شمهءاز خاطراتم، سجایا وشخصیت والای علمی وفرهنگی پروفیسور میر حسین شاه

به تأسی از نوشتهء های هر یک شاه محمود محمود و محمد نصیر مهرین" به منظور ارجگذاری به فراورده ها وزحمات استاد میر حسین شاه"، استاد ورئیس فاکولتهءادبیات وعلوم بشری پوهنتون کابل.

پروفیسورمیرحسین شاه آقا فرزند مرحوم میرعبدالجواد آقا ازسادات   جلیل القدر،روحانی ومورد احترام قاطبهءمردم قندهار بوده وایشان را بالغ بر55 سال میشود که از نزدیک میشناسم.
ایشان با دختر مامایم مرحوم میرزا نادرعلی خان ازدواج نموده اند.
روابط فامیلی ورفت وآمدهای ما در طول سالهای مدید بسیار زیاد و  خیلی ها حسنه بوده است.
چون تحصیلات،تدریس، تحقیقات وپژویشهای علمی وفرهنگی استاد گرانقدرهمه دررشته تاریخ،ادبیات وعلوم بشری بوده و از من متفاوت ازایشان همه دررشته انجنیری ساختمانی بوده است،بناءًمن در خود آن صلاحیت وتوانائی را نمی بینم که درباره آثارعلمی شان، تألیفات شان، اشتراک های شان در کنفرانس ها وسیمینارزیاد بین المللی در داخل و خارج از کشور ابراز نظر نمایم .مگرهستند ازهمکاران وشاگردان قدر شناس شان که درباره به اندازه ممکن روشنی انداخته اند.
من میخواهم ازشناخت خویشاوندی که با ایشان داشته ودارم تذکری کوتاهی خدمت  علاقمندان تقدیم دارم. 
استاد میرحسین شاه یک انسان  واقعاً وطن پرست،فوق العاده متواضع، خوش صحبت،خوش برخورد، خوش سیما ودائماً با تبسم ملیح وچهرهء خندان ونورانی خود انسان رامجذوب خود میگردانند.
درجریان آن همه سالهای طولانی هیچگاهی نشده است که حتی یکباری از ایشان حرف ناپسندی،عمل نادرستی ویا کدام چیزی که باعث رنجش خاطر دیگران گردیده باشد،ندیده ونشنیده ام. من یقین  کامل دارم که همکاران پوهنتونی شان،شاگردان شان وهرکسی که ایشان را میشناسند نیز با من همنوا خواهند بود. استاد میرحسین شاه دارای اخلاق بسیار عالی، پیشآمد نهایت مؤدبانه ومهربانانه دارند.
بصورت خلاصه میتوان گفت که پوهاند میرحسین شاه یکی ازنعمت ها وموهبتهای خاص الهی برای وطن عزیزما بوده اند. زبان وقلم بنده از بیان سجایا وخوبی های استاد گرانقدرعاجز است.
البته برای اینکه به اصل موضوع برگردم،می بایست قدری ازدوران تحصیلاتم، یادآوری نمایم. بنده تاصنف نهم درلیسه عالی نجات درس خوانده واز شاگردان ممتاز صنف خود بودم. روزی یک استادامریکائی با یک استادافغانی ما برای تبلیغ وتشویق شاگردان به مکتب تخنیک ثانوی، آمده بودند ومعلومات لازمه رادرباره داده وشاگردان را تشویق نمودند که در کانکور آن مکتب اشترک نمایند. خلاصه درکانکوراشتراک نموده وموفق شدم. صنوف  دهم الی دوازدهم رادرمکتب تخنیک ثانوی ادامه داده و از آنجا درسال   1337هجری شمسی به درجه اعلی فارغ گردیده وبدون اشتراک در امتحا ن کانکورپوهنتون کابل،بصورت فوق العاده شامل فاکولتهء انجنیری کابل گردیدم.
درسال 1341 هـ ش.ازآن فاکولته بااحراز درجهء اول فارغ شدم. در آن زمان نظر به مقررآت پوهنتون شاگردان اول نمره حق داشتند که در کادرعلمی همان فاکولته شامل کار گردند.
من درجریان سالهای تحصیل درفاکولتهء انجنیری بصورت پارت تایم درمدیریت عمومی تعمیرات وزارت معارف کارمیکردم ودرآنجا بیشتر اوقات را با یک انجنیرآلمانی و یک مهندس امریکائی مشغول کاربودم. از کار و رفتارم مدیرت عمومی تعمیرات نهایت رضامندی را داشتند. به همان سبب خدمت وزیرمعارف وقت داکتر صاحب علی احمد خان پوپل پیشنهاد کردند که به پوهنتون کابل هدایت فرمایند تابنده را بعد از فراغت به تعمیرات وزارت معارف معرفی نمایند. همان بود که وزیر صاحب به ریاست پوهنتون کابل هدایت تحریری دادند که مرا دروقت تقسیمات به تعمیرات وزارت معارف معرفی دارند.
پوهنتون کابل نظربه امریهء وزیرصاحب معارف مرادربست تعمیرات وزارت معارف معرفی نمودند وعوض من شخص دوم نمره را در کادر علمی گرفتند.
اگرمن به وزارت معارف میرفتم بعدازشش ماه خدمت با یک بورسیهء تحصیلی به امریکا فرستاده میشدم. من که در دوراهی قرارگفته بودم ونمیدانستم چه کنم، در کادر فاکولته بمانم یا به تعمیرات وزارت معارف بروم. سرانجام تصمیم گرفتم که با پوهاند صاحب میرحسین شاه مشورت یا صلاح اندیشی کنم. درآنزمان ایشان معاون فاکولته ادبیات وعلوم بشری بودند. نزدایشان رفته ودرباره  مفصلاً صحبت کردم.
ایشان باهمه لطف ومهربانی که داشتند به من گفتندکه دیگران وسیله و واسطه میدارندکه شامل کادرعلمی شوند،توکه حق داری ومیتوانی شامل شوی،نبایدغیرازکادرفاکولته جائی دیگری را قبول نمائی. در اخیر باهمه لطف ومهربانی که داشتند، بصورت جدی برایم گفتند که هرچه زودترعریضهءبریاست پوهنتون بدهم وبگویم که میخواهم در کادر علمی فاکولتهءانجنیری بمانم.عریضه لازمه را تحریرنموده وبه ریاست پوهنتون تقدیم داشتم. ریاست پوهنتون به عریضهءمن جواب مثبت داده ومن درکادرعلمی فاکولتهءانجنیری ماندم.
باید متذکر شدکه اگراین لطف پدرانه وراهنمائی عالمانهء پوهاند صاحب میرحسین شاه نمی بود و من به تعمیرات وزارت معارف میرفتم، سیر زندگی ام طوردیگری میبود که حالاازآن تصمیم نادرست خود نادم و پشیمان می بودم.
باماندن درکادرعلمی فاکولته انجنیری وتحصیلات عالیترتا درجهء دکترأ ومجموعاً نزیک 24سال داشتن افتخارعضویت در کادرعلمی پوهنتون وپولی تخنیک کابل،تربیهء صدهاانجنیرجوان برای وطن عزیزم، خدمت مادروطن در کشورزیبایم، روحاً احساس خوشی و آرامش می نمایم.
مسألهءدیگری که ازآن نگاه همیشه مرهون احسان، تشویق وارشادات پوهاند صاحب می باشم، سرودن شعرو آغاز شاعری می باشد.
من که بعد ازضنف نهم لیسهءعالی نجات تا ترک اجباری وطن عزیزم حتی برای یک ساعت درس های شعر وشاعری،ادبیات واجتماعیات را نخوانده بودم، بعد ازچند سالی بادرک غربت ودوری ازوطن عزیز، به سرودن اشعارمیهنی شروع نمودم.یکی ازاشعارابتدائی خودرا با عنوان"مادر وطن"ومطلع : هر آنکس میهنش افغانستان است، خدمت استاد میرحسین شاه فرستادم. ایشان بنده را تشویق وراهنمائی کرده ودر باره ارشادات لازمه را نمودند که البته برایم خیلی ها مفید بود.
حالا از لطف الهی صدها پارچه اشعار مختلف،مقالات ومضامین اسلامی اخلاقی،تربیوی وسیاسی ام ازطریق وبسایتهای مختلف به نشر رسیده وهمچنان 13 مجموعهءاشعار ومقالاتم تاحال اقبال نشر و چاپ شدن را یافته است.
این همه را اولاً ازتوفیقات الهی وثانیاً از تشویقهای پوهاند صاحب میر حسین شاه وبعضی دانشمندان دیگرهموطن منجمله استاد محمد یوسف کهزاد دانسته وهمیشه مرهون وممنون احسان ایشان بوده وخواهم بود.
درپایان باصد دردوافسوس باید بگویم که درچهاردههءاخیر،وطن عزیز ما آماج جنایات وحشیانهء وطن فروشان وخائنین ملی،نوکران وغلامان حلقه درگوش شوروی سابقه،غرب،ایران،پاکستان وسعودی های دشمن اسلام ومسلمانان،متحمل صدمات،ویرانی های نهایت زیادمادی ومعنوی گردیده است. ملیونها هموطن ما جانهای شیرین خودرا از دست داده و ملیونهای دیگر اسپندوار دراقصی نقاط این کرهءخاکی بی وطن و مهاجر گردیده اند.علماودانشمندان،استادان ومعلمین،دکتوران واجنیران،دهقانان وکسبه کاران،ترک وطن عزیزخودنموده اند. پوهاند میرحسین شاه آقا نیزدرسال1367هـ.ش.با قبول خطرات بسیارزیاد مجبوربه ترک کشور زیبا ودوستداشتنی خودگردیدند وفعلاً بافامیل خود در اضلاع متحدهء امریکا،درحال غربت وامید بازگشت به زادگاهش،زندگی می نمایند.

والسلام
پوهنوال داکتر اسدالله حیدری
9،9،2017،سدنی،آسترالیا