اخلاق ما، و اخلاق آن ها

در هر پندار یا باوری که صحبت از "ما" و "آن" ها بُوَد، موضوعی به وجود می آید که خواهی نخواهی در آن عنصر نسبت و نسبیت موجود می باشد؛ چون ما آن ها نیستیم و آن ها هم ما نیستند و به این دلیل هر چیزی که به ما تعلق دارد از هر آن چیزی که به آن ها تعلق دارد

سیدهاشم سدید
14.12.2016

 

اخلاق ما، و اخلاق آن ها

در هر پندار یا باوری که صحبت از "ما" و "آن" ها بُوَد، موضوعی به وجود می آید که خواهی نخواهی در آن عنصر نسبت و نسبیت موجود می باشد؛ چون ما آن ها نیستیم و آن ها هم ما نیستند و به این دلیل هر چیزی که به ما تعلق دارد از هر آن چیزی که به آن ها تعلق دارد دارای کیفیت بهتر، پیشینه بیشتر و همینطور برجستگی نمایان تر می باشد. ما دنیای خود را داریم با فرهنگ پسنده و خوب و مسائل خود، و آن ها دنیای خود را دارند با فرهنگ ناپسند و بد و مسائل خود. همین دنیا های متفاوت هستند، که در عرصۀ اخلاق، اخلاق ما و اخلاق آن ها را به وجود می آورد و سبب به وجود آوردن همۀ نسبت ها و نسبیت ها و ادنی و اعلی ها می گیرد و تا زمانی که این "ما" و "آن" ها وجود دارد، این نسبت ها نسبیت ها وجود دارند و هم ما و هم آن ها به دنبال بگو و مگو ها، گاهی به سویۀ خصومت و دشمنی و جنگ و خونریزی هستیم.
شاید در اثر ضعیف شدن منیت ها این نسبت ها و نسبیت ها ضعیف گردند، ولی زایل یا معدوم شدن آن به صورت قطعی به هیچ وجه ممکن الوقوع نیست؛ مگر آن که انسان دیو درون خویش را لگام زند و دلی باهوش و فارغ از هیاهوی خودپرستی داشته باشد و زندگی اش را خرد سامان بخش سامان دهد. وجود این نسبت ها و نسبیت ها درمیان فرهنگ ها، جهان بینی ها، باور ها یا اعتقادات دینی مختلف و اجتماعات متنوع چه که حتی در میان خانواده ها و گروه های بسیار کوچک چند نفری، که از یک اندیشه و مکتب حرف می زنند و ظاهراً همفکر و همسنگر نیز هستند و گویا به یک رهبر و مکتب و فلسفه باور خلل ناپذیر دارند، گاهی به شکل محسوس و پیدا  قابل رؤیت است و گاهی هم به گونه ای نامحسوس و ناپیدا.
مولانا ادب را شرط مردی می داند، در حالی که یک انسان عیار و جوانمرد ـ بحث از یک انسان عیار یا جوانمرد واقعی است ـ رسیدن به خلق و کمک به نیازمندان و محرومان و ستم دیدگان را، صرف نظر از رنگ و نژاد و دین و مذهب و قوم و... در حد وقف کردن خود شرط مردی و مردانگی می خواند؛ مراد از مردی و مردانگی رجولیت نیست، بلکه عملی خیرخواهانه و انسانی یک انسان، خواه زن خواه مرد است که به سجایا و صفات نیک، خیرخواهانه و پسندیدۀ انسانی آراسته باشد، و دیگری مردی و مردانگی را در آن می داند که تنها به او برسی، در خدمت او ـ بدون حرف و سخنی ـ باشی و اگر ترا به میرغضبی تیغ به دستی نیز بسپارد، در برابرش حرفی بر زبان نیاوری، مراتب مردانگی تو مربوط می شود به اندازۀ خدمت گذاری و از خودگذری تو نسبت به او و حل شدن شخصیت تو در شخصیت وی. حتا اگر خود او شخصیتی داشته باشد منفی، سلبی و نااستوار!
همۀ این مرز ها محصول دید و تعلقات نفسانی و اجتماعی و فکری و در برخی موارد تعلقات قومی و زبانی "ما" و آن" ها می باشد؛ چرا که ما یک چیز می خواهیم، به یک فرهنگ علاقمند و وابسته ایم، پیرو یک مکتب هستیم، خواسته های مختص خود را داریم، نفع و ضررما چیزی دیگری ست، به پای درس ملا و معلم دیگری نشسته یا می نشینیم، چیزی را که ما دوست داریم از او می آموزیم و دوستان و دشمنان دیگری داریم، و آن ها چیز دیگری می خواهند، به فرهنگ دیگری علاقمند و وابسته اند، شاگرد مدرسه و مکتب دیگری هستند، علاقه دارند مطالب دیگری را بیاموزند، پای درس آموزگار دیگری می نشینند و از او تلمذ می کنند و دوستان و دشمنان دیگری دارند، که احتمالاً ما و تو، خوانندۀ گرانمایه، هم شامل آن ها خواهیم بود!
 قضاوت ها و رفتار های ما نسبت به آن ها، و از آن ها نسبت به ما، به خصوص در موضوع و مبحثی خیر و شر، نیکی و بدی یا حسن و قبح و سائر مقوله های اخلاقی ـ فلسفی ـ انسانی مرزبندی شده از جامعه تا جامعه و از گروه تا گروه و فرد تا فرد فرق می کنند و همه دشواری های ما ـ این ما عبارت از کلیتی ست که هم ما و هم آن ها را در بر می گیرد ـ ازهمین مرزبندی ها ناشی می شود؛ از معیارها، مقیاس ها، عشق ها و تمایل های متفاوت شخصی و گروهی ما انسان ها.
تا این مرزها از میان نروند و منِ من به منِ نوعی یا منِ انسانی مبدل نشود؛ که شاید خدا هم از انجام چنین کاری، وقتی پای منیت در میان است، عاجز باشد!
هدف این نوشته حدیث عشق و نفس نیست، بلکه تنها گفتن این حقیقت است که اخلاق امری ست اعتباری، یعنی وجود و نوعیت یا عدم وجود آن بسته است به ذهن و عقل و تعلق خاطر شخص اعتبار کننده به چیزی، به معنی دیگر سنخ و جنس اخلاق از انسان تا انسان و از جامعه تا جامعه و کشور تا کشور مغایر و متفاوت است.
بحثی که خوب است و که بد، در بعضی سایت های اینترنتی، به خصوص قضاوت ها بر سر ایران و عربستان سعودی، با آن که هر دو در حق ما جفا نموده اند، و هر دو به نحوی از انحاء دارای خصلت های مشابه هستند، مرا بر آن داشت که یکی دو صفحه ای را سیاه کنم و دردی را که به فریاد رسیده است، این فریاد من نیست، به قول مولانا، فریاد درد من است، با کسانی که این دو کشور را از نظر خوبی و خرابی یکی می دانند، یا امریکا و روس و پاکستان و چند تای دیگر را، و یکی به پشتیبانی این و دیگری به حمایت آن برخاسته و پیرهن می درند، در میان بگذارم. انسان هایی که گویی عرب و پاکستانی و ایرانی و امریکایی و روسی و چینی و ترک و تاتار هستند، نه افغان؛ تا حدی که برای انسان سؤال خلق می شود که مگر این ها نمی دانند که ایران و عربستان، مانند پاکستان و دیگران طی کم و بیش چهار دهه با ما چه جفا های نموده اند؟ افغان نیوز در نوشته ای به قلم رضا پارسا کارشناس مسائل سیاسی افغانستان به تاریخ 7.9.1395 درخصوص ارتباط داعش و عربستان سعودی نوشته می کند: "... عربستان سعودی اکنون در نظر دارد میدان جدیدی برای جنگ، بگشاید و افغانستان برای سعودی‌ها به دلیل‌های مختلف مناسب به نظر می‌رسد چرا که افغانستان دارای مذاهب مختلف است و همچنین شکاف‌های قومی و مذهبی نیز به صورت چشم‌گیری ایجاد شده است." گذشته از این مگر مردم ما نمی بینند که عربستان سعودی و ایران با صد ها و هزار ها هموطن ما که در این دو کشور زندگی و کار می کنند چگونه برخورد دارند؟ و بالاخره مگر این ها نمی دانند که در ایران چه می گذرد، یا در عربستان سعودی به چه پیمانه و به چه گستردگی حقوق بشر، به خصوص حقوق زن و حقوق کودک نقض می گردد؟ و با اقلیت های دینی در این دو کشور چه گونه رفتار می شود؟
رفتار خشن عربستان سعودی را با اقلیت های دینی، با هر معیار و منطقی که ارزیابی کنید، بهتر از رفتار خشن و غیرانسانی ایرانیان با اقلیت های دینی مقیم ایران نیست. در عربستان نیز شاید بیشتر از ایران همانگونه که در ایران بر آزادی های سیاسی ـ اجتماعی نشارت می شود و آزادی بیان و قلم و آزادی وجدان و عقیده و انتخاب لباس و شغل و غیره و غیره با شدت تمام جلوگیری می شود، این آزادی ها سرکوب می شوند. حکم اعدام اگر در ایران وجود دارد، و قانونی است، در عربستان هم وجود دارد. در ایران این حکم به نام قانون به منصۀ اجرا در آورده می شود، اما در عربستان به میل و صواب دید شاه واگذار شده است. آزادی سیاسی به خصوص در هر دو کشور قابل تحما نیست. فعالان سیاسی با بی رحمی و به شدت سرکوب می شوند. زندان ها در هر دو کشور از فعالان سیاسیی پر هستند که به وضع بسیار اسفباری حقوق انسانی و حقوق مدنی و سیاسی آن ها پامال می گردد.
عکس زیر گوشه ای از بیداد دولت عربستان را در خصوص زندانیان و زندان های این کشور، به مثابۀ مشت نمونۀ خروار، نشان می دهد:  

عکس دوم تراکم حیرت انگیز زندانیان را در یکی از زندان های دیگر کشور عربستان سعودی، یکی از همپیمانان بسیار نزدیک امریکا، ظاهراً بزرگ ترین حامی حقوق بشر در جهان، طرفدار آزادی بیان و آزادی مطبوعات و حامیان دموکراسی، نشان دهد:
 
تقریباً تمام منابع آگاه و فعالان حقوق بشر به این نظر هستند که در زندان های دیگر در این کشور شرایط زندانیان خیلی بدتر از زندانیانی است که در این تصویر نشان داده شده است. گزارش های زیادی از شکنجه های گوناگون و خشونت بار زندانیان سیاسی و غیرسیاسی در کشورعربستان سعودی به خارج درز می کنند که قابل تشویش هستند؛ ولی جوامع بین المللی و کشور های ظاهراً حامی اعلامیۀ جهانی حقوق بشر تا حال غیر از حرف، هیچ کارعملی و مفیدی به حال این زندانیان نکرده اند.
گفته می شود که اتاق های زنان زندانی بیست و چهار ساعت با کمره های عکاسی زیر نظارت قرار دارند و فیلم های آن ها به شکل مداوم ضبط می گردد ـ تصور آن را بکنید که زنی که ضرورتی پیدا می کند با موجودیت چنین کمره ای که از وی فلم  تهیه می کند، با نوع خاصی از شرم و حیایی برخاسته از اعتقادات سنتی ـ دینی،  با چه مشکلی رو به رو می شود!  
گستردگی تبعیض اجتماعی درعربستان سعودی دست کم از ایران نیست، در زمینۀ تبیعض علیۀ زنان، حتا از ایران هم بدتر است؛ زیرا در ایران فروشگاه ها برای زنان، مردان، و زنان و مردان متأهل جدا نیستند، زنان حق رانندگی دارند، این جا و آن جای مو های سر شان دیده می شود و تا حدودی سر و موی و روی خود را هم آرایش می کنند، درحالی که چنین مسائلی درعربستان سعودی مجاز نیست و قطعاً دیده نمی شوند. در ایران زنان تا حدودی زیادی به تعلیم و تربیه چه در حوزه ها و چه در دانشگاه ها دسترسی دارند و می توانند تحصیلات شان را تا درجات عالی پیش ببرند و به تصدی برخی از مشاغل مهم نیز دست یابند، اما درعربستان چنین چیز هایی، طوری که از گزارش های منتشره درمطبوعات فهمیده می شود، برای زنان میسر نیست. در عربستان زنان تا دو ـ سه ـ چهار سال پیش"تذکره" نداشتند. شناخت آن ها از روی تذکره و شهرت پدران شان، تا وقتی که عروسی نکرده بودند، و بعد از عروسی از روی تذکره و شهرت شوهران شان صورت می گیرفت. استقلال زنان ایران، با وجود محدودیت های متعدد و متنوع و زیاد، نسبت به عربستان سعودی به مراتب و به شکل چشمگیر بیشتر است. نظر به گزارش های رسانه ها سطح پائین آزادی و استقلال زنان را درعربستان سعودی به خوبی می توان تخمین نمود!! مقامات امنیتی ـ قضایی کشورعربستان سعودی به شکایات زنانی که در خانه و بیرون از خانه مورد آزار و اذیت قرارمی گیرند، توجه نمی کنند. آزار و استثمار جنسی از زنان درعربستان در حد اعلا وجود دارد، مخصوصاً در مورد زنان مهاجری که در خانه ها به صفت نوکر و پیش خدمت و پرستار کار می کنند. ازدواج با دختران خورد سال در این کشور قانونی است ـ بر حسب حکم قرآن. فروشگاه ها را در عربستان سعودی از هم جدا نموده اند. در یکی تنها زنان حق دخول و خرید دارند، در دیگری تنها مردان و دیگری هم تنها کسانی که همسر دار و متأهل هستند. زنان حق صحبت کردن با پولیس مرد را ندارند. شرایط کار برای زنان بسیار دست و پاگیر است. به طور مثال کار زن تنها با اجازه رسمی ولی و قیم، اگر ازدواج کرده باشد، به اجازه رسمی شوهر و اگر ازدواج نکرده باشد، به اجازه رسمی پدر، برادر یا پسر، ممکن است. همچنین زنان حق ندارند بدون همرایی یکی از کسانی که نامبرده شد به سفر بروند. زن تنها اجازه دارد در محیط های زنانه کار کند. به زنانی که احتیاج به پول ندارند، حق کار داده نمی شود و چندین مورد دیگر. زنان در عربستان سعودی تا سال 2015 حق رآی نداشتند. بر اساس برخی از نوشته ها عربستان تنها کشوری است که زنان حق سخنرانی در برابر مردان را ندارند. بر اساس نوشته ای برای نگهداری زندانیان زن در زندان های عربستان سعودی علاوه بر دستبند بر دستان زنان، بر پا های آن ها نیز پابند می زنند. باری، بی. بی. سی گزارش داده بود که به دلیل رفتار بد و سؤاستفادۀ جنسی از زنان در زندانی در شهر مکه، زنان این زندان دست به شورش گسترده در زندان زده اند. شبکۀ العالم، در گزارشی تحت عنوان "بررسی وضعیت حقوق بشر درعربستان سعودی" می نویسد: "یکی از بارزترین موارد نقض حقوق بشر و تبعیض علیه افراد، محدودیت و محرومیت های گسترده اجتماعی علیه زنان دراین کشور است. زنان جامعه عربستان درمعرض جدی ترین تبعیضات جنسی قرار دارند که این موضوع در نظام قضایی و سیاسی کشور نهادینه شده است. به عنوان نمونه زنان درعربستان برای سفر، اشتغال و ایجاد کسب و کار، ادامه تحصیل، ازدواج و انجام عمل های جراحی خاص نیازمند کسب اجازه قیم یا سرپرست مرد خود شامل پدر، همسر، برادر و حتی پسر! خود می باشند. علاوه بر این محدودیت ها، آنها از حق رانندگی و انجام فعالیت های ورزشی نیز محروم اند."
منبعی دیگر می نویسد: "زنان در عربستان سعودی حق دخول در فروشگاه هایی را که آلات و ابزار موسیقی می فروشند؛ همچنین حق دخول در قبرستان ها را ندارند." و...     
همان گونه که در ایران اقلیت های مذهبی به مقام های بلند دولتی دسترسی ندارند، درعربستان سعودی نیز اقلیت های مذهبی از رسیدن به کرسی های وزارت و ریاست و شاروالی ها و ... محروم می باشند.
در رابطه با حکم اعدام، چون قانون اساسی مدون در این کشور وجود ندارد، شاه حق دارد به صواب دید خود حکم اعدام هر انسانی را که لازم دید صادر کند. منتقد شاه و نظام پادشاهی درعربستان سعودی، بر وفق گزارش های آگاهان و رسانه ها  محکوم به مرگ می باشد!
با چنین حق کشی ها و خشونت های آشکار علیه زنان و اقلیت ها و مخالفان سیاسی که در عربستان وجود دارد، و با این همه توطئه هایی که این کشور مشترکاً با کشورهای پاکستان و انگلستان و امریکا و برخی از کشور های دیگر عربی علیه کشور ما نموده است، باوجود طالب و داعش پروری عربستان و باوجود سائر دسیسه های آشکار و پنهان و پلان های شوم آن علیۀ افغانستان و افغانان، که در برخی موارد شاید فربه تر از پلان های شوم و مخرب ایران در راستای افغان و افغانستان ستیزی باشد، یکی از افغانان ما، که باتأسف دانه ای از یک خرمن بزرگ شیفته های عربستان است، نوشته می کند:
" الحمد لله كه بر سر تجاوز بيشرمانه اي فرھنگی( ادبی، تاريخي و مذھبی ایران ) توافق نظر موجود است. اينكه آیا نوشته و سوال بنده از يشان و يا هم خودم، ناشي از دقت و يا عدم آن در نوشته اي ايشان بوده است، نظر قبلی اینجانب در دریچه اي ديگر و مقاله اي جناب خودشان هردو درج ميباشند. اگرچه اين تبصره هم بايد در دريچه اي ديگر صورت میگرفت، اما نوشتن جوابیه اي ايشان درينجا مناسبت داشته و ان شاالله خارج شدن ازموضوع نخواهد بود. بصورت واضح عرض بدارم كه ساختن چنان پوھنتونی (مراد پوهنتون اسلامیی است که قرار است عربستان سعودی در جلال آباد اعمار کند ـ س. هـ.) بھترین خبريست، كه در ١٥ سال اخير تا حال شنيده شده است. اميدوارم كه بر علاوه اي جلال آباد، شاھد چنین آبادیھا در کابل، ھرات، مزار، قندھار و تخار و امثالھم باشیم۰ دانش روشنیست و جھل تاریکیست۰ منافع اقتصادی و سیاسی آن در جایش."
چرا این هموطن ما این چنین قضاوت دارد و با شادمانی و رضایت خواهان رایج شدن و اشتهار فرهنگ، زبان و تفکر وهابیت از طریق تأسیس مراکز عالی آموزشی که قرار است توسط کشورعربستان سعودی در افغانستان ساخته شود، است؛ وهموطن دیگری که از جمله طرفداران ایران و فرهنگ ایرانی ست و مجری خواسته های مخرب این کشور در افغانستان می باشد قضاوت دیگری دارد؛ یا آن اجیر پاکستان و... قضاوت و نظر دیگری؟  
جواب روشن است: همان اندیشۀ مخرب "ما" و "آن" ها! برای این که قضاوت های هموطن مدافع فرهنگ و سیاست و منافع عربستان سعودی از موضع "ما"ی اهل تسنن و وهابیت و دشمنی با شیعه گری وایران و قضاوت های آن هموطن پیروی آخوند های ایران از موضع "آن" های اهل تشیعه و شیعه گری و دشمنی با سنی گری و عربستان است! هیچ کدام این قضاوت ها از موضع "ما"ی افغانی نیست! اگر چنین می بود، امکان نداشت که آسیب هایی را که این دو کشور به ما متوجه ساخته اند متوجه نمی شدند وهیچ امکان نداشت یکی به این و دیگری به آن بیاویزد و خود و وطن خود را فراموش کند؛ باتأسف اندازه و عمیق!!  
در اخیر گفتن این نکته را هم ضروری می دانم که در میدان مسابقات مداخلات در امور و مسائل دیگران نیز این دو کشور از همدیگر عقب نمی مانند؛ اگر یکی در لبنان و سوریه و افغانستان، به گونۀ مثال، مداخله نظامی و سیاسی می کند و سبب کشت و خون و ویرانگری می گردند، دیگری در بحرین و یمن و افغانستان، همچنین در سوریه مداخله می کند و محشری را به وجود می آورد!