اسلام گرایی افراطی یا افزار جنگ، قسمت : ششم

 عرب های افغان
اگر به تاریخ امدن عرب ها به افغانستان نگاه کوتاهی داشته باشیم می بینیم که عرب ها برای بار اول درقرن هفتم میلادی  یعنی  پنجسال بعد از رحلت حضرت محمد ( ص) راه خود را به منطقه ای افغانستان از مسیر خراسان  با مذهب جدید  بنام اسلام باز کردند

در انوفت افغانستان دارای جند مذهب  ,متشکل از  یونانی . زردشتی. هندویزم و یهودی و دیگر مذاهب بود .
ارتش عرب پس از شکست  ساسانیان در سال 642 میلادی به سوی شرق تاختند  مقارن این احوال شهزاده گان هرات و سیستان جکومت را به اعراب واگذار کردند . در سیستان یعقوب لیث صفار  در سال 870 میلادی از  شهر خود  یعنی زرنج بیرون امد و با نام اسلام  به سوی شهر های  بست و قندهار و غزنی و کابل و بامیان بلخ و هرات تاخت . ار قرن هشتم تا نهم ساکنین زیادی که در حال حاضر مشتمل  بر افغانستان و پاکستان هستند به دین اسلام گراییدند.
اصطلاح عرب های افغان به ان عده عرب های اطلاق می شود  که در دوران. تجاوز اتحاد جماهیر  شوروی  برای کمک به مجاهدین افغان  امده بودند که به گفته ناظرین و ژور نالست ها تعداد شان از بیست الی سی و پنج هزار نفر تخمین زده می شد. برخی ازین افراد نتنها  از کشور های عربی بلکه از  دیگر کشور ها مانند ترکیه و مالیزیا   و سایر کشور های اسلامی نیز  بودند .
 عبدالله یوسف عزام (کسیکه در موردش در قسمت های قبلی مفصل صحبت کرده ام ) بیشتر به سرباز گیری  جوانابن در کشور های عربی   برای جنگ افغانستان پرداخت.وی جوانان عرب را برای جنگ افغانستان تشویق میکرد که بعد ها  تعدادی  از شیخ های عرب و مفتی بزرگ عربستان سعودی عبدالعزیز بن باز نیز به انها پیوست .
بسیاری از جوانان عر.ب که برای جهاد می امدند  از دانش و فرهنگ اسلامی دانش کافی نداشتند و اکثرا کسانی بودند که سابفه انحراف و جرم داشتند .
جنرال حمید گل ریس پیشین استحبارات پاکستان یعنی ای اس ای  که حامی سر سخت این پروه بود میگفت که این عرب ها بریگارد یا پیشاهنگ اسلامی جهاد جهانی در عصر جدید می باشند. به نظر او اگر کمونست ها بریگارد بین المللی خود را دارند و غربی ها ناتو را دارند پس چرا مسلمانان بریگارد جهان اسلامی را نداشته باشند.
در جریان دهه 80 عبدالله عزام روابط خود را با دو شخصیت جهادی اقای کلبدین حکمتیار که بیشتر مورد حمایت پاکستان قرار داشت  و  استاد عبدالرب رسول  سیاف  عالم علوم اسلامی  که بیشتر از طرف عربستان سعودی به خاطر ترویج وهابیزم حمایت می شد بر قرار ساخت.
عبدالله عزام برای تشویق جوانان عرب و جمعاوری پول نه تنها به کشور های اسلامی بلکه به ایالات متحده امریکا نیز سفر کرد واز مسلمانان انجا نیز در خواست نمود تا به جهاد افغانستان بپیوندند.
بعد از اگست سال 1988 رهبری جوانان داوطلب جنگ افغانستان  به اسامه بن لادن تفویض شد و عبدالله عزام در نوامبر سال 1989 در پشاور ترور شد  به گفته بعضی ها وی به دستور ایمن ااظواهری اسلامیست مصری به قتل رسید.

الی اواسط دهه 80 هیچیک از داو طلبان عرب جنگ افغانستان داخل خاک افغانستان نشده بودند . اما در سال 1986 زمانیکه شوروی ها تمایل شانرا برای مذاکره جهت  خروج شان از افغانستان نشان دادند و هم زمانیکه مجاهدین فهمیدند که تلاشهای شان به موفقعیت نزدیک میشود  یک تعداد عربهای افغان تشویق شدند تا داخل خاک افغانستان شوند . بعضی ازین عربها از  عربستان سعودی  بودند که با گذشتاندن چند روز در خاک افغانستان و شلیک چند مرمی و گرفتن چند قطعه عکس گویا به عنوان غازی به کشورهای  شان بر می گشتند .
بسیاری از عرب های افراطی و بی بند و بار همراه با مجاهدین افغان در پشاور پاکستان هسته مرکزی عرب های افغان را تشکیل می دادند که اکثر این داوطلبان خارجی افراطیون سلفی و وهابی بودند .
در یک گردهمایی بزرگی که  در یکی از کمپ ها در نزدیکی پشاور برگذار شده بود تعدادی زیادی از تند روان  کشور های مختلف اسلامی و عرب های افغان در ان اشتراک ورزیده بودند که در نتیجه  فتوای جهاد مسلحانه یعنی جهاد سلفیزم داده شد.
رژیم تحت حمایت شوروی در اپریل سال 1992 در کابل سقوط کرد که مقارن به ان یکتعداد مجاهدین خارجی در افغانستان باقی ماند ند و از نظریات مجاهدین افغانی متاثر گشتند این همان گروپ های از مجاهدین بودند که بعد ها تحت رهبری اسامه بن لادن به القاعده پیوستند بدین ترتیب اسامه بن لادن یکی از سرکش ترین رهبران القاعده به حساب امد.
تعداد دیگری ازین جنگجویان  بعد از سقوط حکومت تحت حمایت اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان با سلاح ها و تجارب جنگی خود به  کشور های شان باز گشتند و به اصطلاح به جهاد علیه کشور های شان پرداختند .
داوطلبان خارجی شکست شوروی را در افغانستان  یک پیروزی جهان اسلام  علیه یک ابر قدرت بزرگ تلقی کردند  یک تعداد از عرب ها  سالهای متمادی در کنار مجاهدین افغان زنده گی کردند و در امر جهاد علیه شوروی ادامه دادند . این امر یک پرستیج تازه چه در سطح کشور های اسلامی  و چه در سطح گروه های نظامی به انها بخشید. به این ترتیب انها توجه خاص خود را به ان کشور های اسلامی که خواستار کمک بودند معطوف گردانیدند . نخستین جاییکه به کمک انها ضرورت دیده می شد بوسنیا بود جاییکه این جنگجویان علیه صرب ها و کروواتها جنگ را اغاز کردند همچنان در بعضی از کشور های عربی مانند الجزایر و مصر مبارزه مسلحانه را علیه حکومات  های شان  اغاز کردند
طبق بعضی گزارش ها قبل از سال 1992 بیش از 2000  مصری و 2800 الجزایری در منطقه مرزی بین افغنستان و پاکستان  اموزش  دیده اند  که بعدا به کشور های شان بر گشته اند..
در بوسنیا جنگ توسط مذاکرات صلح پایان یافت اما در کشور های مصر و الجزایر جنگ و خشونت برای سالهای متمادی همچنان ادامه یافت.
جنگ بوسنیا یک موضوع بسیار مهم برای جهان اسلام بود و مخصوصا زمانیکه ساراییگو مورد تهاجم صرب ها قرار گرفت این در حقیقت یک جنگ تمام عیار عیسویان علیه مسلمانان بود . همزمان به ان موقف دو گانه جهان غرب  علیه این قضیه مسله حقوق بشری راکاملا زیر سوال برد .
حدود 4000 داوطلب جهادی عرب های افغان از پشاور برای جنگ عازم بوسنیا    گردیدند اما اکثر انها مورد استقبال مردم سکیولار بوسنیا قرار نگرفتند.
بعد از توافقنامه دایتون در سال 1995 کنترول 30% از سرزمین بوسنیا و ارزگوینا به بوسنیایی ها داده شد  و از تمام داوطلبان جهادی خواسنه شد تا خاک بوسنیا ارزگوینا را ترک نمایند. و موقعیت انها را عساکر حافظ صلح امریکا تحت کنترول خود داشته باشند.

جنبشهای اسلامی و خشونت در خاورمیانه :

توسل گسترده برخی از جنبشهای اسلام گرا به خشونت وعملیات تروریستی در نیمه دوم دهه 1990 تحولی مهم در تاریخ فعالیتهای اسلام گرایانه محسوب می شود. چرا که این بار غیرنظامیان نیز هدف قرار می گرفتند. به نظر می رسد که این مسئله نتیجه ترکیب دو جریان اسلام گرای مغرب و مشرق عربی بوده است که موجب شده دو گونه خشونت واکنشی و خشونت ایدئولوژیک جای خود را از ابتدای دهه 1990 به خشونت فرقه ای بدهد. این ترکیب در افغانستان و در خلال سالهای نبرد با نیروهای شوروی صورت گرفت و طی آن جنبشهای رادیکال مغرب عربی مهارتهای سازمانی و تشکیلاتی خود را در اختیار اسلام گرایان سعودی قرار دادند و در مقابل هم از کمک مالی آنان بهره گرفتند و هم از دیدگاههای فرقه گرایانه وهابی ها اثر پذیرفتند

الجزایر :
بسیاری از گروپ هاییکه در جهاد افغانستان سهم داشتند برای گروپ های مسلح  اسلامی الجزایر خیلی ها مهم بودند مخصوصا زمانیکه انتخابات الجزایر در جنوری سال 1992 به نفع احزاب مذهبی پایان یافت. و زمینه را برای ارتش مساعد ساخت .
سیف الله جعفریا سیف الله الافغانی کسیکه دو سال را در افغانستان سپری کرده بود در سال 1993 به حیث امیر گروپ های مساح الجزایر انتخاب شد وی با ارایه ای نظریات سخت گیرانه  خود در بین گروپ های مسلح اسلامی خیلی قدرت و شهرت حاصل کرد  تا انجا که در سال 1996 قدرت این گروپ های مسلح از مرز های الجزایر بیرون رفت. و دو نفر دیگری که در جنگ های افغانستان تجربه کافی  حاصل کرده بودند  یکی ابو موصب که اصلا هسپانوی سوریایی  و دیگری ابو قوتاده که فلسطینی الاصل بود به اینگروپ ها پیوستند و به شهرت رسیدند .
شعار انها چنین بود   نه توافق , نه متعارکه , نه دیالوک
مصر :
در مصر نیز بنیاد گرایان علیه حکومت حسنی مبارک  در سال 1990 قیام مسلحانه کردند بیشتر این جنگجویان کسانی بودند که  در افغانستان جنگیده بودند و تجربه کافی از جنگ های گوریلایی داشتند .اکثر این گروپ ها توسط  ایمن الظواهری و محمد شوکی الاستانبولی( برادر نظامیکه در اکتوبر سال 1981  انور السادات ریس جمهور وفت مصر را ترور کرد ) رهبری میشد.
الاستانبولی بیز نظامی خود را در سال 1994 در جلال اباد یعنی در شرق افغانستان ایجاد کرده بود گروپ ترورستی او بنام        
الگما الاسلامیه مشتمل بر 200 نفر گوریلا بود .
همچنان  المکاوی نظامی دیگری  که بعد از ترور انور السادات از مصر فرار کرده بود و رهبری بعضی از کمپ های نظامی را به عهده داشت که در  مرز های بین افغانستان و پاکستان قرار داشت. وی همچنان رهبری جنگجویانی را که علیه دولت مصر فعال بودند از انجا به عهده داشت.
نهاد های مذهبی مصر به تناسب الجزایر قوت مذهبی بیشتری داشت و هزاران نفر در جریان کمپاین مذهبی انها  علیه  حکومت حسنی مبارک به قتل رسیدند.
                                              باقیدارد