرغ بریان را به قد قد کردن وا می دارد۰در این بخش آنیمیزم  بررسی می گردد۰ ۶--- آنیمیزم در نزد همۀ امتهای بدوی که در عصر حاضر هنوز وجود دارند؛یک نوع حس پرستش ارواح متداول است؛یعنی معتقدند که تمام موجودات؛ اعم از متحرک یا ساکن؛مرده یا زنده؛دارای روحی هستند که درون آنها مخفی و مستور است و خاصه افراد انسانی هریک روحی دارند که در هنگام خواب و رؤیا از بدن او موقتأ خارج می شود؛و بالاخره در لمحۀ واپسین و هنگام مرگ بدن را به طور قطع رها می کند۰نزد ایشان ارواح دارای شکل و صورت و احساسات و عواطفند و صاحب قوۀ اراده و صاحب قصد هستند؛ومثل اشخاص زنده آنها را می توان اداره وراهنمایی کرد و اگر آنها به خشم آیند و غضبناک گردند به منتها درجه موذی و مضر خواهند بود۰وچون آنها از خوشامد و چاپلوسی خشنود می شوند و از وفاداری وخلوص ممنون می گردند؛از این رو باید همواره به یاد آنها بود و به بهای بیداری ابدی در قرب جوار آنان قرار گرفت تا عطوفت آنها که به این وسیله به دست آمده به نقمت تبدیل نشود۰همان طور که تایلر گفته است:نزد اقوام بدوی؛ سراسر جهان طبیعت پر است از موجودات روحی که بر عالم احاطه و تصرف دارند۰و چون آنها را مرکز نیروهای غیبی می دانند؛تمام سرنوشت خود را به دست این نیروها می سپرند و اعمالی که نسبت به آنها به جا می آورند؛در اطراف جهان؛ هم اکنون به صورتهای گوناگون و مظاهر بیشمار ملاحظه می شود۰در مورد پرستش طبیعت و روح این کلام از هاپکینز منقول است:قولی است درست که می گوید آدمیزاد هرچه در زیر زمین می پندارد؛و هرچه را بین زمین و آسمان قرار دارد؛و هرچه را در آسمانها وجود دارد پرستش می کند۰پرستش مظاهر طبیعت انواع مختلف دارد؛از آن جمله سنگ پرستی یا عبادت احجار است۰هرگونه سنگی از سنگریزۀ خرد گرفته تا تخته سنگ کلان؛در اماکن مختلف؛به نحوی مورد ستایش وپرستش قرار می گیرد۰همچنین سنگها یا شهاب سنگهای فرود آمده از فضا یا آسمان مورد حرمت وعبادت قرار می گیرد۰(سنگ حجرالا سود که قبل از اسلام مورد احترام بوده و حرمت خاصی نزد اعراب داشتند؛بعد از اسلام نیز این حرمت را حفظ کرده است؛تا آنجا که حاجیان به آن بوسه می زنند۰)هم اکنون طوایف بدوی آفریقا و اقیانوسیه وهند و ژاپن و هندوان سرخ پوست آمریکا همۀ آلات و ادوات سنگی خودرا محترم شمرده ستایش می کنند۰هنوز در دهات آلمان و بلاد اسکاندیناوی؛ همانند رومیان و یونانیان قدیم؛ به تبر احترام مخصوصی می گذارند۰دیگر از آن جمله گیاه پرستی یا عبادت نباتات و درختان است۰این عبادت در نزد تمام امتهای بدوی جهان عمومیت دارد حتا در بیشتر تمدنهای پیشرفته نیز غالبأ آثار آن دیده می شود۰بقایای همان پرستش قدیم است؛که در نزد ملل متمدن جهان؛ مثلأ تهیه و آرایش درخت در عید میلاد مسیح و در مورد دکل آذین شدۀ ماه مه که در آن مراسم آنها را زینت و چراغانی کرده در اطراف آن به جشن و سرور می پردازند؛به طور عادت؛تا کنون باقی مانده است۰ گویند در بعضی نواحی شمالی اروپا هنوز هیزمکشان و درخت افکنان وقتی می خواهند درخت تنومند کهنی را قطع نمایند؛در برابر آن ایستاده زیر لب دعای عفو و غفران می خوانند؛به علاوه برای درختان در قبایل بدوی یک قوه و روح تولید عظیمی قائل هستند۰توسل و دعا در برابر درختها و نباتات به منظور التجا به درگاه قوۀ نمو کنندۀ طبیعت است؛و از آنها  فراوانی غلات و بهبودی کشاورزی و افزایش گله و رمه و حتا زایش زنان سترون و عقیم را طلب می کنند۰در بعضی نقاط دختران نازا را به ازدواج درختهای معینی در می آورند و معتقدند که آن زن باردار خواهد شد۰دیگر جانور پرستی یا عبادت حیوانات است۰این عبادت عنصر اصلی و مادۀ ابتدایی مذاهب اقوام بدوی است و در بسیاری از مظاهر خود؛چنانکه بعد خواهیم دید؛صورت دیگری از همان توتم پرستی می باشد؛و این پرستش ناشی از آن است که حیوانات و جانوران را؛ به طور فوق العاده؛در زندگانی بشر مؤثر می دانند۰همچنین عقیده به انتقال روح از بدن انسانی به جسم حیوانی یا بالعکس " تناسخ" است که بیشتر مردم جهان هنوز بدان معتقدند۰داستانها و همچنین افسانه ها و اساطیر پریان و ارواح در نزد تمام ملل در بارۀ حیوانات؛ که دارای روح انسانیند؛فراوان است۰پرستش شیر در آفریقا؛ببر در هندوستان؛ عقاب و خرس و سگ آبی در آمریکای شمالی؛گاو نر در یونان و مصر وگاو ماده در هندوستان و آفریقا و اسکاندیناوی؛گاو میش در جنوب هندوستان و کانگورو در استرالیا؛همه نشان می دهند که این جانوران؛ در نزد مردم قدیم آن کشور ها؛ همیشه به حد عبادت مورد احترام بوده اند۰تقدیس کبوتر و قو و مار؛ نزد بسیاری از ملل؛ هنوز مرسوم و معمول است؛مخصوصأ پرستش مار؛ خواه به صورت افعی پیچان خواه به صورت اژدهای بالدار؛به صدها نوع وشکل مختلف در نزد غالب امتها عمومیت دارد۰از جمله عبادات دیگر که نسبتأ تازه تر است پرستش عناصر عالم وجود است؛مانند خاک و باد و آتش و آب که همۀ آنها را به صورت کلی و مطلق محل پرستش و عبادت قرار می دادند۰گرچه غالبأ آتش پرستی از صورت عمومی خارج شده و جنبه ای محدود و مشخص حاصل کرده است؛و از فجر پیدایش تاریخ در جهان بشریت این عبادت ظهور یافته و این شاید یادگار عصر حجر باشد؛تا امروز که نزد پارسیان (زرتشتیان)این مذهب صورت و ماهیت معلومی به خود گرفته است۰(البته بایدگفت که خود زرتشتیان خود را یکتا پرست می دانند وبه اهورا مزدا یا سرور دانا که یگانه آفریدگار جهان هستی است معتقدند وآتش و یا نور را نشانه ای پاکی و روشنی می دانند که نماد از اهورا مزداست نه خود اهورا مزدا) آسمان مرکز و موطن ابرها ومبدأ و منشاء بادها؛و جایگاه آفتاب و ستارگان است۰قبایل ابتدایی هرکدام از آنها را دارای روح و روانی غیبی دانسته اند۰پرستش آب به صورت مطلق و معین نیز نزد ایشان رواج دارد۰چشمه سارها؛چاهها؛رودها؛دریاچه ها و بالاخره دریاها نیز به نحوی پرستش می شدند۰ همچنین پرستش خاک؛که زمین را مادر کل و آبستن غلات و حبوبات می دانسته اند؛بسیار معمول بوده و هنوز نیز هست۰(هرچیزی که حرام گفته شد؛مردم در خفا به آن رو آوردند۰کاش خواندن کتاب هم حرام می شد۰تا مردم حداقل در نهان به کتاب خوانی رو می آوردند۰)