رهروان راه حق در نقش "انسان گرایی"

رهروان راه حق دارای صفات پسندیده بوده و در جهت مثبت عمل میکنند. آنها در نقش "انسان گرایی" - Humanism-   به مثابه "جهان بینی فلسفی" بر خردگرایی و روش علمی تکیه میزنند. در این نقش رهروان راه حق با این خصایل آراسته می باشند:   

آنها از عمل کرد در جهت منفی اجتناب میورزند؛ مردم آزاری نمیکنند؛ دین را دام تزویر قرار نمیدهند؛ از دست درازی به مال و ناموس مردم دوری میجویند؛ در راه کسب قدرت سیاسی پیروان شان را به سوی انحراف نمی کشانند؛ سخن چینی را در قالب جاسوسی برای عمال خارجی خلاف مرام و شرف خود تلقی می نمایند؛ رشوه دهی و رشوه ستانی را خلاف اصول اخلاقی و قانون میپندارند؛ در داد و گرفت از غبن انصراف میورزند؛ افراط و تفریط را در کفن نابودی پیچانده و در گورستان تاریخ دفن میکنند؛ با همنوعان شان عناد و کینه توزی نمی ورزند؛ از آنجایی که جامعه را به سوی فساد سوق نمیدهند، پس ملت را به تباهی نمی کشانند.  دروغ نمی گویند، در جامعه آتش جنگ و نفرت را منتقل نمی سازند؛ زمینه سازی های کسب و کار را تشویق کرده و از رونق اقتصادی حمایت میکنند؛ تواضع را بر تکبر ترجیح داده، در ارتقای دانش و فن در جامعه تلاش مینمایند؛ گسترش دانش را موجب کمال و سعادت بشر میدانند؛ نظم اجتماعی خود را میسازند؛ از عزلت نشینی دوری می جویند؛ دین و مذهب را در جهت ثروت اندوزی وسیله قرار نمیدهند. 
با در نظر داشت این نکات، من انسان را دارای "نفسانیات تلاشه" میخوانم و آن هم با این توضیحات: نفس اماره؛ نفس لوامه و نفس مطمینه.
نفس اماره عبارت است از نفس امر کننده در جهت منفی که آنرا "نفس شیطانی" میگویند. "نفس لوامه" عبارت است از نفس ملامت کننده که آنرا وجدان نیز قلمداد می نمایند. نفس مطمینه عبارت از ست از نفس تصدیق کننده که به انسان آرامش خاطر می بخشد. کاری را که نفس آماره انجام میدهد، نفس لوامه را ملامت مینماید و نفس مطمینه بر این ملامتی صحه میگذارد.  کسانی که از نفسانیات سه گانه آگاهی داشته باشند، و بدان توجه معقول نمایند، در زندگی میتوانند مساوات و برابری را عملاً تجربه و آنرا در جهت مثبت بکار ببندند؛ در غیر آن از مسیر زندگی برای رفاه عامه منحرف میشوند. این انحراف در مورد کرسی نشینان افغانستان بخوبی صدق میکند. کرسی نشینان، آنچه را در زمان  انتخابات گفتند، عملی نساختند، دروغ گفتند. دروغ گویی شان منجر به بروز بی نظمی های گسترده در جامعه  میگردد:
۱)  بروز بحران اوضاع اقتصادی،  
۲) بیکاری که بیداد میکند،
۳) دزدی و اختطاف که قسماً از بیماری سرچشمه میگیرد، 
۴) کمبود و فقدان معلمین مسلکی در مکاتب و استادان در دانشگاه ها، 
۵) پنجاه در صد "کمک های خارجی" در بودجه خیالی، توام با این تخیل اگر کمک نرسد، کسر بودجه دولت منجر به وخامت بیشتر اوضاع میگردد.
۶) تضاد های قومی و قبیله ای که در صورت آشتی نا پذیری منجر به خصومت و بر بادی میگردد.
۷)فساد اداری یا بیماری غیر قابل علاج که همه کارکنان دولتی از کاتب گرفته تا وزیر با رشوت خوری عادت کرده اند. 
۸) دسترسی گروه های قدرت، به ویژه گروه هراس افکن طالب به استخراج معادن کشور. 
۹) تخریب جاده ها و عدم ترمیم آنها.
۱۰) کشته شدن و به خاک و خون کشاندن زن و مرد، خورد و بزرگ توسط گروه های تکفیری، از جمله گروه طالب و گروه "دولت اسلامی" مشهور به داعش.  
۱۱) دزدی پول های هنگفت از قرارداد های بزرگ خارجی، دولتی و اشخاص انفرادی.  
۱۲) مروج بودن تجاوزات جنسی و لواطت.
۱۳) افزایش تعداد معتادان تریاک به ملیون ها نفر. 
 ۱۴) افزایش قاچاق مواد مخدر و همچنان افزایش قاچاق واردات، به ویژه از پاکستان.
۱۵) افزایش کرایه و اجاره خانه های مسکونی به ویژه به مثابه باز کمر شکن برای مستمندان.
۱۶) گرسنگی و سوء تغذیه گسترده.
با این حالت زار، پرسش بنیادی این است ک این راه به کجا میکشاند؟ سهم دارن حکومت وحدت ملی، به ویژه به اصطلاح بعضی ها "حکومت عین و غین" پاسخ بدهند که پیامد کار شان چه خواهد بود؟ تجارب گسترده در سرتاسر جهان گویای این نکته است: کناره گیری کرسی نشینان "ارگ و سپیدار".   
 ۱