نهضت یا جریان اسلام گرایی افغانستان که در دهۀ اخیر سلطنت محمدظاهرشاه، سال های فعالیت علنی و خیابانی جریان های سیاسی آیدئولوژیک چپ و راست با نام اخوانی ها شناخته می شدند، در سال 1354 خورشیدی برای برانداختن حکومت محمدداود در پنجشیر
جریان اسلامی و شورش مسلحانه 1354 علیه حکومت محمدداود
محمداکرام اندیشمند
نهضت یا جریان اسلام گرایی افغانستان که در دهۀ اخیر سلطنت محمدظاهرشاه، سال های فعالیت علنی و خیابانی جریان های سیاسی آیدئولوژیک چپ و راست با نام اخوانی ها شناخته می شدند، در سال 1354 خورشیدی برای برانداختن حکومت محمدداود در پنجشیر و لغمان دست به شورش نافرجام مسلحانه زدند. چهل دو سال بعد از آن سال هنوز این پرسش مطرح است که چرا جریان مذکور علیه داودخان و حکومتش وارد جنگ شدند؟
ریشه های شورش و جنگ علیه حکومت محمدداود به کجا بر می گشت و عوامل آن چه بود؟
این شورش چگونه، توسط چه کسانی و در کجا واقع شد و چگونه به شکست انجامید؟
پیامد این شکست برای جریان اسلامی چه بود؟ و ...............
کودتای سردار محمد داود و سرکوبی جریان اسلامی:
پس از کودتای سردار محمدداود(26سرطان1352خورشیدی(1973)، جریان اسلامی تحت فشار و سرکوبی حکومت واقع شد. محمدصدیق فرهنگ مورخ افغانستان در پنج قرن اخیر معتقد است که در سرکوبی جریان اسلامی، اعضای حزب دموکراتیک خلق به خصوص جناح پرچم آن حزب که با محمد داود در حکومت شریک شده بودند و کودتا به همکاری آن ها انجام یافته بود، نقش داشتند. او می نویسد:
«پرچمیان که ضرب شصت عناصر اخوانی را در پوهنتون تجربه کرده بودند، پس از فراغت از مهم میوند وال در صدد قلع و قمع جمعیت های اسلامی برآمدند و محمد داود خان را به اجرای این کار قانع یا وادار ساختند.»
افزون بر ادعا و باور فرهنگ، سند منتشر شده از آرشیف اسناد حزب کمونیست شوروی، هر دو جناح حزب دموکراتیک خلق را در همکاری با حکومت محمد داود و مبارزه با نیروهای ارتجاعی فرا میخواند:
« متن شماره 2_ C _ 25 . Nr مؤرخ 1974. 01 . 02
کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی
مطابق فیصله نامه ی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی( فیصله نامه ی سال 1973) به شعبه ی روابط بین المللی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی درهمکاری با شورای وزیران اتحاد شوروی وظیفه سپرده شد تا ضمن مراجعه به رهبران حزب دموکراتیک خلق، ازجناح "پرچم"ببرک کارمل و ازجناح "خلق"نورمحمد تره کی، ازآنها خواسته شود تا توانایی و مساعی شانرا درجهت حمایت از حکومت و تحکیم پایه های اجتماعی رژیم جمهوری و مبارزه علیه نیروهای ارتجاعی متمرکز سازند.
طرح پیام به ببرک کارمل و نورمحمد تره کی گسیل شود.
با کی. جی. بی مربوط شورای وزیران اتحاد شوروی( وشخص اف_کا_ مارتین) در زمینه توافق صورت بگیرد.
بجاست تا سفیر شوروی در افغانستان نیز با متن آشنا ساخته شود.
طرح فیصله نامه ی کمیته ی مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی ضمیمه میباشد.
معاون رئیس شعبه ی بین المللی
امضاء »
اما این تمام داستان سرکوبی جریان اسلامی نبود. وسوسۀ کودتا و دسترسی به قدرت سیاسی، اعضای جریان اسلامی را در رویارویی با دولت سردار محمدداود قرار داد. می توان گفت که این وسوسه را در واقع محمد داود با کودتای نظامی اش علیه محمدظاهر شاه، در میان جریان اسلامی و گروه های دیگر سیاسی افغانستان ایجاد کرد. سردار داودخان سنت سیئه و بدی را بنا گذاشت و برای غصب قدرت به کودتا متوسل شد. او با این کودتا به دموکراسی تازه بنیاد افغانستان پایان داد و افغانستان را از مسیر طبیعی و مسالمت آمیز توسعه و ثبات سیاسی باز داشت.
رویهمرفته جریان اسلامی در طول دولت جمهوری محمدداود هفت بار تلاش به کودتا کرد؛ تلاش های که نا فرجام باقی ماند و راه را به سرکوبی این جریان توسط محمدداود و همکاران چپ او در حاکمیت مساعد کرد.
جریان اسلامی، فعالیت در درون ارتش و جذب نظامیان را بمنظور کودتا مورد توجه قرار داد. مسئولیت ارتباط با نظامیان را در آغاز حبیب الرحمن دانشجوی پولتخنیک به عهده داشت. او در قوس 1352(دسمبر 1973) دستگیر و به زندان رفت و سپس در اتهام براندازی دولت در27 اسد 1353(18آگست1974)اعدام شد. پس از دستگیری موصوف ده ها تن از فعالان جریان اسلامی بازداشت و زندانی شدند. شمار زندانیان این جریان به سیصد نفر می رسید. غلام محمد نیازی رئیس فاکولته شرعیات در 23 ثور 1353خورشیدی و از رهبران این جریان در جمله دستگیر شدگان بود که به حبس ابد محکوم شد.
عبدرب الرسول سیاف، عبدالقادر توانا، غلام ربانی عطیش استادان دیگر دانشکده شرعیات دانشگاه کابل، شمس الحق و عبدالشکور دانشجویان فاکولته طب دانشگاه ننگرهار در میان دستگیرشدگان بود. تعقیب و سرکوبی فعالان جریان اسلام گرایی تا یکسال ادامه یافت. در این مدت جمعی از رهبران و فعالان این جریان چون: استادبرهان الدین ربانی، گلب الدین حکمتیار، محمد یونس خالص، محمدامین وقاد، جلال الدین حقانی، احمدشاه مسعود، احمدشاه احمدزی و . . . . به پاکستان فرار کردند. در حالی که بسیاری از این پناهندگان جریان اسلامی پس از کودتا و حاکمیت حزب دموکراتیک خلق(اپریل1977)به عنوان رهبران و فرماندهان احزاب یا تنظیم های اسلامی یا جهادی تبارز کردند، بیش ازصد تن زندانیان این جریان در جوزای 1357خورشیدی که دوران زندان خود را بر مبنای محاکم دولت محمدداود سپری کرده بودند توسط حکومت حزب دموکراتیک
خلق تیرباران شدند.
نخستین شورش مسلحانه:
در زمستان سال1353خورشیدی(جنوری و فبروی سال1975عیسوی)بیش از چهل تن اعضای نهضت اسلامی افغانستان تحت تعلیمات نظامی قرار گرفتند. یک عضو نهضت مذکور که در این تعلیمات شرکت کرده بود گفت:«با استفاده از رخصتی های زمستانی مکاتب و پوهنتون(دانشگاه) به تعداد چهل نفر از فعالان نهضت اسلامی کشور در یک قرارگاه نظامی ارتش پاکستان در ایالت پنجاب تحت تعلیمات نظامی قرار گرفتند. برخی از این افراد متعلمین مکاتب و محصلین پوهنتون کابل بودند که در ارتباط دایمی به رهبران نهضت اسلامی که در پشاور بسر میبردند، قرار داشتند. عده ای از آنها چون گلبدین حکمتیار و احمد شاه مسعود در پشاور و مناطق قبایلی زندگی میکردند. چهل نفر اعضای نهضت اسلامی در دو گروپ بیست نفری از سوی افسران نظامی ارتش پاکستان تعلیم نظامی فرا می گرفتند. در رأس این دوگروه بیست نفری احمدشاه مسعود و گلبدین حکمتیار قرار داشت. پس از پایان یافتن دوره آموزش، تمام متعلمین و محصلینی که از داخل رفته بودند دو باره به محل دروس شان برگشتند. به آنها یک میل اسلحه سبک که اکثراً ماشیندار کوچک اشتنگن بود داده شد تا در موقع قیام نظامی علیه دولت استفاده کنند. به آنها گفته شدکه اسلحه را تا آن وقت مخفی نگهدارند و بصورت عادی در محل کار و آموزش شان زندگی نمایند. ماموریت من شرکت در قیام کابل بود. اما در کابل عملیاتی انجام نشد و من بعد از چند روز اسلحه را به نفر ارتباطی خود با مرکز رهبری نهضت تحویل دادم.»
ماموریت اعضای جریان اسلامی پس از تعلیمات نظامی قیام یا شورش مسلحانه علیه حکومت محمد داود بود. گلبدین حکمتیار که پس از دستگیری و اعدام حبیب الرحمن مسئول تنظیم نظامیان ارتش این مسئولیت را بدوش گرفته بود جانبدار جدی این عملیات شمرده می شد؛ در حالی که شماری از اعضای جریان اسلامی باشورش مسلحانه مخالفت میکردند. برهان الدین ربانی یکی از این مخالفان بود که در زمان قیام راهی مصر و عربستان سعودی شد. سپس حکمتیار ادعا کرد که وی به عنوان نماینده نهضت اسلامی به سعودی رفت اما در انجا با سفارت افغانستان تماس گرفت و در صدد تفاهم و سازش با محمدداود برآمد. استادبرهان الدین ربانی خود نیز از تفاهم بی نتیجه با محمد داود و حکومت وی سخن گفت و باری اظهار داشت که به داود خان نامه نوشت و در نامه خواستار مذاکره شد و او را به عواقب نزدیکی اش با کمونیستان هوشدار داد. وی اظهار داشت که حتا نامه ارسالی اش به محمد داود تا سال 1371خورشیدی که به کابل برگشت و در رهبری دولت افغانستان قرار گرفت در دفتر صدارت حفظ شده بود.
شورش مسلحانه با نقش محوری گلبدین حکمتیار مسئول ارتباط جریان اسلامی با ارتش و نظامیان دولت افغانستان عملی شد. وی که به پیروزی این شورش از طریق کودتای نظامیان ارتباطی در پایتخت اطمینان داشت فرماندهی عملیات را در کابل خود بدوش گرفت. مسئولیت یا فرماندهی عملیات را در ولایت لغمان مولوی حبیب الرحمن، در کشم بدخشان داکتر عمر، در سرخرود ننگرهار آدمخان، در کنر معلم گل محمد و محمدمالک، در بتی کوت ننگرهار عزیزالرحمن و عبدالرحیم و در پنجشیر به ادعای حزب اسلامی خواجه محفوظ و شاه ابدال و به روایت دیگر احمدشاه مسعود بدوش داشتند.
شکست شورش در لغمان و پنجشیر:
در کابل هیچ صدایی از عملیات نظامی و از افسران ارتباطی برنخواست. شورش در کنر و کشم بدخشان قبل از آنکه آغاز شود، سرکوب شد. در لغمان و پنجشیر که شورش مسلحانه در 28سرطان 1354خورشیدی(19جولای 1975عیسوی)بوقوع پیوست به ناکامی انجامید. بسیاری از شرکت کنندگان این عملیات دانشجویان دانشگاه و یا شاگردان مکاتب بودند که تنها با احساسات و عواطف به این صحنه ها کشانده شده بودند. قیام کنندگان لغمان به فرماندهی مولوی حبیب الرحمن استاد فاکولته شرعیات دانشگاه کابل عبارت بودند از:
عبدالعالم دانشجوی پولتخنیک کابل، عزیزالرحمن دانشجوی فاکولته حقوق و علوم سیاسی و فضل الرحمن دانشجوی دانشکده شرعیات برادران مولوی حبیب الرحمن، سمیع الله اسلامیار فارغ صنف دوازدهم ، غلام سخی واثق محصل فاکولته ادبیات و علوم بشری، گل رحمان فارغ لیسه، معلم محمد نذیر لیسانسه دانشکده تعلیم و تربیه، عبدالعظیم فارغ لیسه، عبدالقیوم فارغ لیسه، مولوی محمدمیر دانشجوی دانشکده شرعیات، نورالحق متعلم صنف 12لیسه، معلم سید احمد، ملاعبدالخلیل، معلم عبدالستار، غلام دستگیر(صائم)، محمد هارون فارغ لیسه، عبدالاحد فارغ لیسه، ملاسحرگل، محمدالله فارغ لیسه، محمدقائم فارغ لیسه، قاری محمدمعصوم، محمدطاهر ،عبدالغفور و جنت گل. بسیاری از این افراد از مرکز ولایت لغمان بودند و از میان آنها تنها عزیزالرحمن، غلام دستگیر و محمد هارون به پشاور فرار کردند و بقیه به شمول مولوی حبیب الرحمن مسئول این عملیات دستگیر و زندانی شدند.
شمار شرکت کنندگان در عملیات پنجشیر در حدود چهل تن می رسید و برخلاف شورشگران لغمان به مناطق مختلف افغانستان تعلق داشتند. این افراد عبارت بودند از:
احمدشاه مسعود، کفایت الله مصطفی، محمداسحاق(انجنیر حبیب الرحمن)، شاه ابدال، انجینرشفیق، محمدعمر، محمدنسیم دانشجویان دانشگاه کابل، محمد ولی، محمد نعیم، احمدجان، محمودشاه، محمدنسیم، صوفی نعیم، ملک خان، محمد اصغر، عبدالحمید، غلام حیدر و محمد احسان از پنجشیر، صفرمحمد شیون دانشجوی فاکولته انجینری، محمدنادردانشجوی دانشکده حقوق و علوم سیاسی و شیرمحمد از بدخشان، محمد عثمان دین پرور، حفیظ الله افضلی، عبدالحمید سالک ازولایت هرات، عبدالستار لیسانسه دانشکده اقتصاد از جبل السراج، خواجه محفوظ منصور وغلام محمد از پلخمری، میرغلام رسول فارغ انستیوت اداره صنعت ازخوست وفرنگ وغلام مصطفی ازاندراب ولایت بغلان، عبدالطیف (نصرالله) دانشجوی طب از ولایت تخار، عبدالقیوم دانشجوی طب و امان الله(نصیر)از بگرام پروان، معلم گل محمد از لوگر، مدیر محمدعلم از چهار آسیاب کابل و محمدنسیم طارق.
عملیات نظامی در پنجشیر پس از چند ساعت تصرف مرکز ولسوالی به ناکامی انجامید. شماری کشته شدند، دوازده تن را حتا مردم دستگیر کردند و به حکومت محمدداود تحویل دادند و تعدادی به شمول احمدشاه مسعود از معرکه جان سالم بردند و به پشاور پاکستان برگشتند.
حکومت محمدداود پس از سرکوب شورش مسلحانه جریان اسلامی شمار بیشتر اعضا و هوادارن این جریان را به زندان افگند. سه تن از اعضای رهبری این جریان(مولوی حبیب الرحمن، داکتر محمدعمر و خواجه محفوظ منصور) تا پایان سال1355خورشیدی اعدام شدند، 23تن زندان ابد دریافتند و ده ها تن دیگر محکوم به زمان های مختلف زندان شدند. سپس 180 تن این زندانیان به استثنای عبدرب الرسول سیاف استاد دانشگاه کابل در حاکمیت حزب دموکراتیک خلق(هشتم جوزای 1357خورشیدی)که مدت زندان خود را مطابق محکمه سپری کرده بودند تیرباران شدند.
تبعات و پیامد شکست شورش برای جریان اسلامی، گسترش اختلاف و تفرقه بود. این تفرقه و جدایی میان حکمتیار و استاد ربانی و جانبدارانشان، شدید و عمیق شد. احمدشاه مسعود سالهای بعد در مصاحبه با هفته نامه "الوطن العربی"چاپ پاریس گفت که حکمتیار پس از برقراری رابطه با بوتو و مقامات پاکستان، حملاتی را در پنجشیر، کنر، ننگرهار و لغمان علیه حکومت محمدداود براه انداخت:«من مسئول منطقه پنجشیر بودم. این عملیات به شکست مواجه شد. حکمتیار خواست طبق استراتیژی خاص خودش عمل گردد و من شخصاً مخالف آن بودم. ولی چون دستور نظامی بود به اجرای آن اجباراً تن دادم. از آن پس اختلاف میان ما ظاهر شد و در نتیجه از جمعیت اسلامی انشعاب کرد و حزب خود را اساس گذاشت.»
گلبدین حکمتیار که در واقع به چنین روابطی اشاره میکند از همکاری حکومت بوتو با شورش لغمان و پنجشیر و تغیر سیاست محمد داود سخن میگوید:« دداود په وخت کی په پاکستان هره ورځ چاونی کیدی حیات شیرپاو ووژل شو، اجمل ختک په کابل کی ناست ده او ملا تریی کاوه. زه چی پاکستان ته راغلم نو بوتو له مونژ نه مرسته وغوشته، مونژ هم له وخت نه گته وکره او د بوتو دحکومت په مرسته مو د داود د حکومت پر ضد په عملیاتو لاس پوری کر. کله چی سریده د داود ماغزه ځای ته راغلل! او بوتو حکومت سره یی خبری پیل کری. (در دوره حکومت داود هر روز در پاکستان انفجار رخ میداد. حیات شیرپاو کشته شد و اجمل ختک که در کابل نشسته بود از این قتل حمایت میکرد. وقتیکه من به پاکستان آمدم بوتو از ما همکاری خواست. ما هم از وقت استفاده کردیم به کمک حکومت بوتو علیه حکومت داود دست به عملیات زدیم. تا آنکه مغز داود به جای آمد و با حکومت بوتو داخل مذاکره گردید.)»
نتیجۀ این شورشِ هر چند ناکام متدرجاً به تغییر سیاست خارجی محمد داود منتهی شد و در صدد روابط نزدیک با پاکستان و حل منازعۀ دیورند بر آمد؛ اما این نزدیکی به قیمت جان و اعضای خانواده اش تمام شد.