علل ریشه ئی منازعات و جنگها در کشورهای رو به توسعه

 نویسنده: فرانسس جولیا ستیوارت
 مترجم :رسول رحیم
 فقر و نا برابریهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بین گروه ها زمینه ساز منازعه و جنگ می گردند. سیاستهائی که با آنها مقابله کنند، خطرات را کاهش می دهند.

 

یادداشت مترجم:۳۷ سال پیش در ایالت بلوچستان پاکستان، بس حامل ما مهاجران افغان ناگهان از حرکت بازماند و تا زمانی که موتر دوباره ترمیم شود، ترجیح دادیم به عوض فضای داش مانند درون موتر، چند لحظه ئی در دشتهای خشک و پوشیده از اندک بوته و خار و بدون سکنه آنجا پیاده شویم. گرما برای ما تحمل ناپذیر شده می رفت، اما اتفاقاً در سی متری ما چوپان جوان و رشیدی به دور از تن آسائی ما، هشت راس بزش را به چرا آورده بود و همه فکرش به سوی آنها بود. من هرقدر به حساب آن روز پاکستان محاسبه کردم که در آمد روزانه این جوان از بزهایش چقدر پاسخگوی نیازمندیهای خانواده اش خواهد بود، به نتیجه ای نرسیدم. بعدها درکمپهای مهاجران در پاکستان می دیدم که چگونه فقر اقتصادی و بی سرنوشتی مزمن ده ده هزار جوان پاکنهاد را طعمه ماشینهای جنگی تنظیمی می گرداند. تمثال آن چوپان تاحال که سی و اند سال از آن روز می گذرد در ذهن من باقیست و به درک ریشه جنگها در افغانستان، خاور میانه و افریقا کمک می کند.
با همین انگیزه من این مقاله خانم فرانسیس جولیا استیوارت، پژوهشگر ارشد و مدیر مرکز تحقیقات در مورد نابرابری، امنیت انسانی و قومیت در دانشگاه اکسفورد را چندین سال پیش ترجمه کرده بودم که تاکنون در جائی نشر نشده است و اینک با شما عزیزان شریک می گردانم:
 ***
فقر و نا برابریهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بین گروه ها زمینه ساز منازعه و جنگ می گردند. سیاستهائی که با آنها مقابله کنند، خطرات را کاهش می دهند.
هشت کشور از جمله ۱۰ فقیرترین کشورهای جهان یا از منازعات خشونتبار گسترده رنج می برند و یا اینکه اخیراً رنج برده اند. جنگها در کشورهای رو به توسعه هزینه های سنگین انسانی، اقتصادی و اجتماعی داشته و سبب عمده فقر و نازل بودن توسعه می باشند. مرگ و میر بیش از حد نوزدان که در اثر جنگ در کمبودیا به وجود آمد، قریب ۳٪ در جمعیت آن کشور در سال ۱۹۹۰ بود (۱). بیشترین منازعات جاری مانند منازعه در سودان و کانگو در درون خود دولتها می باشند، اگرچه چنانکه در افغانستان دیده می شود، غاباً مداخلات چشمگیر از خارج وجود دارند. در ۳۰ ساله گذشته افریقا به طور خاصی شدیداً از جنگ آسیب دیده است.

در این مقاله شواهد در مورد علل ریشه ئی منازعات بازبینی شده است و اتخاذ یک سلسله مشی ها برای پاسخگوئی را پیشنهاد می کند که باید در جهت کاهش احتمال جنگ در آینده عملی گردند.

فشرده نقطه نظرها
• جنگها اسباب عمده فقر، کم توسعگی و خرابی وضع صحی در کشورهای فقیر اند
• وقوع جنگها از سال ۱۹۵۰ به اینسو در حال افزایش اند و بیشترین جنگها در درون خود دولتها می باشند
• جنگها غالباً ابعاد فرهنگی داشته اند که مرتبط به قومیت و یا مذهب بوده، اما به طور ثابتی در آنها اسباب اقتصادی نیز وجود دارند
• اسباب عمده شامل نابرابریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، فقرنهایت زیاد، رکود اقتصادی، عرضه اندک خدمات حکومتی، میزان بلند بیکاری، تخریب محیط زیست و انگیزه های فردی( اقتصادی) برای جنگیدن می باشند.
• برای کاهش احتمال جنگها بسیار مهم است که از امر توسعه فراگیر حمایت شود، نابرابریها بین گروهها کمتر گردند، جلو بیکاری گرفته شود و با کنترول ملی و بین المللی بر تجارت غیرقانونی، انگیزه های خصوصی برای جنگیدن کم گردند.

ابعاد فرهنگی جنگ
 بسیاری گروههای انسانی که با هم می جنگند فکر می کنند که به یک فرهنگ مشترک متعلق اند( قومی و یا مذهبی) و یک بخش از دلیلی که آنها می جنگند شاید این باشد تا خود مختاری فرهنگی شان را ادامه دهند. بنابر این دلیل، تمایلی وجود دارد تا جنگها را به عواطف "ازلی" قومی نسبت دهند که برای آن ها چاره ناپذیر به نظر می رسد.
چنین دیدگاهی حقیقت ندارد، با اینهم توجه را از عوامل مهم اقتصادی و سیاسی منحرف می گرداند.

اگرچه فرهنگ انسان قسماً به ارث می رسد، اما همچنان ساخته می شود و انتخاب می گردد، و بسیاری انسانها چندین هویت می داشته باشند (۲). بسیاری هویتهای قومی در افریقا که امروز اینقدر قوی به نظر می رسند، توسط قدرتهای استعماری در جهت اهداف اداری(۵)«اختراع» شده اند و در افریقای پیشا استعمار منشا ضعیفی دارند(۳). به طور عموم مرزهای آنها سیال اند و بیشتر به حیث « مجموعه های مبهم»(۴) توصیف می شوند.

رهبران سیاسی در جنگها عمداً دست به « باز نویسی خاطرات تاریخی » می زنند تا در جهت رقابت برای قدرت و منابع برای هویت، نسب بسازند و یا اینکه آن را تقویت نمایند. به طور مثال در منازعه "مِتبیلند" منطقه ای در جنوب در کشور زیمبابوی پس از استقلال هویت "ندیبله"( قومی در شمال افریقای جنوبی) برای اهداف سیاسی مورد استفاده قرار می گرفت. نمونه های مشهور دیگر آن عبارت اند از نازی ها در آلمان، هوتوها در روندا و امروز تاکید بر آگاهی مسلمانان توسط طالبان و دیگران.

عوامل اقتصادی که زمینه جنگ را مهیا می گردانند
 چهار فرضیه اقتصادی برای توضیح جنگها در درون یک دولت مطرح می شوند که مبتنی بر عوامل مرتبط با انگیزه گروهی، انگیزه خصوصی، نارسائی قرار داد اجتماعی و تخریب محیط زیست می باشد.

فرضیه انگیزه گروهی: از آنجائی که جنگهای درون یک دولت عمدتاً متشکل از جنگیدن بین گروه ها، انگیزه های گروهی، خشمها و رنجشها و جاه طلبیها می باشند(۴،۶،۷)، بنابراین گروه ها در امتداد مشی های فرهنگی، مذهبی، جغرافیائی و یا طبقاتی تقسیم می شوند. البته این تفاوتهای گروهی هنگامی ارزش جنگیدن پیدا می کنند که سایر تفاوتهای مهم بین این گروه ها وجود داشته باشند، به خصوص تفاوت ها در قسمت توزیع و اِعمال قدرت سیاسی و اقتصادی (۸).در چنین اوضاعی گروه های بالنسبه محروم احتمالاً متوسل به جبران و چاره جویی می شوند و یا اینکه توسط رهبران شان ترغیب به چنین جبران و چاره جوئی می شوند. در صورتی که جبران سیاسی ممکن نباشد، شاید آن ها به جنگ مبادرت کنند. خشم و رنج منبعث از تفاوتهای گروهی بنام نابرابریهای های افقی یاد می شود و یک سبب مهم جنگ می باشند. این تفاوت گروهی ابعاد متعددی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی می داشته باشد. گروه هائی بالنسبه ممتاز نیز شاید برای حفظ امتیازات شان علیه گروه های بالنسبه محروم برای جنگ انگیزه داشته باشند.

فرضیه انگیزه خصوصی:جنگ برای افراد هم سود ارزانی می کند و هم هزینه بار می آورد که این دو می توانند آدم را به جنگیدن برانگیزند(۹،۱۰). افراد جوان و درس نخوانده به ویژه شاید به حیث سرباز شغلی بیابند. جنگ همچنان فرصتهائی برای چپاولگری، کسب سود و منفعت از ناحیه کمبودها و کمک ها، تجارت اسلحه و تولید و تجارت مواد مخدر، الماس، چوب چهارتراش و سایر کالاها به وجود می آورد. از آنجائی که فرصتهای بدیل به دلیل در آمد اندک و قلت اشتغال کم اند، و امکانات غنی شدن از طریق جنگ قابل ملاحظه می باشد، وقوع و تداوم جنگ ها احتمالاً بیشتر اند. این "فرضیه حرص و آزمندی" پایگاه اش را در اقتصاد انتخاب عقلانی دارد(۱۰،۱۱).

فرضیه نارسائی قرار داد اجتماعی:این ناشی از دیدگاهی است که معتقد است ثبات اجتماعی مبتنی بر یک قرار داد اجتماعی فرضی بین مردم و حکومت است. مردم مرجعیت و اقتدار دولت را تا بدانجا قبول می کنند که دولت برای شان خدمات عرضه کند و شرایط معقول اقتصادی ( مشغله و کار و در آمد) را فراهم گرداند. با سقوط و یا ضعف اقتصادی و بدتر شدن خدمات دولتی، قرار داد اجتماعی نقض شده و منجر به بروز خشونت می گردد. از همینجاست که می توان انتظار داشت، سقف بلند و در حال افزایش فقر و تنزل خدمات دولتی موجب بروز منازعه گردد(۱۲).

فرضیه جنگ سبز: این دیدگاه تخریب محیط زیست را به مثابه منبع فقر علت منازعه می داند(۱۳،۱۴). به طور مثال افزایش فشار جمعیت و کاهش تولیدات زراعتی می تواند به منازعه در مورد زمین منجر شود. قلت فزاینده آب می تواند محرک منازعه گردد(۱۵). این فرضیه متناقض با دیدگاهی است که می گوید مردم مبارزه می کنند تا کنترول شان را بر غناهای محیط زیستی تامین کنند(۱۰،۱۶).

این فرضیه ها هرکدام شان به صورت منحصر به فرد تاثیر نمی گذارند. به طور مثال منازعه در سودان نمونه ای است که هم نابرابری افقی( چون مردم در جنوب به شدت محروم اند) و هم سود جوئی های بزرگ خصوصی در آن نقش دارند و این مبارزه را تداوم می بخشند(۹). در حالیکه فقر محیط زیستی به مثابه یک عامل بسیار مهم در منازعه روندا توجیه پذیر می باشد، به نظر می رسد که این مساله برای یوگوسلاویای پیشین توجیه پذیر نباشد.

شواهد این فرضیه ها را تائید می کنند
 شواهدی که از پژوهشهای موردی و تحلیل آماری به دست آمده اند، دلالت بر آن می کنند که هر فرضیه چیزی برای کمک به توضیح منازعه و جنگ دارد.

نابرابری گروهی:شواهد محکمی در مورد نقش نابرابریهای افقی شدید بین گروههای در حال منازعه وجود دارند(۱۷). دیده شده است که نابرابریهای گروهی در دسترسی به امکانات، به جای حل اختلافات از طریق مذاکرات سیاسی، همواره منجر به توسل به خشونت برای حل اختلافات می گردد. نابرابری گروهی در بُعد اقتصادی عام است، اگرچه همیشه بزرگ نیست ( چنانکه در بوسنیا دیده می شود ۱۸). نابرابری های افقی که در طول زمان غالباً مهم وبزرگ،متداوم و فزاینده باشند، منجر به منازعه می گردند. اگرچه تحقیقات فراگیر در سطح کشورها نادر است، یک پژوهش در این زمینه، ۲۳۳ گروه سیاسی شده را در ۹۳ کشور مطابق به اختلافات سیاسی، اقتصادی و محیط زیستی شان تصنیف نموده و در یافته است که بسیاری گروه هائی که از نابرابریهای افقی رنج می برند، برای حمایت از منافع گروه های شان دست به اقدامات عملی زده اند که از اعتراضات غیر قهر آمیز گرفته تا به شورش را در برمی گیرد(۴).

انگیزه خصوصی: این دیدگاه که انگیزه خصوصی در برخی کشورها هرگاه سبب منازعه نباشد، نقش مهمی در طولانی شدن آن بازی می کند، با پژوهشهائی در سودان، سیرالیون و لایبریا تقویت می شود(۲۰، ۱۹،۹). "کولیر" و "هویفلر" فرضیه طمع و آزمندی را به آزمون گرفتند و ارتباط چشمگیر منازعه را با آن در یافتند، هرچند این برداشت شان به چالش کشیده شده است(۲۱). آنها همچنان در یافته اند که هرقدر سویه آموزش مردان تا سطح ثانوی بلند باشد، همانقدر خطر جنگ کاهش می یابد.

نارسائی قرارداد اجتماعی: تحقیقات اقتصادی نشان می دهند که وقوع منازعه در بین کشور های با در آمد سرانه اندک، توقع حیاتی پائین و رشد اقتصادی نازل بیشتر است(۲۲،۱۲،۱۰). با اینهم بسیاری تحقیقات آماری از ارتباط بین توزیع عمودی در آمد و منازعه نتایج مختلفی را نشان می دهند(۲۳،۱۲،۱۰). نظر بر این بوده است که برنامه های تمویل از صندوق بین المللی پول که معمولاً با قطع بخش عرضه خدمات حکومت ها ملازم است، سبب منازعه می گردند، اما نه آمارها و نه مطالعات موردی هیچ یک شاهدی برای تائید این نظر ارائه نمی کنند. شاید این به دلیلی باشد که کشورهائی که در آستانه منازعه وجنگ قرار دارند، به طور عموم برای چنین برنامه هائی مناسب نیستند(۱۲،۲۴).

فرضیه جنگ سبز: در اینجا شواهد متناقض است. به نظر می رسد که هم فقر محیط زیستی وهم غنای منابع می توانند با منازعه همراه باشند(۲۵،۱۶،۱۳). فشار ها بر محیط زیست میلان بدان دارد تا مردم را به هنگام یافتن بدیل ها در برابر شرایط مایوس کننده، در معرض خشونت قرار دهد( چنانکه در روندا دیده شد). زیرا کشورهائی که منابع غنی دارند انگیزه قوی برای گروه های خاصی می دهند تا کنترول بر چنین منابع را در دست گیرند( مانند سیرالیون).

اگرچه هیچ یک از این چهار فرضیه به تنهائی نمی توانند همه منازعات را توضیح بدهند، اما این فرضیه ها عواملی را شناسائی می کنند که احتمالاً زمینه ساز منازعه بین گروه ها اند. واضحاً برخی توضیحات برای برخی وضعیت ها می باشند که در دیگر موقعیت ها اعتبار ندارند، اما یک عامل که همه تحقیقات دریافته اند و مهم است عبارت از تاریخ منازعه می باشد. این بدان جهت است که عین عوامل ساختاری که در آغاز زمینه ساز جنگ گردیده است، غالباً ادامه می یابد و در صورتی که تاریخ منازعه وجود داشته باشد، به دلیل بسیج مردم از طریق تذکار خاطرات گروهی بسیار موثر می باشد.

سیاستها برای کاهش احتمال جنگ
 تحقیقاتی که در بالا خلاصه گردید برخی نتیجه گیریهای مهم سیاسی را برای کشورهای معروض به جنگ و منازعه پیشنهاد می کند. یکی از این سیاست ها مقابله با فقر و خرابی محیط زیست است که احتمال وقوع جنگ را کاهش داده و همچنان برای اهداف انکشافی بسیار مهم می باشد. کاهش نابرابریهای افقی بزرگ یک امر اساسی برای امحای منبع عمده منازعه و جنگ می باشد. سیاستهائی نیز مهم می باشند که انگیزه شخصی نسبت به جنگ را کاهش می دهند، به ویژه هنگامی که جنگ و منازعه جریان دارد. در راس همه ضرورت به تامین یک حکومت فراگیر متشکل از چشم انداز سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و یک اقتصاد شگوفان است تا همه گروه های بزرگ و اکثر افراد از مشارکت در اقتصاد نورمال بهره ور شوند.

از چشم انداز سیاسی، حکومت فراگیر به تنهائی مسأله دموکراسی نیست، زیرا دموکراسی مبتنی بر رای اکثریت می تواند به سرکوب اقلیتها منجر شود. بیشترین منازعات در نیمه دموکراسیها و حکومت های در حال گذار، و کمترین منازعات و جنگها در دموکراسیهای جا افتاده و رژیمهای اقتدار گرا وجود دارند(۲۶). نهاد های دموکراسی باید در همه سطوح مثلاً سیستم رایدهی فراگیر باشند و تضمین نمایند که همه گروه های بزرگ در حکومت نمایندگی می شوند. اخیراً قانون اساسی که برای حکومت ایرلند شمالی پیاده شده است و قانون های اساسی پیشنهاد شده برای افغانستان و بروندی نمونه های آن می باشند.

نیاز بدان است که سیاست های اقتصادی و اجتماعی به طور سیستماتیک نابرابریهای افقی را کاهش دهند. سیاست باید سرمایه گذاری، اشتغال، تعلیم وتربیت و سایر خدمات اجتماعی را هدف قرار دهد تا عدم توازن و نا برابریها را کاهش دهد. چنین سیاستها باید محتاطانه معرفی گردند، زیرا اقدام برای تصحیح نابرابریهای افقی گاهی منازعه را توسط گروههائی دامن می زند که موضع ممتاز شان تضعیف می گردد.نمونه قابل ذکر آن در سری لانکا دیده می شود.

یک مشکل بزرگ در کشورهای معروض به منازعه و جنگ، حکومت می باشد، زیرا این حکومت از عدم توازن ناشی از نابرابریهای افقی سود می برد. ادارات و سازمانهای خارجی می توانند بر ضرورت کاهش نابرابریهای افقی تاکید نمایند، اما سرانجام چنین سیاستهائی باید وابسته به کنشگران داخلی باشد.

به طور فشرده، سیاستهائی که انگیزه خصوصی برای جنگیدن را کاهش دهند، شامل فراهم ساختن طرحهای مشغله و کار و کریدتها برای افراد جوان می باشند. از دراز مدت گسترش آموزش و پرورش و نائل شدن به انکشاف فراگیر، فرصتهای زمان صلح را بهبود می بخشند. کنترول بهتر و مشروعیت بازارهای بین المللی در قسمت مواد مخدر، چارتراش، الماس و غیره باید فرصت کسب سود از تجارت غیر قانونی را در جریان جنگ کاهش دهد.

نتیجه گیری:
اگرچه این مقاله روی اسباب منازعه و جنگ در درون کشورها متمرکز است، بسیاری از تحلیلهای آن در مورد اوضاع بین المللی نیز اعتبار دارند. اختلافات شدید اقتصادی و اجتماعی بین جوامع غربی و جهان مسلمان نمونه روشنی از نابرابری افقی است. اینها، یکجا با فقر گسترده در بسیاری کشورهای مسلمان، به کسانی چون اسامه بن لادن و صدام حسین اجازه می دهند تا حمایت بسیار موثر را در امتداد مشی دینی بسیج کنند.

منابع آموزشی بیشتر:
• Berdal M, Malone D. Greed and grievance: economic agendas in civil wars. Boulder CO: Lynne Rienner, 2000
• Gurr TR. Minorities at risk: a global view of ethnopolitical conflicts. Washington DC: Institute of Peace Press, 1993
• Horowitz D. Ethnic groups in conflict. Berkeley: University of California Press, 1985
• Le Billon P, Macrae J, Leader N, East R. The political economy of war: what relief agencies need to know. London: Relief and Rehabilitation Network, 2000
• Nafziger EW, Stewart F, Vayrynen R. War, hunger and displacement: the origin of humanitarian emergencies. Oxford: Oxford University Press, 2000

مأخد ها:
1. Stewart F, Fitzgerald V, editors. War and underdevelopment: the economic and social consequences of conflict. Oxford: Oxford University Press; 2001.
 2. Turton D. War and ethnicity: global connections and local violence in north east Africa and former Yugoslavia. Oxford Dev Stud. 1997;25:77–94.
 3. Ranger T. The invention of tradition in colonial Africa. In: Hobsbawm E, Ranger T, editors. The invention of tradition. Cambridge: Canto; 1983. pp. 211–262.
 4. Gurr TR. Minorities at risk: a global view of ethnopolitical conflicts. Washington DC: Institute of Peace Press; 1993.
 5. Alexander J, McGregor J, Ranger T. Ethnicity and the politics of conflict: the case of Matabeleland. In: Nafziger EW, Stewart F, Vayrynen R, editors. War, hunger and displacement: the origin of humanitarian emergencies. Oxford: Oxford University Press; 2000. pp. 305–336.
 6. Horowitz D. Ethnic groups in conflict. Berkeley: University of California Press; 1985.
 7. Stewart F. Horizontal inequalities as a source of conflict. In: Hampson F, Malone D, editors. From reaction to prevention. London: Lynne Rienner; 2001. pp. 105–136.
 8. Cohen A. Two-dimensional man: an essay on the anthropology of power and symbolism in complex society. Berkeley: University of California Press; 1974.
 9. Keen D. The benefits of famine: a political economy of famine relief in southwestern Sudan 1883-1989. Princeton: Princeton University Press; 1994.
 10. Collier P, Hoeffler A. Greed and grievance in civil war. Washington DC: World Bank; 2000. p. 42.
 11. Hirshleifer J. The dark side of the force. Econ Inquiry. 1994;32:1–10.
 12. Nafziger EW, Auvinen J. The economic causes of humanitarian emergencies. In: Nafziger EW, Stewart F, Vayrynen R, editors. War, hunger and displacement: the origin of humanitarian emergencies. Oxford: Oxford University Press; 2000. pp. 91–145.
 13. Homer-Dixon T. Environmental scarcities and violent conflict: evidence from cases. Int Secur. 1994;19(1):5–40.
 14. Kaplan R. The coming anarchy: how scarcity, crime, overpopulation and disease are threatening the social fabric of our planet. Atlantic Monthly 1994(Feb):44-74.
 15. Swain A. Water scarcity as a source of crises. In: Nafziger EW, Stewart F, Vayrynen R, editors. War, hunger and displacement: the origin of humanitarian emergencies. Oxford: Oxford University Press; 2000. pp. 179–205.
 16. Fairhead J. The conflict over natural and environmental resources. In: Nafziger EW, Stewart F, Vayrynen R, editors. War, hunger and displacement: the origin of humanitarian emergencies. Oxford: Oxford University Press; 2000. pp. 147–178.
 17. Nafziger EW, Stewart F, Vayrynen R, editors. War, hunger and displacement: the origin of humanitarian emergencies. Oxford: Oxford University Press; 2000.
 18. Kotouc E. Oxford: University of Oxford; 2001. The causes of violent conflict in Bosnia and the contemporary effort to establish lasting peace [thesis]
 19. Keen D. Sierra Leone: war and its functions. In: Stewart F, Fitzgerald V, editors. War and underdevelopment: the economic and social consequences of conflict. Oxford: Oxford University Press; 2001. pp. 155–175.
 20. Reno W. Warlord politics and African states. Boulder, CO: Lynne Rienner; 1998.
 21. Cramer C. Homo economicus goes to war: methodological individualism, rational choice and the political economy of war. London: School of Oriental and African Studies; 2001.
 22. Elbadawi I, Sambanis N. How much war will we see? Estimating incidence of civil war in 161 countries. Washington DC: World Bank; 2001.
 23. Lichbach MI. An evaluation of “Does economic inequality breed political conflict?” studies. World Politics. 1989;41:431–470.
 24. Morrisson C. Stabilisation programmes, social costs, violence and humanitarian emergencies. In: Nafziger EW, Stewart F, Vayrynen R, editors. War, hunger and displacement: the origin of humanitarian emergencies. Oxford: Oxford University Press; 2000. pp. 207–237.
 25. André C, Platteau J-P. Land tenure under unendurable stress: Rwanda caught in the Malthusian trap. Namur: Centre de Recherche en Economie du Développement (CRED), Facultés universitaires Notre-Dame de la Paix; 1996. p. 49.
 26. Reynal-Querol M. Ethnicity, political systems and civil war. J Conflict Resolution (in press