اسلام در بحران عمیقی به سر می برد. به طور فزاینده ای دسته هایی از مسلمانان به عقاید شان بیشتر شک می کنند، بعضی از مذهب بر می گردند و بخشی کاملاً از دین روی گردان می شوند.
در مواجهه به عقب افتادگی، درماندگی، فقر و بی دانشی مسلمانان به حربه های متنوعی دست می زنند. گروهی در کسوت داعش، طالب و دیگر تکفیری ها به این بحران پاسخ می دهند وبخش دیگری، قرار آمار ها، اکثریت شان از مناسک دینی دوری می کنند ویا کاملاً از آن می برند. تعداد مسلمانانی که مسیحی و بهایی می شوند رو به افزایش است. در اربیل عراق بخشی به دین زردشت گرائیده اند که دین قدیمی مردم کُرد بوده است و حتی عبادتگاه زردشتی را بنا نهاده اند.
ترک های یک گفته ای معروف دارند که به مولانای بلخ نسبت می دهند که می گوید: اسلام را از متعصبین حفاظت کنید، وگرنه زمانی باید جهان را از دست اسلام نجات دهید!
امروز تعداد زیادی از مسلمانان از خود می پرسند که چگونه فرهنگی به درخشانی اسلام به این حضیض افتاده است؟ مسلمانان به این افتخار می کنند که زمانی امپراطوری اسلامی از هسپانیا گرفته تا بخشی از فرانسه و حتی از را ترکیه تا نزدیکی وین رسیده بود. زرق و برق اسلام از شروع قرن هژدهم رو به افول نهاد. جایی که زمانی کتاب خانه های بزرگ و مدرسه ها و لابراتوار ها به پا بودند، امروز صحنه ای کشتار متقابل گروه های تکفیری و انتحاری است. اروپا بعد از دو جنگ خانمانسوز به اتحادیۀ اروپا با کشور های دموکتراتیک تبدیل شده است. درجهان اسلام شیعه به مقابل سنی، عرب و کرد و فارس و ترک و پشتون و تاجیک و هزاره باهم در جنگ اند.
عقب افتادگی و درماندگی مسلمانان را می توانیم در نو آوری ها و اختراعات در جهان به خوبی به تصویر بکشیم. درسال 2013 در ایالات متحده 244000 اختراع ثبت شد. در جاپان 340000، در چین 154000، در کوریای جنوبی 123000، در آلمان 82000، در فرانسه 43000 و در بریتانیا 22000. بزرگترین کشور عربی یعنی مصر فقط 129 اختراع را ثبت نموده است.
تمام حوزۀ عربی با 370 ملیون نفوس در سال 2013 فقط 1800 اختراع را ثبت نموده اند. اسرائیل با 8 ملیون نفوس در همین سال 4789 اختراع ثبت نموده است، یعنی دو نیم برابر تمام اعراب.
نظریه ای متعارف دربارۀ این افول در غرب و بین خود مسلمانان این است که امپریالیزم و استعمار غربی باعث افول کشور ها ی مسلمان و نهاد های شان شده اند. ولی یک امای بزرگ وجود دارد: چگونه ممکن بود که امپراطوری با قدرت اسلامی بعد از قرن ها توسعه ای نظامی نا گهان در حالت دفاعی قرار می گیرد و تحت سلطۀ غرب در می آید؟
به باور میشائیل بلومه (Michael Blume) در کتابی که سال 2017 به نام: بحران اسلام (Islam in der Krise)، نشر کرده است، یک سال سرنوشت ساز را می توانیم نام بگیریم که از آن زمان جریان افول جهان اسلام آغاز شده و تا حال ادامه دارد. این سال 1485 میلادی است. در این زمان امپراطوری عثمانی در اوج قدرت است. در این زمان سلطان بایزید ثانی، دوران حکومت (1481 – 1512) که حاکمی قدرتمند و با دانش است سلطان عثمانی است. لشگر جان نثار هایش بخش بزرگی از بالکان را تصرف کرده اند که شامل البانیا و بوزنیای امروزی است. این سلطان تعداد زیادی از یهوادن و مسلمانانی را که از اندلیس گریخته اند را با آغوش باز پذیرفته است و همزمان انزجار خویش را از متعصبین هسپانیایی ابراز نموده است که بهترین شهروندان با دانش و کار دان خویش را به امپراطوری شکوفان اش رانده است. تاریخ چه کار هایی می کند؟ امروز از ترکیه ای اردوغان دانشمندان و متفکرین به سوی کشور های اروپا و امریکا در حال فرار اند! زندان ها ی ترکیه از ژورنالیست ها، معلمان و کارمندان دولتی پر شده است. همین چند روز قبل در اخبار شنیدیم که گویا ازدواج زیر سن ها هم شاید ممکن شود. یعنی دختری 9 ساله با مردی مثلاً سی چهل ساله!
درسال 1485 هیئتی از تاجران اروپایی در استانبول می خواهند اجازه یابند که ماشین چاپ با حروف متحرک که یوهانس گوتنبرگ در سال 1450 اختراع نموده است را در استانبول نصب کنند و به کار اندازند. این اختراح در اروپا به زودی فراگیر می شود و باعث بوجود آمدن چاپخانه ها و ناشرین می شود. گرچه دقیق معلوم نیست که در استانبول چه صورت گرفت، ولی شواهد نشان می دهند که علمای عثمانی مخالفت می کنند و سلطان را از قبول آن بر حذر می دارند. علمای آن زمان و "علمای کرام" در کشور ما هم به این باور بوده اند و می باشند که زبان عربی مقدس است، چون زبان قرآن است. علمای عثمانی می خواستند که انحصارنوشتن و دانش را برای خود داشته باشند ونمی خواستند که این فن مقدس توده ای شود و هر کسی بتواند کتاب چاپ کند و در کوچه و بازار معامله شود.
تحث تاثیر این "علمای" جاهل، سلطان بایزید ثانی چاپ کتاب به زبان عربی را ممنوع قرار داد. جزایش هم اعدام بود! سلطان سلیم پسر اش که بعد از او حکومت نمود و برای اولین بار عنوان خلیفه ای اسلام را اختیار نمود، هم این سیاست را حفظ نمود. این سیاست تا قرن هژدهم پا برجای بود. چون فارسی و ترکی هردو به حروف عربی نوشته می شدند، کتاب خوانی در تمام جهان اسلام محدود به نخبگان غیر مسلمان شد!
اولین قرآن به زبان عربی در ایتالیا چاپ شد که همراه با غلطی هایی بود که خشم بعضی مسلمانان را بر افروخت و تئوری های توطئه را باعث شد. صنعت چاپ به افول کلیسا کمک شایانی نمود. مارتین لوتر در سال 1517 تز های خویش را بر ضد بخشش نامه های کشیشان چاپ نمود، ترجمه نمود ودر همه جا پخش کرد: از شهر به شهر و از روستا به روستا. بعد از آن انجیل را ترجمه نمود تا مردم آلمان بدانند که کشیشان چه برای شان قرائت می کنند. اگر کسی در قرن 12 به این نظر بود که فرزندان دهقانان خواندن و نوشتن را یاد بگیرند، در اروپای آن زمان مردم برایش می خندید! اگرکسی حتی به دختران هم حق خواندن و نوشتن قایل می شد، حتماً لت و کوب اش می کردند. امتیاز قشر کشیش با چاپ کتاب پایان یافت.
شکاف کلیسا در امتداد خطوط زبانی در اروپا صورت گرفت و همراه با جنگ های مذهبی بود تا شروع عصر روشنگری در قرن هژدهم. جنگ های 30 ساله در اروپا که در قرون هفدهم اروپا را تکه تکه کرد و نزدیک به یک سوم نفوس اش را تباه نمود را می توانیم با جنگ های سنی و شیعه ای امروز مقایسه کنیم.
دراین زمان امپراطوری عثمانی ثبات اش را حفظ نمود و در حالت انجماد بسر می برد. برتری تخنیکی و نظامی اش رو به کاهش نهاد و کوشش به فتح وین در سال 1683 نا کام ماند. و از آن زمان افول "مرد مریض تنگۀ بسفور" شروع شد. این عنوانی بود که اروپایی ها به امپراطوری عثمانی می دادند.
بعضی نیرو های اصلاح طلب متوجه این مسئله شده بودند و به کوشش شان در قرن 18 اولین چاپخانه در استانبول شروع به کار کرد ولی تنها اجازه داشت کتاب های غیر دینی را چاپ نماید. ولی چون خواننده نداشت، بزودی مجبور شد ند چاپخانه را بسته کنند.
حدود سال1800 آلمانی زبان ها تا حد 50 % خواندن و نوشتن را بلد بودند. در این زمان اندیشمندان و شاعران و فیلسوفانی مانند گوته، شیلر، کانت، برادران هومبولت فعال بودند. در امپراطوری عثمانی سطح سواد به 2% می رسید. وقتی ناپلئون به مصر تسلط یافت، چاپخانه را همراه با دانشمندان با خود برد. این چاپخانه بوسیله ای مردمی خشمگین نابود شد!
تا امروز جهان اسلام این عقب افتادگی در سواد را جبران نکرده است چه رسد به دانش و علم مدرن. به این بد بختی امروز همۀ مسلمانان متوجه شده اند. مثالی از سخن رانی عبد الفتاح مورو، یکی از مؤسسین جنبش النهضه در تونیس را می آوریم که از راه انتر نت در جهان عرب معروف شد. در آغاز سال 2016 عبد الفتاح مورو که در سال 2014 معاون رئیس پارلمان تونیس شد، در مسجدی در نیو جرسی ایالات متحده سخن رانی کرد. بر خلاف انتظار حاضرین، او به غرب به حیث عامل این پس ماندگی اشاره نکرد و از تئوری های توطئه دفاع نکرد. دراین سخن رانی وی به حاضرین در مسجد چنین گفت:
" شما اکادمی ها، دانشگاه ها و جاده هارا ساختید. شما دانشمندانی در فیزیک، کیمیا، طب، ریاضی و علم نور تربیت نمودید. شما اختراعاتی به نفع بشریت نمودید. هفت قرن اسلام دانش و حکمت را برای بشریت به ارمغان آورد. امروز ای مسلمانان دانش و حکمت شما کجاست؟ امروز مسلمانان در زمانی زندگی می کنند که هر آن چیزی که می پوشند از سر تا پا بوسیله ای دیگران ساخته می شود! وی با اشاره به لباس اش می گوید: این کلاه در زلاند نو ساخته شده، این عینک ساخت اطریش است. این میکروفون ساخت امریکاست، این ساعت ساخت سویس است و این کفش ها در ایتالیا ساخته شده اند. پشم چپن ام هم از بریتانیا می آید. برادران من (درمسجد زن نبوده . ن.ن)، ما در زندگی صاحب هیچ چیزی نیستیم! چرا دست های خود را بلند می کنید و دعا می کنید اسلام و مسلمانان پیروز شوند؟ بر کی پیروز شوند؟ چرا می خواهید فاتح باشید؟ آیا خدا در مورد افعال بد ازاثر جهالت صحبت می کند؟ 30% از مسلمانان نه خواندن می توانند ونه نوشتن. ما نمی توانیم به حتی یک پوهنتون افتخار کنیم که انسانهایی را تربیت کند که جهان را به پیش ببرند. ما جماعتی ایم که نه می خواند ونه می نویسد! امروز اولین روز سال است، با عرض معذرت، آیا کسی در سال گذشته یک کتاب خوانده است؟ ما نمی خوانیم و ما زنان خویش را هم درسِ خواندن نمی دهیم. پسران ما هم نمی خوانند." وی سخن رانی اش را با دعایی خیر و صلح برای مسلمانان و غیر مسلمانان به پایان رساند.
امروز گروه بوکو حرام (تعلیم غربی حرام است) به هر نوع علم مدرن مخالف است. طالب و داعش و دیگر تکفیری ها و مدرسه رفته ها در پاکستان و افغانستان به زنان حق تعلیم نمی دهند. مدرسه ها کسی رابرای زندگی امروزی آماده نمی کنند و فقط قرآن را بدون فهم از بر می کنند، مانند مسیحیان، پیش از اینکه انجیل از لاتینی به زبان های زنده ترجمه شود. ملا ها و "علمای کرام" در کشور در واقع امر طالب اند و تفکر طالبی دارند. آنها مخالف علوم مدرن اند، چون "علم" آنها دیگر بازار نخواهد داشت. "علم" این علما به نقل قول از متون کهنه محدود می شود و از علوم مدرن چیزی نمی دانند و قادر نیستند چیزی را تحلیل و تجزیه نمایند. آنها قرن هاست که عقل شان را تعطیل نموده اند.
مسلمانان تا به علم و دانش رجوع نکنند، منطق و عقل خود را فعال ننمایند، همه چیز را با دید انتقادی نبینند، به کسانی که خود را عالم دین، کارشناس و دانشمند می خوانند شک نکنند، دین را از سیاست جدا نکنند، بچه و دختر خود را تعلیم و تربیت درست ندهند، به زن و مرد حق مساوی ندهند، ذهن خود و افق فکری خویش را بسط ندهند، دیگران را مانند خود حق ندهند و احترام نکنند، به هیچ جایی نمی رسند و همینطور مثل امروز در جهل و فقر و درماندگی خواهند ماند. این اخطار بیشتر متوجه جوانان است که تنها علم و دانشِ با تعهد و گریز از راه هایی ناکام گذشته، یعنی تکیه به قوم، مذهب، منطقه، زبان و ملت است که می تواند مارا به جلو ببرد.