نویسنده:بهادرا کومار
منبع: ایشیا تایمز 19 دسمبر
مترجم: رسول رحیم
به نظر می رسد که مسکو، بیجنگ، تهران وپیونگیانگ، یعنی پایتختهای کشورهائی که در استراتژی امنیت ملی اداره ترامپ به مثابه دشمنان اصلی ایالات متحد امریکا تصویر شده اند،
هیچ یک به طور خاصی احساس نکرده است که از اعلان این سند به روز دوشنبه، خطر آتش فشانی در پیش روی شان قرار دارد.
دیمتری پسکوف سخنگوی کرملین در مورد اهمیت آن با بی اعتنائی شانه هایش را بالا انداخته و گفته است که در این استراتژی امنیت ملی می شود بقایای یک«سرشت امپریالیستی» و« همچنان بی میلی به ترک اندیشه جهان یک قطبی و قبول یک جهان چند قطبی» را مشاهده نمود. پسکوف، درجائی که این سند اشارت به ضرورت به همکاری با روسیه، به سود منافع خود ایالات متحد امریکا می کند،«موارد مثبت» را می بیند، اما در کل آن را زُمخت ارزیابی می نماید.
پسکوف مصلحتاً ارزیابی «همه جانبه» این استراتژی امنیت ملی را « به منظور مطالعه دقیق برای رسیدن به یک نتیجه گیری» به ادارات مربوطه روسی واگذار می شود، هرچند پیش از بررسی کامل « فرمولبندی آن را چشمگیر می یابد». تا اکنون که این تبصره نوشته می شود، وزارت خارجه روسیه چیزی نگفته است.
هواچونینگ سخنگوی وزارت خارجه چین، در اظهارات 673 کلمه ئی اش در بیجنگ،پاسخ گفتن به نیت چین برای یک رقابت استراتژیک با ایالات متحد امریکا را غیر ضروری دانسته وتاکید نموده است که :« مردم چین با اطمینان کامل در راه سوسیالیسم، با خصلت چینی با انتخاب خود شان قرار دارند. تاریخ و واقعیت ثابت کرده است که این یک طریق موفق است... هیچ کس و هیچ کشور نمی تواند مانع ادامه تزلزل ناپذیر مردم چین در راه سوسیالیسم با خصلت چینی و بهره مند شدن از دستاورد های بزرگتر آن گردد.»
هوا، یک سلسله مشورتهای دوستانه پیشکش می نماید که :« ما از جانب ایالات متحد امریکا تقاضا می نمائیم...چنین مفاهیم تاریخزده ذهنیت جنگ سرد و "بازی حاصل جمع صفر" را ترک گوید، درغیرآن، این امر تنها به خودش و همچنان به دیگران ضرر می رساند.»
تهران به عین ترتیب بی اعتنائی نشان داده، صرفاً خاطر نشان نموده است که این استراتژی امنیت ملی« عاری از هرگونه تعقل و واقع بینی» است و توصیه نموده است که وظیفه واقعی ایالات متحد امریکا باید حل« مشکلات، مصایب خود ساخته اش و چالشهائی باشد که واقعیات یک سال گذشته به تنهائی برآن گواهی می دهند.»
استراتژی امنیت ملی ترامپ کنجکاوی را بر می انگیزد. سوال مهم اینست که این سند در خدمت کدام هدف جز اینست که ترامپ مکلف است از شرایطی بیرون رود که توسط عملکرد گذشته تعیین شده است.آیا این جارو جنجال موجه هست؟
به نظر می رسد که این استراتژی امنیت ملی بیشتر خود نمائی در جبهه مردم ساده دل "امریکای وسطی" باشد که حوزه رای دهی اصلی ترامپ را تشکیل می دهد و به آنها وانمود نماید که هله رئیس ما دست به سلاح بزرگ می برد. اما برای جهان خارج از امریکا چه معنی دارد.رابرت کوهن در نیویارک تایمز فکر می کند که این استراتژی امنیت ملی سراپا کمیدی خنده آور است. او می گوید:« ترامپ فکر می کند هرکس آن چیزی را انجام می دهد که او دستور می دهد.هی !»
ترامپ نقشه راهی را ترسیم نموده است که آشکارا غیر واقعبینانه است ودرنتیجه رسیدن به آن فاجعه بار می باشد.چنانکه جنگها در عراق، افغانستان و یمن نشان می دهند، ایالات متحد امریکا دیگر آن ظرفیت را ندارد که اراده خود را عملی گرداند. حوثیها به طور ستیزه جویانه ای یک موشک بالستیک را روز سه شنبه به آن کاخ شاهی در ریاض پرتاب کردند که شاه سلمان در آن نشستی داشت.
آن قدرتی که کشش کشورها را به فرمانبری از محور امریکا دیکته می کرد(پاکس امریکانا) از بین رفته است. وقتی که چنین است، خطر درکجاست. طوری که پسکوف اشارت نموده است، هرگاه امریکا بکوشد سلطه اش را برقرار کند، این امر پیامدهای غم بار را تشدید می نماید.
اما خطر واقعی در جای دیگریست. این استراتژی امنیت ملی اشارت نموده است که ایالات متحد امریکا می خواهد استعمال سلاحهای هسته ئی را به مثابه بخشی از استراتژی امنیتی جدید توسعه دهد. در این سند آمده است:« از آنجائیکه استراتژیهای بازدارنده هسته ئی نمی توانند از همه منازعات جلوگیری کنند،(این سلاحهای هسته ئی. مترجم) برای جلوگیری از از حملات هسته ئی،حملات استراتژیک غیر هسته ئی و تجاوزات کنوانسیونل(میثاقی) بزرگ، ضروری اند»
این نخستین باریست که یک اداره ایالات متحد امریکا می گوید«یک حمله استراتژیدک غیر هسته ئی» جزء آن دسته از تهدیدهائی است که ایالات متحد امریکا شاید در برابر آن سلاح هسته ئی استعمال کند.
اما، تعریف «حمله غیر هسته ئی» چیست و مهم تر آنکه، کی آن را تعریف می کند؟ چه طور می شود هرگاه این حمله توسط یک "کنشگر غیر دولتی" صورت گیرد؟ راب سوفر دستیار معاون وزیر دفاع امریکا در امور سیاست هسته ئی و دفاع موشکی در ماه سپتمبر گفته است که حملات سایبری بر زیرساختهای ایالات متحد امریکا، مشمول این دسته است.
غیر محتمل است که ایالات متحد امریکا یک جنگ هسته ئی را علیه قدرتهای موجود هسته ئی به راه اندازد. اما خطر در آن نهفته است که یک نوع مانند بریتانیا در جریان بحران کانال سویز در سال 1956 تقلا نماید، در حالیکه برای یک لحظه فراموش نموده باشد که عصر امپراتوری سپری شده است و بیش از حد جلو رفته باشد. برای ترامپ نهایت دشوار است که آن احساس حقارت انتونی ایدن را هضم کند که در چنین اوضاعی از مقام صدارت بریتانیا استعفا نمود.
خطر از آنهم بزرگتر در آنست که ترامپ راه را برای سائر کشورها هموار کند تا به طور بالقوه جنگ هسته ئی را به راه اندازند، نمونه آن هند و پاکستان می باشند. درحقیقت، این استراتژی امنیت ملی علیه یک سناریوی مرگبار در نیم قاره هند هشدار می دهد. چنانکه:« چشم انداز یک منازعه نظامی بین هند وپاکستان که بتواند به یک تقابل هسته ئی بیانجامد یک نگرانی عمده باقی می ماند و مستلزم دقت دیپلوماتیک پیگیر می باشد.»