نوروز، آغاز دیگرگونی اندیشه و نیرو افزا
بهار در وجه تسمیه عبارت است از یکی از فصول اربعه ای سال خورشیدی که سه ماه مه اول آن عبارت اند از حمل، ثور و جوزا. در اصطلاح، فاصله بین اول "اعتدال ربیعی" و اول
"انقلاب صیفی" را "نوبهار" و بهاران میگویند. بهار عبارت است از شکوفه و گل درخت، بویژه گل نارنج و بت و بتخانه. بت مظهر عشق و وحدت است. در مورد عشق میگویند، که از "عشقه" ریشه گرفته است. عشقه گیاهی است که برگ های بزرگ و ساقه های نازک دارد، بر درخت می پیچد و بالا میرود. به فارسی به آن "غچ"، "لویچ"، "شیز"، "جلبوب" و "دارسج" نیز گفته شده است. این تعریف "برای عشق تجریدی" است نه تحقیقی. تعریفی را که هانری برکسن، فیلسوف فرانسوی برای عشق قایل گردیده است، می تواند تحقیقی تلقی گردد. او میگوید، "عشق خداست" و "خدا عشق است". خدا از دو واژه "خود" و "ای" ساخته شده است. این مفهوم بهم میرساند که "خدا" از پیش خود آمده است. عشق نیز همین صفت را دارا می باشد. "لم یلد و لم یولد" است، کار خدایی را به درستی به انجام میرساند. مهر و محبت را در اختیار دارد، بالواسطه عمل میکند در خلاقیت بوسیله مهر و محبت و دوستی که در دلها جا دارند، ازدواج را شکل می بخشد و ازدواج باعث تولید نسل و تولید نسل باعث تکامل و تکامل موجب هستی میگردد. مهر و محبت و دوستی در نظام آموزشی نیز نقش اساسی را بازی میکند؛ به این معنی که فیزیک دان فیزیک را دوست دارد و مورد علاقه ای آن قرار میگیرد. اگر او علاقه نداشته باشد، فیزیک دان شده نمیتواند. دانشوران دیگر نیز به همین منوال با دانش دست می یابند. هنرمندان هم از این قاعده جنبه ای استثنایی ندارند.
این گفته سعدی، استاد سخن در مورد بهار صدق میکند:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار اند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
منظور سعدی از فرمان دار واقعاً "عشق" است که از مرده زنده و از زنده مرده را به وجود می آورد؛ به این معنی که درختان در فصل زمستان میمیرند و در فصل بهار زنده و سبز و خرم میگردند. آنها منصب شاهی بخود گرفته، از شکوفه تاج مرصع بر سر میگذارند. گیاهان در زمستان می میرند و در بهار زنده می شوند. زمین فرش زمرّدین را گسترانیده، بر آن غزالان پایکوبی مینمایند و مشک میافشانند. در گلستان گل های رنگارنگ به سوی بلبلان نگاه عاشقانه می نمایند و بلبلان برای گل ها غزل های دلنواز می خوانند و محبت واقعی را تحقق می بخشند. آبشارها باده مهر و محبت را نوشیده، مست میگردند و ترانه های دلنشین میسرایند.
نوروز دیرینه دو قسم بوده است: نوروز عامه و نوروز خاصه
پادشاهان در پنج روز اول گویا در دربار عام حاجت های مردم را روا میداشتند. روز ششم نوروز خاصه یا بزرگ بوده است. پادشاهان در این روز خاصان و ندیمان خود را می پذیرفتند و زندگی را به عیش و عشرت می گذرانیدند. در نوروز واقعاً باید شادی و خوشی نمود. زیرا سال کهنه جایش را به سال نو میدهد. در سال نو در کنار طبیعت انسان ها نیز از نیروی بیشتر خلاقه و ابتکار عمل برخوردار میگردند. کسانی که نوروز را نفی میکنند، در اصل نوآوری و اختراع, پیشرفت و تکامل را رد مینمایند. تکامل و دانش و آموزش زا نفی کردن خلاف شریعت است. در یکی از آموزه های اسلامی گفته شده است: "علم را بیاموز و لو در چین باشد".