وقایع افغانستان از۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ میلادی بخش ۹۴

طالبان دشمن امریکا نیستند
. پس ازاظهارات ِ" جوبایدن" مبنی براینکه " طالبان دشمن امریکا نیستند"، مطبوعات افغانستان، تحلیلگرانِ سیاسی و آنانیکه تا قبل ازآن  اندک خوشبینی

یا خوشباوری درقبالِ گفتار و کردارِ " جامعۀ جهانی" برای افغانستان داشتند، انتقاد 
ها؛ اعتراضها؛ سوالها و تبصره هایی را مطرح کردند مبنی براین که اگرطالبان دشمن ِامریکا نبودند، پس چرا آن کشور درهفتم ِماه اکتوبر2001 میلادی با استفاده ازطیاره های بمب افگن بی – 52 بالای افغانستان حملۀ نظامی نمود؟ چرا بیشترازچهل کشورِجهان درافغانستانِ کوچک گِردهم آمده دست به عملیاتِ خونینِ نظامی زدند وهزارانِ انسان ِبیگناهِ این سرزمین را به قتل رسا نیدند، هزاران خانه و کاشانه را بخاک یکسان کردند، با حرافی و لفاظی، وعدۀ تأمین صلح و  امنیت و دموکراسی و...را برای مردم ما دادند؟  
بلی! مطبوعات، جامعۀ مدنی، روشنفکران، اهلِ کسبه و معارف، زنان و مردانِ افغانستان با ناراحتی کامل پرسیدند که این چه بازی کودکانه و یا بی شرمانه بود وهست که ظرف بیشتر از ده سال دربرابرِ مردمِ افغانستان انجام داده شد و انجام داده میشود؟
حال، این چه معجزه یی است که پس ازاین همه سال خونریزی و تباهی و انفجارها و انتحارها ی دامنه دار و استعمالِ آنهمه سلاح های فوقِ مدرن، زهردار و آلوده با موادِ رادیو اکتیف درخاکِ افغانستان، آنهم تحتِ شعارِ" مبارزه با تروریسم" و " سرکوبِ گروه تروریستی طالبان " و مخارجِ صد ها ملیون دالر و غیره، اکنون به یکباره ویک شبه  ازطرف کاخِ سفید گفته میشود که " طالبان دشمن امریکا نیستند " ؟ آیا به بازی گرفتن و فریب دادنِ یک ملتِ مظلوم، فقیر و جنگزده با این شیوۀ رسوا آمیزِ سیاسی و دپلوماتیک، معقول، منطقی و جوانمردانه خواهد بود؟ 
مدتی ازاین اظهاراتِ معاون رییس جمهور ایالات متحدۀ امریکا سپری شده بود که " سناتورگراهام " دربحبوحۀ عقدِ قرار دادِ امنیتی میان دوکشور(افغانستان و امریکا)، دراخیرِ سال 2013 میلادی در راًسِ یک هیأت وارد کابل شد و ضمنِ ایرادِ سخنانی، برخلافِ اظهارات " جوبایدن " گفت : " طالبان دشمن بشریت اند. طالبان دشمنِ تمام چیزهای انسانی اند. انفجاردادنِ آثارِ مذهبی، کشتنِ بیموردِ زنان درمیدانِ فوتبال، گرفتنِ فرصت از زنان برای دستیابی به آموزش و ... نشان میدهد که طالبان نه تنها دشمنِ ایالات متحدآ امریکا و مردم افغانستان اند، بل دشمن ِبشریت  نیز میباشند."  اما دیگر تیر از کمان جهیده بود و به هیچ صورت برنمی گشت. یعنی اظهارات " جوبایدن " با اعمال وسیاست های طالب دوستانه و حتا تقویت کنندۀ کاخ سفید در ظرف چهارده سال و عدم تمایل به سرکوب تروریسم طالبی چنان همخوانی یافت که همه دانستند امریکا همانطور که حامی وطراح پروژۀ طالبی درافغانستان و منطقه بود، هنوز هم هست.
متعاقبِ اظهاراتِ معاون رییس جمهور امریکا، " جی کارنی " سخنگوی کاخ سفید نیز درسال 2011م با صراحت گفت که " امریکا برای سرکوب القاعده به افغانستان آمده است ... طالبان دشمن امریکا نیستند و بسیار بی معنی خواهد بود که امریکا علیه گروهی که دشمنش نیست، از تجهیزات مرگبارِ نظامی کار بگیرد" معنی کامل این سخن، این بود که امریکا هرگز نمیخواهد گروه مسلح طالبان را متضرر بسازد. زیرا " طالبان هیچگاه دشمن امریکا نبوده اند "
همچنان، روز سی ویکم ماه مارچ 2015م بود که " فیلد من" نمایندۀ خاص ایالات متحده برای افغانستان و پاکستان نیزصراحتاً گفت که " امریکا هیچگاه طالبان را به چشم دشمن ندیده است ... امریکا دشمن تروریسم است و همیشه در مقابل آن مبارزه خواهد کرد" این سخنان نمایندۀ خاص امریکا، یکبار دیگرثابت ساخت که تمام کشتارها، انفجارها، انتحارها و تباه کردن های بی وقفۀ این گروه درخاک افغانستان و علیه مردم بیگناه و بی پناه افغانستان که ظرف یکنیم دهه، با بیرحمانه ترین وجهی تداوم داشته و هزاران قربانی گرفته بود، از دید مقام های امریکایی، تروریسم نبوده است. 
پس خواننده درتحت چنین اوضاعِ مغشوش، ظاهراً درمیان دوموضعِ سیاسی و دو راه ورسم ِدپلوماتیکِ ایالات متحده قرار میگرفت ومتحیر می شد که  آیا از یکطرف حرف و موضعِ معاونِ رییس جمهورِآن کشور را بپذیرد و یا اظهارات ِسناتورِمقتدرِامریکا را که اززمرۀ بخشی از پالیسی سازانِ کاخِ سفید شمرده میشد؟  یعنی درچنین حالتی، برای خواننده دو برداشت دست میداد: یا مقام های امریکایی افکارِعامۀ مردمِ افغانستان و جهان را به بازی گرفته بودند و یا درمیانِ حلقاتِ پالیسی ساز و تصمیم گیرندۀ اصلی آن کشور، سر درگمُی و انفعالِ سیاسی وجود داشت.
به هرحال، طی سطورِقبلی تذکردادم که این سوالها، انتقادها و نگرانی ها، متعلق به آنانی میشود که ازاصل و ماهیتِ قدرت های بزرگِ جهان و اهداف و مقاصدِ استعماری آنان یا اطلاع کافی ندارند و یا همه چیز را میدانند، اما ناشیانه به اغماض و امید های کاذب پناه میبَرند. ورنه کیست نداند که گروه طالبان را نخست، همین امریکا باساس طرح انگلیسی، پشتیبانی مالی رژیم عربستان سعودی و دلالی حکومت مدارانِ پاکستانی ایجاد کرد، تمرین نظامی داد، مجهزساخت و بعنوانِ سرکوب کننده گان قسی القلب ودشمنانِ سوگند خورده دربرابرِعلم، تمدن، معارف، حقوق زن، حقوق بشر، اعتماد فی مابین اقوام و ملیت ها و بخاطرِ ایجادِ استخوان شکنی های عمیقِ قومی و نابودی همه گونه آثار وعلایمِ تاریخی و فرهنگی و بالاخره، شکستاندنِ غرورِملی و رسانیدنِ کارد به مغزِاستخوانِ مردمِ ما ... به سوی افغانستان فرستاد. پس، اهل خرد و بصر، فهمیده و میفهمند که علی رغم " جنگ و ستیزِ" ظاهری و چنگ و دندان نشان دادن های تبلیغاتی و فریبکارانه، نه امریکا دشمن طالبان بود ونه طالبان دشمنِ اربابِ امریکایی شان، بلکه 
بازندۀ اصلی دراین میان، فقط مردمِ درد دیده و عذاب کشیدۀ افغانستان بوده، هست و خواهد بود. 
" جاش ارنست " سخنگوی کاخ سفید دراخیرماه جنوری 2015م برای خبرنگاران گفت که : " کاخ سفید، طلبان {افغانی} را بعنوان شورشیانِ مسلح  و نه گروه تروریستی در نظر می گیرد..."
هرچند این سخن ازسوی مسوولانِ کاخ سفید تازه گی نداشت، اما یکبارِدیگراصلِ پالیسی های پشت پرده و بازیهای دپلوماتیک امریکایی و بین المللی پس ازسال 2001 را درقبال افغانستان به نمایش گذاشت.
منابع امریکایی کاملاً درجریانِ فعالیتهای مالی و استخباراتی عربستان سعودی و پاکستان درقبالِ گروه طالبان و القاعده قرارداشتند و چنین فعالیتها را حمایت و حتا مدیریت هم میکردند.  درکتابِ " جنگِ اشباح " میخوانیم: 
  "  یکی از سازمان های خیریۀ بزرگِ سعودی بنام سازمانِ خیریۀ اسلامی بین المللی به طالبان 60 ملیون دالر کمُک رسا نیده بود، اما وقتی که مایکل شیهان مسوولِ بخش ِمبارزه با تروریسمِ وزارت خارجه خواست پیامی به همۀ سفارت های امریکا ارسال نماید و از آنها بخواهد تا به کشورهای میزبانِ خود فشار وارد نمایند تا از فعالیتهای سازمان های خیریۀ اسلامی جلوگیری نمایند، مامورانِ دیگر در وزارت خارجۀ امریکا توانستند از ارسالِ پیام ها جلوگیری نمایند. آنها استدلال مینمودند که مایکل شیهان از کارِ خوبی که مؤسساتِ خیریۀ اسلامی در سرتاسرِ دنیا انجام میدادند، بی خبربود." (368) 
این خود، میرساند که مقام های امریکایی هم گروه طالبان را حمایت کردند و به امارت رسا نیدند و هم گروه ها و تشکلاتِ اسلامی بنیاد گرا درسراسرِجهان را پشتیبانی کرده و میکنند. چنانکه با صراحت اظهار میدارند که " مخالفت با گروه های افراطی و یا سرکوبِ کامل ِآنها، منافع جهانی آن کشور را ضربه میزند. " (ادامه دارد )