فاشیسم ، شئونیسم، سکتاریسم، راسیسم، اپارتاید وغیره گرایشات ضد انسانی وضد اخلاقی نفاق افگنانه در جوامع بشری، با هرنام وعنوان، درهرکجای عالم، ازجانب هرفرد ویاگروهی که مطرح شود،
همه ازیک ریشه آب میخورند، که همانا اعتقادات برتری جویانه وعظمت طلبانۀ افراد وحلقات بیمار، با هدف حکمرانی ودربند کشیدن دیگران با رجوع به نژاد، زبان، مذهب، منطقه وغیره بعنوان اهرم های اساسی اثبات برتری خویش نسبت به دیگران است.
باصراحت میتوان گفت که شکل گیری وشیوع این باورها در جوامع بشری، منشأومنبع الهام بزرگترین جنایات وفجایع ضد انسانی درتاریخ بوده، باورمندان این عقاید شیطانی بدترین دشمنان بشریت ووحدت انسانها در کرۀ زمین اند.
هموطن!
اگر تو واقعاً به مفهوم مقدس هموطنی درین سرزمین صادقانه اعتقاد داری و این سرزمین را به مثابۀ میهن مشترک تمامی باشندگان کثیرالملیة آن قبول می نمایی! از برتری جویی ها، نفاق افگنی ها و هویت زدایی ها دست بردار.
بگذار که همه با هم و در کنار هم با حفظ کلیه حقوق و وجایب انسانی خویش امرار حیات نموده، از تعدی به ارزشها و مقدسات ملی و انسانی همدیگر پرهیز نمایند.
به همان اندازه که پشتون بودن و افغانیت به تو ارزش دارد، برای هموطنان اوزبیک، هزاره، تورکمن، تاجیک، بلوچ، نورستانی، عرب، پشه ای، قزلباش، هندو، سیکهه، ایماق، قرغیز، قزاق، تاتار وغیرۀ تو نیز هویت های تاریخی و انسانی شان حایز اهمیت و ارزش بوده و هیچ یک از این اقوام و ملیت ها حاضر نیستند، که هویت قومی خویش را، که بر خاسته از حضور تاریخی و تکاملی ایشان در جامعۀ انسانی است، بدست فراموشی بسپارند.
مفاهیم استعماری و غیر علمی اکثریت و اقلیت، کوچک یا بزرگ، در رابطه با مقولۀ هویت هیچ گونه ارتباطی ندارد. داشتن هویت قومی حق مسلم هر انسان و معرف جایگاه انسانی او در نظام اجتماعی عالم است.
افغانستان سرزمین اقلیت هاست که درآن مجموعۀ بزرگی از اقوام و ملیت های مختلف، از زمانه های دور تا امروز در کنار هم امرار حیات نموده و هویت های قومی همدیگر را با اتکا بر مشترکات هموطنی پذیرا بوده و می باشند.
تذکرۀ نفوس، به هر شکل الکترونیکی و یا غیر الکترونیکی آن، وثیقۀ شهروندی هر فرد ساکن درین کشور است.
پس مگذار که از ین وثیقۀ ملی به مثابۀ ابزار استعمارهموطن برعلیه هموطن، استفادۀ سوء بعمل آمده و تعامل تاریخی همزیستی مسالمت آمیز باشندگان این سرزمین را، با هویت های قومی پذیرفته شده و انسانی ایشان در کنار هم زیر سوال قرار داده، زمینه های مضاعف نفاق و همدیگر ستیزی را درین روزگار تاریک فراهم نماید.
تذکرۀ الکترونیکی یک سند تابعیت مدرن کشوری برای هر شهروند کشور افغانستان است، که جاگزین اسناد تابعیت قبلی باشندگان این کشور، که تحت نام تذکرۀ تابعیت طی دهه های متوالی درین کشور رایج بوده است ساخته می شود.
اساسی ترین نقشی که سند تابعیت، به هر شکل مدرن و یا غیر مدرن آن در جامعه ایفا می نماید، همانا تثبیت هویت شهروندی هرفرد درپیوند مستقیم با هویت انسانی آن، دریک قلمرو معین جغرافیایی و رسماً قبول شده به عنوان کشوردرجامعۀ جهانی است.
بادر نظر داشت این اصل هویت شهروندی در نبود هویت قومی وملیتی، بعنوان عنصر اصلی واساسی هویت انسانی هر فرد، بکلی ناقص ودور از پذیرش میباشد.
هویت انسانی چیست؟
هویت انسانی عبارت است از یک سلسله معرف های فردی وگروهی که بر پایۀ آن هرفرد بشر، درین کرۀ خاکی تعریف وشناسایی میگردد.
هویت انسانی در برگیرندۀ شاخصه های زیرین میباشد:
۱- شاخصه های فردی.
۲- شاخصه های جمعی.
۱- شاخصه های فردی: این بخش هویت فرد نیز به دو بخش اساسی ذیل منقسم می گردد:
الف- مشخصات فزیکی
ب- مشخصات غیر فزیکی
الف- مشخصات فزیکی: هر انسان در وجود خویش دارای علایم و مشخصات فزیکی معینی چون ساختار چهره، قد و قامت، رنگ جلد و موی و چشم، وضعیت بینی، نشان انگشت، حالت لبها، ساختمان پیشانی، ابرو، شکل چشم، گوش، داشتن خال، داغ و نشان زخمها، معیوبیت عضوی، وغیره می باشد، که بعضی از این مشخصات منحصر به فرد بوده، حتی در بین اعضای یک خانواده هم تکرار نمی گردد.
ب- مشخصات غیر فزیکی: اسم، ولد ، نام پدرکلان، در بعضی جوامع اسم مادر، نام خانوادگی، سال تولد، حالت مدنی، شغل، تحصیل، محل تولد، سکونت اصلی، سکونت فعلی وغیره.
۲- شاخصه های جمعی: در برگیرندۀ اساسی ترین بخش هویت فرد در پیوند با یک جمع بزرگ، با مشخصه های جمعی چون زبان، مذهب، روان اجتماعی، فرهنگ، تاریخ، ارزشهای معنوی، سنن، رسوم و غیره می باشد، که با تکوین مراحل تاریخی و تکاملی مقوله های جامعه شناختی طایفه، قبیله، قوم، ملیت و ملت شکل گیری نموده و به پروسۀ تکاملی خویش تا بی نهایت ادامه میدهد.
عده ای از دانشمندان شاخصه فردی را بعنوان معرف های مجازی وشاخصه های جمعی را بمثابۀ معرف های حقیقی هویت انسانی تعریف مینمایند.
هویت قومی وملیتی چیست؟
هویت قومی و ملیتی عبارت است ازمعرف شخصیت جمعی هر انسان که، در پیوند با یک سلسله مشترکات انسانی همچون زبان، فرهنگ، تاریخ ، سرزمین ومناسبات اقتصادی شکل گیری نموده، وفرد را با یک جمع حقیقی وبزرگ بعنوان قوم ویا ملیت مرتبط میسازد.،
هویت قومی وملیتی دیروز، امروز وفردای من:
من و هزاران فرد ساکن درین خطۀ کثیرالملیة از ابتدای تولد خویش تا اکنون نام و عنوان اقوام و ملیت های مربوطۀ خویش را در تذکره های تابعیت با خود حمل نموده، هیچگاهی هم از پیوند هویت انسانی خویش به ازبیگ، هزاره، تورکمن، تاجیک، پشتون، بلوچ، نورستانی، هندو، سیکهه، پشه ای، قزلباش، ایماق، تاتار، عرب و غیره، با دیگر هموطنان خویش احساس تفوق و یا کمبود نه نموده، با افتخار از داشتن تعلقات قومی خویش در یک مراودۀ ماندگار انسانی در کنار هم به مسالمت زیسته و تاریخ مشترک این سرزمین را، با تمامی افتخارات و ناملایمات موجود در آن رقم زده ایم.
هویت قومی افراد بشر نه کالای تجارتی و امتعۀ مصرفی است که از بازارها خریداری شود و نه هم رتب دولتی و القاب دیگر که به کسی اهداء گردد.
تا جایی که تاریخ شاهد و بیانگر آن است من و اجدادم مسما به تورکان اوزبیک بوده و این نام با افتخار جمعی و انسانی را تا همین اکنون هم با خود حمل می نماییم.
در کشاکش زمان دارندگان این نام پرابهت، افت و خیزهای فراوانی را تجربه و با برد و باخت های زیاد سیاسی، اقتصادی فرهنگی و غیره رو در رو بوده اند، ولی در پناه این تعلق جمعی و طبیعی، یعنی اوزبیگ بودن، با تمامی مشکلات مقابله نموده و از هستی انسانی خویش پاسداری نموده و مصمم به همزیستی مسالمت آمیز با دیگر باشندگان کشور، در یک فضای عاری از برتری جویی ها در کلیه اشکال آن می باشند.
تورکان اوزبیک به هویت های پابرجای قومی و ملیتی تمامی اقوام و ملیت های همزی درین کشور، احترام گذاشته و قانوناً این هویت ها را مصئون از هر نوع تعرض و تعدی به حساب می آورند.
واژۀ افغان و پیوند تاریخی آن با ملیت پشتون
اسناد ومدارک تاریخی با مراجعه به تحقیقات علمی انجام یافته در رابطه با قوم پشتون وخاستگاه های تاریخی آن، از جانب محققین داخلی وخارجی، پشتون وغیر پشتون، اکثراً گواهی بدان دارند که، که واژۀ افغان یکی از نام های تاریخی و پذیرفته شدۀ پشتونها،از زمانه های دور تا امروز می باشد، که حتی بنابه قول بعضی ازنویسندگان پشتون، افغانه نام جد نخستین آنها در زمان داؤد پیغمبربوده است.
نام کنونی سرزمین افغانستان هم که درزمان شاه شجاع درانی، با وجود مخالفت شخص او با این تعویض نام ، بجای نام تاریخی خراسان از جانب انگلیسها تحمیل گردید، مأخوذ از نام افغانها یعنی پشتونها بوده و با تأسیس اولین دولت پشتون ها تحت زعامت احمدشاه ابدالی در ارتباط است.
«فضای بحث علمی و اکادمیک دور از هر نوع تعصب، درین رابطه همیشه باز و رجوع صادقانه بدان یکی از کلیدهای حل بسا مشکلات موجود درین کشوراست، که درین نوشته با ارجاع بر اسناد موجود در صفحات تاریخ و کارهای تحقیقی قبلاً انجام شده از جانب محققین داخلی و خارجی، از بحث بیشترصرف نظر می گردد.
البته نویسندۀ این مطلب وفرهنگیان تورک های اوزبیک وتورکمن افغانستان از راه اندازی هر گفتمان علمی و تحقیقی که از جانب صاحب نظران درین رابطه پیش کش گردد، استقبال می نمایند.»
پس تلاش در جهت تعمیم جبری این نام به جامعۀ چندین ملیتی این سرزمین، با هر حیله و بهانه ای که باشد، چیزی بیش از یک توطئۀ نفاق افگنانه و آشوب آفرین نبوده و کسانیکه در پشت این پروژۀ شیطانی قراردارند، بی مسئولیت ترین افراد در رابطه با منافغ جمعی باشندگان باهم برادر این سرزمین به شمار میروند.
بنابراین همانگونه هموطنان پشتون ما، واژۀ افغان را، که متعلق به ملیت بزرگ پشتون و برخاسته از نام امروزی سرزمین افغانستان میباشد، از آن خود دانسته ودر راه تعمیم و تعریف آن تلاش همه جانبه به خرچ میدهند، بگذارند که هموطنان تاجیک، هزاره، اوزبیک، تورکمن، بلوچ، نورستانی، پشه ای، قزلباش ، هندو، سیکهه وغیرۀ آنها نیز همانند گذشته ها عناوین قومی و ملیتی خویش را در اسناد تابعیت با خود حمل نموده و از گرفتار شدن با توطئه های نفاق افگنانۀ هویت زدایی در امان بمانند.
هویت قومی یک شاخصۀ جمعی و طبیعی برای افراد وابسته به هر قوم و ملیت است، که ضرورتاً با پیدایش نسل بشر و تکوین مراحل پیچیدۀ تکامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن شکل گیری، و طی تمامی مراحل تکامل تاریخی انسان ها، به عنوان شاخصۀ معرفت و شناخت فرد در پیوند با یک جمع قانونمند و بزرگ بکار رفته است.
ازین رو هویت قومی و ملیتی، هریک از اقوام و ملیت های موجود در افغانستان، یک بخش تغییر ناپذیر حقوق انسانی و مکمل اصل شهروندی ایشان است، که هیچ مرجعی با هیچ عنوانی حق سلب و یا تغییر آنرا ندارد.
اگر هموطنان ما صادقانه خواهان همزیستی مسالمت آمیز و انسانی با پذیرش اصل هموطنی، در سرزمین مشترک مان افغانستان باشند، هر آنچیزی را که در رابطه با هویت برای خود قایل اند، برای دیگران هم در نظرداشته و از اجبار تغییر هویت دیگران با بهانه های مختلف خودداری نمایند.
تجارب ارزشمند و ماندگار تاریخ
تاریخ گواه برآن است که، طی دوره دهه های متأخرتاریخ، تلاش های مذبوحانۀ فزونی خواهان و تمامیت طلبان، دررابطه با تحمیل نام افغان وتعمیم زبان پشتوبرسایراقوام وملیتهای این سرزمین، بگونه های دایمی وبه شیوه های مختلفی جاری بوده، ودولت های برسر اقتداردرهمآهنگی با جمعی از پیشگامان شئونیسم قبایل حاکم، وبعضی معامله گران ابن الوقت، ازمیان اقشار فوقانی اقوام و ملیت های محکوم کشور، درجهت تطبیق این پروژۀ استعماری و هویت زدا، ازبکار گیری هیچ حیله ونیرنگی خودداری نه نموده اند.
ولی تطبیق این پروژۀ استعماری که، بی هیچ تردیدی آنرا میتوان قبیح ترین پروژۀ نابود سازی هویت انسانی، اقوام وملیت های باهم برادرافغانستان تعریف نمود، هیچگاهی قرین موفقیت نبوده، ودایماً با مقاومت آگاهانه وانسانی تمامی اقوام وملیت های غیر پشتون، وپشتیبانی صادقانۀ اقشار آگاه وانساندوست پشتون خنثی گردیده است.
باشندگان کنونی سرزمین افغانستان، که در گذشته وامروز با اخذ تذکرۀ نفوس دولت افغانستان ، خویشتن را تبعۀ این دولت باقبول تمامی وجائیب ومسئولیتهای میهنی، از رفتن به دورۀ مکلفیت عسکری تاپرداخت مالیه برای دولت دانسته ومیدانند، با مراجعه به اسناد تابعیت دست داشتۀ خویش، زیرنام تذکرۀ نفوس، به سهولت دریافت نموده میتوانند که، از بدو پیدایش تذکرۀ نفوس و توزیع آن به عنوان یک سند تابعیت کشور، هویت قومی تمامی افراد متعلق به اقوام و ملیت های مختلف افغانستان در تذکره های تابعیت قید بوده و هیچگاهی هم تلاشهای مذبوحانه و استعماری تمامیت طلبان حاکم در دولت، در رابطه با حذف رسمی هویت قومی باشندگان کثیرالملیة این سرزمین در تذکره های تابعیت قرین موفقیت نبوده و نیست.
البته تلاشهای مؤذیانۀ بخشی از محافل حاکمۀ کشوردردوره های مختلف، که با هدف دست و پا نمودن یک اکثریت جعلی برای ملیت حاکم، در ستون قوم و یا ملیت جمع کثیری از باشندگان بیسواد غیر پشتون کلمۀ (افغان) را درج و در احصائیه گیری اقوام افغانستان از آن استفادۀ سوء به عمل آورده اند، جای بحث همه جانبۀ خود رادارد که، تلاشهای امروزی محافل شئونیستی نیز بی ارتباط بدان نمیباشد.
اکنون چه کسانی خواهان تغییر هویت های پا بر جای قومی
در این کشور اند؟؟؟
از این تغیر هویت دیگران چه منفعتی را برای خوددر نظر دارند؟؟
قبیله سالاران حاکم بر سرنوشت کشور، دایما تلاش نموده اند که ناکامی ها و بد تدبیری های بی محابای خویش را دررابطه با ��تحول سازی پیشرونده ومترقی حیات اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی باشندگان این سرزمین، با ترویج توطئه های لگام گسیختۀ هژمونیستی، بر مبنای شئونیسم ناکام قوم برتر و نژاد برتر ملمع کاری نموده و با بهره کشی های غیر انسانی از خلق پشتون، پایه های حاکمیت قبایلی و استبدادی خویش را تحکیم و تداوم بخشند.
البته با تغیررسمی هویت جمعی باشندگان این کشور، وتحمیل نام افغان برهمگان، تکمیل پروژۀ استعماری ودستیابی به وثیقۀ مالکیت افغانستان، یعنی سرزمین افغانستان از آن افغانها یعنی پشتون هاراهم، هیچگاهی فراموش نمی نمایند، که اصل هدف هم از گذشته های دور تا اکنون عمدتاً همین است!!!!
بخشی از امتیاز بگیران موروثی این کشور هم که هیچگاهی اخذ تذکرۀ تابعیت کشور را پذیرا نبوده، از خدمت مکلفیت عسکری و پرداخت مالیه همیشه معاف، ولی در صف امتیازات مادی و معنوی جامعه همیشه در ردیف اول قرار داشته و خویشتن را مالک ازلی و ابدی این آب و خاک به حساب می آوردند، جای خاص خود را درین سرزمین دارند، که اکنون هم با راه اندازی انواع دسایس و توطئه ها پروژۀ توزیع تذکره های الکترونیکی را در حال اخلال نمودن بوده و زهرهویت جبری افغان را برای تمامی باشندگان کشور، درهاون اذهان نفاق افگنانۀ خویش کوبیده و خواهان سبوتاژ عملی شدن توزیع تذکره و تثبیت احصائیۀ نفوس واقعی درین کشور می باشند.
بنابراین چه باید کرد؟؟؟
کرسی نشینان مزدور ارگ کابل را در پیوند با سایر قبیله پرستان و معامله گران مجال ندهید، که با این توطئه ها غیر اخلاقی وغیر انسانی، نفاق بین القومی را درین شرایط حساس و بحرانی کشور مشتعل ساخته و از دود این آتش در جهت پرده پوشی جنایات و خیانت های روزمرۀ خویش استفادۀ افزاری نمایند.
هویت های قومی را هیچ کس با هیچ ترفندی نمی تواند درین سرزمین نابود سازد. ولی نزاع های میان تهی بین القومی را به سهولت می تواند در سرتا سر کشور مشتعل ساخته و از آن به نفع معامله گری های منفعت جویانۀ گروه های معین مزدور و دشمن مردم حاصل برداری نماید.
تغییر هویت دیگران هیچ نفعی را به خلق پشتون در بر ندارد، ولی برای کرسی نشینان مزدور یکی از راه های حفظ منافع ننگین ایشان درین کشور ویران است.
پس با تمام توان بکوشید که در یک فضای عاقلانه و ملی اندیشانه از دامن زدن به این توطئۀ بحران و انفجار این بمب تفرقه و نفاق جلوگیری و از سقوط باشندگان این سرزمین در قعر جهنم نفاق بیشتر ازین جلوگیری نمایید.
عدالت نمی میرد و آزادی به گور نمی رود، ولو اینکه روزگاری چند ابرهای سیاه استبداد و بی عدالتی خورشید حقیقت را مانع از دید نیازمندان عدالت شود!
استاندار بمبى , مونت استوارت الفنستون انگلیس در کتاب خود بنام “ گزارش سلطنت کابل” "افغان لند" را براى پشتونها داده بوده که هنوز نام افغان ستان نبود. land انگليسى به فارسى ستان است. ستان فارسى است.
يار دبستانى من, دبير ستان, مييستان, گلستان, تاکستان, بوستان, بهارستان, کودکستان,.نييستان..وغيره