چانه زنی بزرگ، ظهور نشانه‌های جدی مذاکرات صلح در افغانستان

نویسنده بهادرا کومار، منبع دی تریبیون ۲۰ مارچ ، مترجم رسول رحیم
.برای پایان دادن به جنگ افغانستان به همکاری امریکا، روسیه وچین نیاز است

 درجریان کار هشت هفته پی ریاست جمهوری دونالد ترامپ، برخی  علائم مثبت و  نشانه های منفی بسیاری از  یک تنش زدایی روسیه و آمریکا در سیاست جهانی درحال ظاهر شدن است.

دراین شتاب جنون آمیزجریان  تاریخ ما نمی‌توانیم متوجه این پروسه درحال زایش باشیم .مطمین شدن  از امنیت خاور میانه بزرگ‌تر که از شام تا استوپه های آسیای مرکزی امتداد دارد، وابسته به میسر شدن امکان همکاری گسترده بین ایالات متحد آمریکا و روسیه است.
با این هم هر نوع سمت و سو یابی جدید در سیاست روسیه اداره ترامپ، فقط می‌تواند با یک آهنگ بسیار بطی تبلور یابد.
سوریه اشارتی است به آینده سیاست تنش زدایی بین ایالات متحد آمریکا و روسیه. بسیار احتمال دارد که پیشرفت در یک‌جا به پیشرفت در هرجا منجر شود. هرگونه همکاری روسیه و ایالات متحد امریکا در جنگ علیه تروریسم در سوریه، شاید به طور اجتناب‌ناپذیری به عراق و تقریباْ بلا مانع به لیبیا  و شاید هم حتی یمن سرایت کند. آیا افغانستان می‌تواند به مراتب از آن عقب تر باشد؟
ترامپ یگ بیزاری معقول در قبال اختصاص پول کافی برای آغاز ضربتی یک «افزودی سربازان» امریکایی در افغانستان نشان داده است که گویا حضور شان بدون کدام جدول زمانی و تا بردن جنگ ادامه یابد.او اخیراْ در سخنرانی اش در کانگرس تاکید نمود که با ۶  تریلیون یا ۶ هزار میلیارد دالری که اینچنین بیهوده در خاورمیانه حیف ومیل شده است، می شد دو چند ایالات متحد امریکا را باز سازی کرد.به همین دلیل است که چرا اعلام استراتژی جدید ایالات متحد امریکا در مورد افغانستان، با وجود تقاضاهای مصرانه نظامیان وقت زیاد را ایجاب می نماید. نظامیان  مدعی اند با یک حمایت نهایی هنوزهم امکان دارد این درجازدگی جنگی را از بین برد.
 
در واقع مطلوب ترین نتیجه جنگ در افغانستان که با یک دید واقع بینانه امروز ممکن است، عبارت از یک ترتیبات شریک ساختن در قدرت در کابل است که طالبان را با روحیه آشتی انطباق دهد. روسیه یک سهمدار جلوگیری از فرار کادر های داعش از سوریه و عراق است که به افغانستان هجوم می آورند. ولادیمیر پوتین رپیس جمهور روسیه مسافرتی به آن کشور های آسیای مرکزی انجام داده است که در خط مقدم جبهه بوده و در آنجاها پایگاه های روسیه قرار دارد.روسیه با طالبان در تماس می باشد و مناسباتش را با پاکستان بهبود بخشیده است.چین نیز با طالبان ارتباط دارد و نفوذ قابل ملاحظه ای بر پاکستان دارد. با این وضعیت منافع حیاتی چین در خطر است. اخیراْ داعش تهدید نموده است که در شین جیانگ دریاهای خون به راه می اندازد.
در عین زمان یک فکر جسورانه در گفتمان های منطقه یی و بین المللی در حال زایش است که هدف آن همکاری و هماهنگی  سه جانبه  امریکا، روسیه و چین برای حل مشکلات ممنطقه یی و بین المللی می باشد.این طرز فکر که با تکرار فزاینده ای در گفتمان های روسیه وچین دیده می شود، نمی تواند تصادفی باشد.مخاطب این گفتمان ترامپ است.این فکر را وانگ یی وزیر خارجه چین در یک کنفرانس مطبوعاتی اخیراْ در حاشیه کانگرس ملی خلق چین در پیکنگ دامن زد. او گفت:« در این دوران جدید باید مناسبات چین، ایالات متحد امریکا و روسیه نباید یک بازی «اندرچو» باشد. سه کشور باید به عوض مخالفت با همدیگر، با یکدیگر کارکنند وبرای نتایج کارشان اصل برد- برد را به جای اصل حاصل جمع صفر دنبال کنند.»  
مساعی مشترک ایالات متحد امریکا، روسیه و چین دقیقاْ برای آن لازم است تا به جنگ افغانستان پایان داده شود و و رژیم جدیدی در کابل به وجود آورد که نقشی در حکومتداری کشورشان به طالبان بدهد.چنین امری دیگر بازی براصل «حاصل جمع صفر» نمی باشد.هرگونه غصب قدرت کامل توسط طالبان در افغانستان منجر به یک جنگ داخلی طولانی دیگر شده و نتایج آن می تواند کاملاْ تباه کننده باشد و منجر به زوال دولت افغانستان و یک وضعیت انارشی گردد که خطرات درازمدت را برای مناطق دور افتاده از مرکز به وجود آورد. به عین مقیاس  با توجه به اینکه سابقه طولانی سلطه مناقشه برانگیز غربی ها بر مسلمانان خاورمیانه،یک حس عمیق تحقیر را در روان مسلمانان بر انگیخته است،یک حضور نظامی غیر زمانمند ایالات متحد امریکا در افغانستان، مقاومت را بر می انگیزد و در نتیجه گروه های افراط گرای اسلامی را در منطقه تقویت می نماید. دم نقد هیچ کس نمی داند که چگونه حکومت کابل را نجات داد که یک مخلوق اداره اوباماست. تفرقه در حکومت افغانستان به مرحله نهایی اش رسیده است و دریغا که ترامپ تنفر عمیقش را از «ملت سازی» در هرجا به استثنای خود ایالات متحد امریکا اعلام نموده است.
از سوی دیگر قدرت گیری طالبان در کابل و به دنبال آن ظهور هرج و مرج در افغانستان فشار های غیر قابل تحملی بر منابع خود پاکستان اعمال می کند و آن کشور را از فرصتهای منحصر به فردی منحرف می گرداند که دهلیزاقتصادی چین - پاکستان به  وی  عرضه می نماید تا کشور مرفه پی گردد.مطمیناْ  با ادامه جنگ فرسایشی طالبان علیه نیروهای خارجی و آغاز پیشروی آن ها از روستاها به مراکز شهری در یک آینده قابل تصور، دیگر تلاش برای متوقف گردانیدن  این شورشیان از ادامه راه شان بیهوده خواهد بود.  پس در آن صورت چه واقع می شود؟ پاکستان فاقد وسیله ای برای تمویل یک رژیم طالبان می گردد.  
از جانب دیگر، یک چند هزار  سرباز غربی نمی تواند در جا زدگی کنونی جنگ را درهم شکند.هرگاه دواطلبانی باشند که «افزایش سربازان» را بین ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفر برای راه اندازی یک جنگ بی پایان و غیر زمانمند متقبل گردند، آیا پیروزی بازهم تضمین شده نیست؟ واضحاْ قدرت های بزرگ نقش تعیین کننده ای در تشویق پاکستان به آوردن طالبان به میز مذاکره دارند.آنچه لازم است تا رویش کار شود پیمایش منافع مشروع پاکستان می باشد. یعنی هنگامی که جنگ افغانستان پایان یابد، اساساْ باید حکومتی در در کابل باشد که در قبال نگرانیها و منافع پاکستان حساس بماند.
با اینهم، برای آن که چنین امری به وقوع بپیوندد به یک چانه زنی بزرگ هم در سطح منطقه یی و هم در سطح بین المللی ضرورت است.مساله مرکزی در اینجا سه راهه پیچیده گرفتاری در سطح منطقه است که شامل پاکستان، افغانستان و هند می گردد و این زمینه تغذیه بلای وحشی تروریسم را فراهم می گرداند.هرسه کشور در یک حالت عدم همکاری قرار دارند.تازمانی که آن ها در یک خیمه واحد آورده شوند و مجبور ساخته شوند که با هم مانند همسایگان سلیم و دولت های مسوول منطقه یی به طور صلح آمیز زندگی کنند، افغانستان روی صلح را نمی بیند.قدرتهای بزرگ می توانند نقش موثری در اینجا بازی کنند. تا زمانی که یک راهیافت جامع برای «تنظیم مجدد» محاسبات منطقه یی به وجود نیاید، تلاش هایی مانند مذاکرات افغانستان و پاکستان در درلندن کمتر نتایج ماندگاری به وجود می آورند که درچهارشنبه گذشته با موافقت ایالات متحد امریکا و به میانجیگری بریتانیا کببر صورت گرفت و تروریسم را مشکل هردو کشور خواند.
برعکس تلاشهای قدرتهای بزرگ در مورد آمادگی شان جهت کار کردن  با هم قابل پیش بینی می باشد. روسیه و چین که سهم عظیمی در درامنیت منطقه یی دارند، مشتاق اند که با اداره ترامپ در قسمت باثبات گردانیدن افغانستان کار کنند، اما نشانه ها حاکی از آن اند که پنتاگون یا وزارت دفاع امریکا ترجیح می دهد که مانند جان واین ستاره فیلمهای وسترن یا کاوبایی با جنگ برخورد کند.دریغا که ذهنیت «پولیس سواره تنها»(منظور قهرمان فیلمهای کوبایست) شاید صرف به منافع شرکت های متعلق به کمپلس صنعتی- نظامی خدمت کند، اما برای ثبات صلح آمیز در منطقه احمقانه تمام می شود. این برعهده ترامپ است تا چنین سناریو را برای پنتاگون بازخوانی کند. آیا ترامپ این کار را خواهد کرد؟ نشست سران در ماه اپریل که ترامپ با شی جن پنگ رپیس جمهور چین ملاقات می کند، فرصتی را در اختیار قرار می دهد تا ابتکار اشتراک مساعی قدرت های بزرگ در مورد افغانستان را روی دست گرفت.