تابستان ۱۳۵۷
بازگشت دوباره به پوهنتون کابل
برای فعالین چپ مخالف حزب دموکراتیک خلق افغانستان در شهر کندز شرایط روز تا روز دشوار می شد. از جمع رهبری فرقه عیاران یاسین و محمد موسی فروتن بیش از دیگران شناخته شده بودند.
بنابرآن تصمیم گرفته شد هردو زندگی علنی را رها کنند و از نظرها پنهان شوند. برای من چانس دوباره رفتن به پوهنتون کابل مساعد شده بود. با اینحال، پوهنتون بهانه ای شد تا کندز را به قصد کابل ترک گویم. با گذشت چند ماه یاسین هم ناگزیر شد به کابل بیاید و بصورت نیمه مخفی در کابل زندگی کند. هرچند شرایط امنیتی کابل از هیچ نگاه بهتر از کندز نه بود اما چون کابل نسبت به کندز شهر بزرگ است، پنهان شدن از پیگرد پلیس، کام و خاد درکابل نسبت به کندز آسانتر بود و می شد که به سادگی پناهگاهی یافت و از چشم رس دشمن پنهان ماند. به اینصورت آرام آرام مرکز کار سیاسی فرقه عیاران از کندز به کابل انتقال داده شد. لازم به یاد آوری است که فرقه عیاران و جوانمردان انقلابی خراسان در ۱۳۵۷نخستین کنگره خود را دایر نموده بود، که از پنج ثور تا نهم ثور دوام کرد. در این کنگره روی خط مشی سیاسی و تشکیلاتی فرقه عیاران بحث صورت گرفته بود و در طی آن براصل آمادگی برای مبارزه مسلحانه تاکید شده بود. افزون برآن، تصمیم گرفته شده بود که فرقه عیاران و جوانمردان باید طرح روشن را برای ایجاد حزب انقلابی سرتاسری ارایه دهد. با این حال، انتقال مرکز فرقه عیاران از کندر به کابل تنها به دلیل امنیتی آن نه بود. مهم تر از آن موضوع ایجاد رابطه با سایر گروه های چپ و کار روی ایجاد حزب سرتاسری نیز بود. برای فرقه عیاران و جوانمردان درکابل آسانتر بود که روابط اش را گسترش بخشد و گام های عملی تری را در راه ایجاد حزب سر تاسری بردارد. شاه محمود زردشت که آن زمان درسال پایانی تحصیل خود در پوهنځی طب پوهنتون کابل قرار داشت، در ایجاد روابط فرقه عیاران با سازمان ها و گروه های چپ نقش بسیار فعال بازی کرد. او در بحث وگفت و گو با سازمانها و گروه های چپ، فرقه را کمک کرد تا طرح عملی تری را به جنبش چپ پیش کند. با دریغ که داکترشاه محمود زردشت، عضو کمیته مرکزی فرقه عیاران و جوانمردان انقلابی خراسان، که یکی از بهترین و پرشور ترین چهره های جنبش چپ انقلابی افغانستان بود، در ۲۰ حمل ۱۳۵۸ توسط رژیم خلقی دست گیر و پس از تحمل وحشیانه ترین شکنجه ها در زندان پلچرخی تیرباران شد. به اینصورت با رفتن ابدی او ضربه ای جبران ناپذیر بر پیکر فرقه عیاران وارد آمد.
پس از کشته شدن داکتر شاه محمود زردشت یاسین به کابل آمد ومسئولیت پیش برد تماس ها را با گروه های چپ انقلابی به عهده گرفت. طرح را که فرقه عیاران در باره ساختن حزب سرتاسری به جنبش چپ ارایه داده بود، به همکاری گروه اخگر و گروه جاوید تکمیل شد و در نتیجه ی آن کمیته تدارک برای ایجاد حزب کمونیست ساخته شد. در تشکیل کمیته تدارک، گروه اخگر، فرقه عیاران و گروه جاوید(*) سهم داشتند. "درفش سرخ" ارگان نشراتی کمیته تدارک بود که تا ماه ثور ۱۳۵۹ چندین شماره ی آن به نشر رسید. نقد اندیشه های ماوتسه تنگ (مائوئیسم)، رد تیوری سه جهان، کار برای ایجاد حزب سرتاسری، تاکید روی مبارزه مسلحانه، انقلاب دموکراتیک ملی و رد جمهوری اسلامی مواضع اصلی کمیته تدارک بودند که از طریق درفش سرخ بازتاب داده می شد.
در جریان سال ۱۳۵۸فرقه عیاران و جوانمردان انقلابی خراسان، در کنار را بطه خود با کمیته تدارک، با سه گروه چپ دیگر به نامهای "شاهین خراسان"، "گروه جنبش" (**) و برخی از رفقای که از "جریان شعله جاوید" بازمانده بودند، اما هنوز به هیچ یکی از گروه های چپ موجود در آن زمان پیوند سازمانی نه داشتند، نیز رابطه داشت و روی وحدت شان با هم در گفت و گو بودند. ازآن جمله فرقه عیاران با شاهین خراسان پیشتر و زودتر از دیگران به توافق رسید. هردو گروه طی اعلامیه ای سازمان را به نام "سازمان کارگران و دهقانان خراسان" اعلام کردند. اعلامیه ها در بین هردو گروه پخش شد. اما هنوز گام در راه ادغام تشکیلاتی برداشته نه شده بود که بنبستی بوجود آمد و کار تشکیل سازمان کارگران و دهقانان خراسان را عملآ به شکست مواجه ساخت. به اینصورت، نه تنها که "گروه شاهین خراسان" دوباره جدا شد، بلکه بخشی از فرقه عیاران نیز به نفع "شاهین خراسان" از فرقه عیاران و جوان مردان انشعاب کرد. با دریغ که تاریخ جنبش چپ پر از این گونه پیوند ها و بریدن ها است. هرچند فرقه عیاران و "شاهین خراسان" در تمام عرصه های سیاسی و فکری به توافق رسیده بودند، اما وقتی پروسه وحدت دو گروه به مرز ادغام تشکیلاتی رسید، بر سر مقام رهبری سازمان نو تشکیل منازعه صورت گرفت و آن راه رفته دوباره به صفر ضرب خورد. درواقع گرایش های گروهی و فرکسیونی باعث کشمکش و تنش درونی گردید. در حالیکه هردو گروه تاریخ را برای نشست مشترک، به منظور برگزیدن کمیته مرکزی جدید، و انتخاب رهبر سازمان پیش بینی کرده بودند، اعضای رهبری فرقه نشست جداگانه ای را برگذار کردند. موضوع این نشست این بود که چگونه مقام رهبری سازمان را از آن خود سازند. به اینصورت در همان آغاز کار سنگ بنای "فرکسیون بازی" گذاشته شده بود. در این نشست جداگانه، رهبری فرقه روی چگونگی رسیدن به مقام رهبری سازمان به تفاهم رسیده بودند. اما زمانیکه روز نشست مشترک دو گروه فرا رسید، جریان آن برخلاف انتظار فرقه عیاران به نفع گروه "شاهین خراسان" تمام شد و "بصیر" که رهبر گروه شاهین خراسان بود به اکثریت آرا رهبر سازمان کارگران و دهقانان خراسان برگزیده شد. از چهار عضو رهبری فرقه عیاران که در نشست آن دو گروه اشتراک داشتند یک عضو آن که رای خود را به بصیر، عضو رهبری شاهین خراسان داده بود، نتیجه را پذیرفت و سه عضو دیگر بهانه جویی کردند وآن را نه پذیرفتند. این رفقا ادعا کردند که "هنوز برخی ازاختلافات" حل نا شده مانده اند و زمان ادغام تشکیلاتی فرا نه رسیده. بنا برآن، ادغام تشکیلاتی فرقه عیاران با شاهین خراسان صورت نه گرفت. درنتیجه فرقه عیاران از درون دچار بحران تشکیلاتی جدی شد. تلاشهایی هم که برای حل این بحران صورت گرفت نتیجه نه داد. سرانجام فرقه عیاران به دو بخش انشعاب کرد. یک بخش فرقه با شاهین خراسان یک جا شد و بخش دیگر به حال خود ماند. بخش از فرقه که با شاهین خراسان پیوسطه بود نیز پس از چند ماه دوباره از آن جدا شد و گروه را به نام "دسته پیشرو" تشکیل داد. بخش اصلی فرقه عیاران در ۲۵دلو ۱۳۵۸ کنفرانس خود را دعوت کرد که در شهر کندز برگذار شد. در کنفرانس پس از سه شبانه روز بحث و گفت و گو رهبر و اعضای کمیته مرکزی جدید برگزیده شدند و "فرقه عیاران و جوان مردان انقلابی خراسان" به "سازمان کارگران و دهقانان خراسان" تبدیل شد. "سازمان کارگران و دهقانان خراسان" عمرکوتاه داشت. ضربه های پیهم را که بر پیکرآن وارد شدند تاب نیاورد و پس از چند ماه عملآ از بین رفت.
نخستن ضربه از درون بر آن وارد شد. فریدون، عضو کمیته مرکزی سازمان کارگران و دهقانان خراسان، درنخستین نشست کمیته مرکزی سازمان، "اعلامیه جبه متحد ملی" "ساما" را با خود آورده بود. به صورت ناگهانی، بدون حتا اعلام رسمیت جلسه توسط منشی، خطاب به اعضای جلسه گفت: "هرگاه این اعلامیه را می پذیرید خوب درغیرآن من جلسه و سازمان را ترک می گویم و دگر نه می خواهم با شما کار کنم ". به اینصورت او همه را شگفت زده ساخت. هرچه تلاش صورت گرفت و از اوخواسته شد که بگذارد تا روی آن بحث کنیم، بی نتیجه بود. او تصمیم خود را گرفته بود و آماده هیچ گونه بحث و گفت وگو هم نه بود. فریدون قطع رابطه خود را اعلام کرد و جلسه با غم و اندوه پایان یافت.
دومین ضربه را دشمن از بیرون بر سازمان وارد کرد. هژدهم حمل ۱۳۵۹محمد موسی فروتن، یکی از پرکار ترین و جسورترین عضو کمیته مرکزی سازمان، در کندز کشته شد.
سومین ضربه زندانی شدن یاسین بود که در یازدهم ثور۱۳۵۹ دستگیر و زندانی شد.
چهارمین ضربه بدام افتیدن افضل افسربود که در سرطان ۱۳۵۹ در راه کندز خان آباد به دست خاد دولت خلقی-پرچمی افتید و پس از شکنجه های وحشیانه تیرباران شد. افسر یکی از درخشان ترین و صادق ترین چهره های چپ بود که زندگی آرام و مرفه خانوادگی را کنار گذاشت و دار و ندارش را در راه آرمانش قربانی کرد.
باید گفت که این یاد داشتها گذریست شتابان برآن روزگار آتش و خون. این گذر شتابان تنها یاد آورد ازنام آن به خون خفتگان است. اما آنها ، شاه محمود زردشت، محمد موسی فروتن و افضل افسر، تنها " نام " نه بودند. هرکدام اینها تاریخ خون آلود جامعه ی است که تا هنوزنا نوشته مانده است. زندگی نامه و سرنوشت هر یک از آن مبارزین چپ، که جان های شرین شان را برسر باورها و آرمان های شان گذاشتند، و حتا در دوران زندگی خود نیز خود را ازکوچکترین و پیش پا افتاده ترین حقوق فردی و اجتماعی محروم ساخته بودند، نماد از دوره خونبار تاریخ جنبش چپ انقلابی ماست که باید با دقت و امانت داری نوشته شود.
(*) جاوید نام مستعار امان الله پیمان بود. "گروه جاوید" نام رسمی آن گروه نه بود
(**) جنبش) عنوان نشته ای بود که گروهی از رفقا در نقد "درفش سرخ" نوشته بودند، نام رسمی گروه نه بود
دنباله دارد