برگشت دوم گلبدین: غوغای دوباره اسپ جنگی پیر
نویسنده: بهادرا کومار
منبع: ایشیا تایمز(۸ می ۲۰۱۷ میلادی)
مترجم: رسول رحیم
برگشت دوم گلبدین: غوغای دوباره اسپ جنگی پیر
گلبدین حکمتیار یک چهره مورد مناقشه است، اما می تواند در صورت حمایت ایالات متحد امریکا و پاکستان یک نقش کلیدی در آینده افغانستان بازی کند.
خبر بزرگی بود که گلبدین حکمتیار، چهره جریان جهادگرائی سالهای ۱۹۸۰ بعد از بیست سال غیبت در کابل ظاهر شد.
این مرد، با گزینش چنین برهه زمانی و با گذشته بحث انگیزش دست به دست هم می دهند و یک موج برانگیختگی و پیش بینی را در ما به وجود می آورند تا فکر کنیم که یک نقطه عطف در تاریخ جنگ افغانستان فرا رسیده است.
گلبدین احساسات قوی بیزاری را در میان افغان ها و به ویژه در بین تاجیک ها و هزاره هائی به وجود می آورد که در کابل اکثریت دارند. با اینهم شمار برابر با آنها در مناطق اصلی پشتون نشین جنوب وجود دارند که با وی همنوائی دارند.
مسلماً گلبدین نخستین چهره ئی نیست که از دمه و غبار جنگ طولانی و بی رحمانه بیرون می شود تا ادعای خود را در یک سناریوی بعد از جنگ به کرسی بنشاند. بنابراین سوالی که باید پرسیده شود به دستور کار (اجندا) سیاسی استادانش و ظرفیت خود وی برای پیاده کردن آن، با توجه به واقعیت های جدید ارتباط دارد. مسلماً افغانستان به یک دوران "پسا حقیقت" داخل شده است. این امر نیاز به توضیح دارد.
در آغاز، گزینش زمان « برگشت» گلبدین باید با دقت در نظر گرفته شود. این حقیقت دارد که حزب اسلامی در چندین سال گذشته در حکومت افغانستان نمایندگی می شده است و برخی اجتناب ناپذیری هائی و جود دارند که گلبدین سرانجام در ارتباط با این دستگاه شناسائی شود. در جریان همه این سالها او وانمود می کرد که با طابان موافق نیست. اما ظاهراً کدام قدرت برتر، بر اخیرالذکر حاکم بود که از وی انتقام نگیرند و او را با خودش رها کردند. طالبان به سهولت می توانستند او را نابود کنند- چنانکه برهان الدین ربانی را به قتل رساندند. اما این کار را در مورد وی نکردند.
گویا در ستاره گلبدین نوشته شده بود که او یک سرنوشت برتر دارد. آیا هواپیمای بی پیلوتی در ننگرهار نمی توانست او را نشانه بگیرد و به سهولت از روی زمین گم کند، بدون آنکه سوالی شود؟ آری، این کار کاملاً امکان پذیر بود، به ویژه آنکه "سی آی ای" در سال ۲۰۰۳ او را در فهرست تروریست های بدنام و مشهور جا داده بود. اما هواپیماهای بی سرنشین سی آی ای، از وی مانند طاعون دوری می کرد. یگانه تبیین منطقی آنست که بارک اوباما رئیس جمهور پیشین ایالات متحد امریکا به قدر کافی زرنگ بود تا ضرورت به "پلان بی" را برای یک زمان در افغانستان پیش بینی کند.
یک "برگشت دوم" به موقع
همنوائی ایالات متحد امریکا و پاکستان در مورد گلبدین واقعاً چه می تواند باشد؟ این حقیقت را نمی توان انکار کرد که گلبدین در گذشته راه طولانی ای را با "ریاست بین الاستخباراتی" یا آی اس آی پاکستان و اداره "استخبارات مرکزی ایالات متحدا مریکا" (سی آی ای) پیموده است. چنین معامله جادوئی راهی دارد که همیشه تازه بماند.
"برگشت دوم" گلبدین هم برای پاکستان و هم برای ایالات متحد امریکا در این برهه زمانی مهم است. واشنگتن ترس دارد که سقوط رژیم در کابل به سرعت یک واقعیت ممکن گردد و برای آنکه "سناریوی ویتنام" زشت امریکا برای تخلیه عاجل دوباره تکرار نگردد، یک پلان "بی" ضروری است. افزایش چند هزار بیشتر سربازان غربی نمی تواند واقعیت میدانی را تغییر دهد.
در عین زمان برای پاکستان سناریوی یک جنگ داخلی و اغتشاش نمی تواند قابل تصور باشد، زیرا سرایتش به آن سوی خط دیورند می تواند مصیبت بار باشد.
هم برای پاکستان و هم برای ایالات متحد امریکا "دولت اسلامی – خراسان" یا داعش در منطقه و افغانستان، متضمن عامل « غیر قابل پیش بینی» خودش می باشد.کافیست که بگوئیم واشنگتن و اسلام آباد امروز منافع مشترکی در باثبات گردانیدن اوضاع افغانستان به منظور پس کشیدن این کشور از سقوط در عمق پرتگاه دارند. شاید اداره ترامپ به زودی دیگر گزینه ای نداشته باشد، مگر اینکه به پاکستان به مثابه ژاندارم ( پولیس) اش برای افغانستان متوسل شود. هم جیمز ماتیس وزیر دفاع و هم مک ماستر مشاور امنیت ملی شاید روی این مشی ها فکر کنند.
در این محاسبات گلبدین یک رول کلیدی بازی می کند. سه چیز در اینجا مهم اند.
یکم، یک اصل متمم بودن بزرگ بین طالبان افغان و حزب اسلامی گلبدین وجود دارد که می تواند ابزاری درجهت تلطیف و یا "تصفیه" طالبان برای تبدیل شدن به نخبگان حاکم منتظر گردد. هم طالبان و هم حزب اسلامی پشتون محور اند. با اینهم عادتاً حزب اسلامی در مناطقی مانند کنر، لغمان، جلال آباد و پکتیا ریشه دارند که درعین زمان مناطقی می باشند که "دولت اسلامی- خراسان" یا داعش برای منطقه و افغانستان در آنجا ها حضور دارند. گلبدین می تواند رول منحصر به فردی را برای به حاشیه راندن "دولت اسلامی- خراسان" بازی کند.
دوم، "روستاهای پشتون نشین" از نخبگان کابل بیگانه شده اند، این در حالیست که گلبدین در این مناطق جنوبی و شرقی به لطف عنعنه "جهاد" سال های ۱۹۸۰ دارای یک جاذبه است و این ریشه در آگاهی جمعی "توده ها"ی پشتون دارد.
سوم، در بین همه گروه های مجاهدین، حزب (که منشا در محوطه دانشگاه سال های ۱۹۷۰ دارد) تمایل بدان دارد که گسترده ترین کادر های تحصیلیافته افغان را جذب کند. بسیاری از این مسائل امروز جزء میراث تاریخی اند، اما می توانند همچون میراث با ارزش تاریخی مجدداً مطرح شوند. به عبارت دیگر حزب از آن "قدرت مغزی" برخوردار است که طالبان به طور نارسیدنی فاقد آن اند.
یک "قدرت حیاتی" برای افغانستان
اظهارات اندیشیده شده گلبدین در هفته گذشته – هم در جلال آباد هنگامی که می خواست به کابل بیاید، و هم سخنرانی روز جمعه اش در کابل، بازتاب دهنده دستورکار (اجندا) او برای مالبندی و یا به با ریسمان بستن آن "نیروی حیاتی" طالبان به عراده رهبری خودش است که حزب اسلامی به رهبری وی، امروز فاقد آن می باشد. او خواهان یک نظام اسلامی در افغانستان، انحلال حکومت وحدت ملی، پایان دادن به مداخله خارجی و آشتی با طالبان شد.
گلبدین را برای پاکستان احتمالاً اعتبار ضد-هند بودنش عزیز می گرداند. ایالات متحد امریکا به وی اعتماد می کند تا مانع پیشروی روسها گردد. برای آنکه "پلان بی" کارگر بیفتد، ایالات متحد امریکا باید کار سختی انجام بدهد تا مطمئن گردد که هند در تبانی با روسیه و ایران مانعی را بر سر راهش به وجود نمی آورد. پاکستان باید تصمیم بگیرد که ارتباطش را با روسیه از بین ببرد.
تا جائی که به چین مربوط می شود، اداره ترامپ پوتانسیل فوق العاده ای در پیشنهاد چین برای حل منازعات منطقه ئی می بیند. به هر قیمت، چین نیز سهمداری در آوردن ثبات در افغانستان می باشد. تنها اسپ سیاه (کسی که درموردش چیزی نمی دانیم- مترجم) ایران است.
نکته قابل توجه اینکه، محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران روز یکشنبه بدون اعلام قبلی به کابل رسید. دلچسپ آنکه روز چهارشنبه قبل از سفر به افغانستان او با عجله با نواز شریف نخست وزیر و قمر جاوید بجوا لوی در ستیز ( رئیس ستاد ارتش) پاکستان در اسلام آباد ملاقات کرد.
به نظر می رسد در این ماموریت، وی ناآرامی عمیق ایران را در مورد "دولت اسلامی – خراسان" ( که حامد کرزی رئیس جمهور پیشین اخیراً آن را زاده ایالات متحد امریکا خواند) و ثانیاً کوشش ها برای تفکیک بین "تروریستهای خوب و بد"(یعنی تلاش برای مشروعیت دادن به طالبان) رسانده باشد.
ظریف آمادگی تهران را برای حمایت از کابل در در جهت ایستادگی در برابر هرگونه تلاش از خارج برای سلطه بر افغانستان و یا دیکته کردن شرایط سیاستهای منطقه ئی تکرار نمود. ظریف همچنان در کنفرانس مطبوعاتی در کابل علناً هشدار داد که هرکسی که "دولت اسلامی- خراسان" را تقویت می کند سرانجام از پس لگد آن که به وجود آمد تاسف می خورد.
پیداست که این روزهای اول است. بین لب و پیاله گلبدین لغزش های زیادی بوده است. در سال ۱۹۹۲ او تقریباً به قدرت رسیده بود، اما احمد شاه مسعود در لحظه نهائی او را شکست داد. هنگامی که مقاومت علیه افراط کاری مجاهدین آغاز شد، آی اس آی یا استخبارات نظامی پاکستان، ترجیح داد به عوض تقاضا از گلبدین برای رهبری لشکر مجهز با سلاح های سبک، به طالبان اتکا کند.
هنگامی که رژیم طالبان به کناری زده شد، گلب الدین کوشید برگردد، اما آی اس آی به سادگی او را به کنار گذاشت. این آخرین تلاش گلب الدین برای گرفتن قدرت در کابل است. هرگاه او نتواند بلند پروازی زندگی اش را این بار در افغانستان "پسا حقیقت" تحقق بخشد، در آن صورت پرده (درامه قدرت طلبی) برای این اسپ جنگی پیر ۶۹ ساله پائین می آید.