انحصار طلبی مفرط عاملی بر لبه پرتگاه تعصب  

تعالی خواهی از بدوخلقت در خون انسان وجود داشته به همین علت انسان همیشه درکندکاوی ویا کنجکاوی و تجسس به سرمیبرده چنانچه پیشرفت های چشم گیر بشریت، اختراعات و اکتشافات در حوزه های مختلف علمی، صنعتی،

معماری، هنر و تکنالوژی همه ریشه در تعالی خواهی دارد. این تعالی خواهی که به یقین مسبب رفاه زیستی شده نیازمند یک سلسله میکانیزم های مهار کننده است تا از سقوط تعالی خواهی در دامان انحصار طلبی جلوگیری نماید زیرا انحصار طلبی مفرط، تعصب را در پی دارد. این میکانیزم ها که با وضع قواعد الزامی و توصیه ای سعی دارند نیروهای بلقوه انسان را در جهت مثبت رهنمود کنند و از عواقب زشت عملکرد های مخرب آن هشدار میدهند عبارت از خانوده، جامعه، محیط های آموزشی، آیین الهی و قوانین بشری میباشند.
ازآنجاییکه خواسته ها و نیازها بیشمار اما منابع و امکانات محدود است فضای را برای رقابت جهت کسب منابع بهتر و بیشتر می طلبد، رقابت شکل گرفته در فضای کمرنگ میکانیزم های نامبرده، تشدید یافته و حالت بحرانی را به خود می گیرد که همانا انحصار طلبی مفرط میباشد. از آنجاییکه انحصار طلبی بر قاعده و اساس قوی استوار نیست بناً انحصار طلبان تلاش می ورزند تا با توسل به راه های غیر مشروع به اهداف خویش دست پیدا کنند یکی از معمول ترین روش های ایشان هویت سازی و هویت زدایی است که اکثراً به کمک دو عنصر تغییر و تحریف اعمال نفوذ میکنند، این اعمال نفوذ ممکن است در حوزه های اقتصادی - سیاسی و مخصوصاً تاریخی و یا فرهنگی – ادبی باشد. چنانچه خلق آثار تاریخی کاذب، تغییر آمار و ارقام های کمی و کیفی، جلوگیری از برگزاری روند های آماری و احصائیوی، تقلب در پروسه های انتخاباتی، منسوب کردن غیر به بیگانه ها، اتهام به شخصیت ها، ممانعت از برگزاری مراسم مذهبی و فرهنگی، ایجاد معیار های سلیقه ای، قهرمان سازی خودی و باز تعریف ارزش ها و منافع ملی از بزرگترین تلاش های ایشان است.
اقدامات فوق الذکر اکثراً از سوی حقله رهبران انحصارطلب، و اتاق فکری آنها جهت بر آورده سازی اهداف تعریف شده و طولانی مدت آنها طرح، دیزاین و عملی میشود. اما پیروان که بیشتر نقش اجرایی را دارند اکثراً در خلاء معلوماتی قرار داشته و از هویت واقعی سایرین شناخت چندانی ندارند و به عنوان مسافرین قطار مخاطره برانگیز ناگزیربه سفر خویش ادامه دهند زیرا تزریق افکار و تبلیغات بی بنیاد حقله رهبری آنچنان قوی بوده که به مراتب از توصیه های داکتران روانشاس کارسازتر است و چنان عینک سیاه بر چشمان آنها می گذارد که ایشان جزء منافع قومی قادر به دیدن دیگر ارزشها نیستند. آری ایشان به بازی برد و باخت فکر می کنند و برای فردایی برنامه می ریزند که حاکمیت عام و تام در ید قدرت آنها بوده و دیگران برده و فرمانبر باشند. از آنجایی که ایشان وابستگی قوی به قدرت های بزرگ دارند از پیروزی خویش مطمئن میباشند و فکر میکنند قدرت ارباب های شان از خود آنهاست و کسانی در مقابل ایشان تاب و توان ایستادگی را ندارند. اما سخت در اشتباه اند زیرا فراموش میکنند که در کنار آنها افراد و شخصیت های حضور دارند که شاید به مراتب قوی تر از آنها باشند. آری در قرن بیست ویک دیگر هیچ نقطه ای از زمین، دنیای مردگان و شهر ارواح نیست و نخواهد بود. اما معلوم نیست چرا حافظه های متفکر ایشان چنان در حالت انجماد به سر می برد که گاهاً فراموش میکنند در مقابل آنها کسانی حضور دارند که دارای احساسات و عواطف قوی اند و اگر این احساسات و عواطف باربار متأثر شود دیگر صبر ایوب کارساز نیست و روزی رهبری شده و سیستماتیک یا غیر رهبری شده و خودجوش چون موج عظیمی قد علم خواهند کرد و آنروز بیشترین ضرر را کسانی خواهند دید که زمینه ساز چنین حاکمیت پلیدی باشند. به یقین هیچ اربابی متضرر نمیشود بلکه قربانی اصلی همانا کتله های عظیم مردمی اند که مورد استفاده ابزاری سیاست های پلید حکام دست نشانده قرار بگیرند.
بازار استفاده جویی حکام بیشتر زمانی رونق پیدا می کند که ملیت ها در شناخت همدیگر خویش ضعیف اند و این ضعف ناشی از کمبود علمیت و عدم مدیریت منابع انسانی می باشد. ملیت های که در مقابل سوزاندن مکاتب سکوت اختیار کنند، نسبت به ضایع شدن حقوق زنان و اطفال بی تفاوت باشند و عرف های بی اساس را بر ارزش های شرعی و قانونی خویش ترجیح بدهند مسلماً مجال مناسب را در اختیار طاغوت طغیانگر قرار داده و مسبب ناهنجاری ها اجتماعی میباشند. ولی با آن هم تواریخ متعدد شاهد آن بوده که جوامع کمترناهمگون که از خلوص نود درصدی برخوردار بوده اند حتی در دوره های استبداد هم هیچگاهی قادر به حذف و کنارزدن جمعیت ده درصدی نشدند، پس چگونه میتوان تصور کرد که اقلیتی بتواند سایر اقلیت ها را نادیده بگیرد. بله ممکن است بر اساس جبر تاریخ، ساخت وساز با قدرت های بیرونی و استکباری و یا استبداد و بافت سیاسی ناهمگون بتوان معادله قدرت را به نفع خویش ایجاد و در رأس هرم قدرت قرار گرفت اما این معادله هرگز ثبات و پایداری ندارد. زیرا هنگامیکه سطح سواد بالا برود و شعور سیاسی مردم ارتقأ پیداکند و همه به حقوق حقه خویش پی ببرند دیگر جامعه بستر مناسب برای بازی برد و باخت و منافع شخصی حلقات خاص نخواهد بود. با توجه به تذکرات فوق این پیروان فریب خورده که آرمان های خیالی رهبران پوشالی آنها جامه ی عمل نمی پوشد روحیه آنها تضعیف شده و انرژی آنها به ضایع رفته و خود را شکست خورده، حقیر و ناتوان تصور میکنند، اینجاست که عقده ها و تعصب ها شکل گرفته و برای عقده گشایی خویش هم که شده دست به سیاست های حذف زده و برای حذف فیزکی رقبای سیاسی و شخصیت های مقابل از هرنوع ابزار غیر مشروع استفاده می نمایند. به یقین که اقدامات فوق الذکر برای هرجامعه و کشوری تباه کننده است و پایان این بازی باخت باخت است زیرا تبعات منفی چنین رفتاری تا نسل ها به جا مانده و جبران آن هم ممکن نیست.
در قسمت راه بیرون رفت یا جلو گیری از چنین فجایع باید گفت که مهمترین عنصر ایجاد تغییر در اندیشه و نگرش آحاد جامعه میباشد اندیشه ای که همه به بازی برد برد فکر کنند و برای خلق چنین تغییری اقدامات ذیل پیشنهاد میشود.
    در مسیر علمیت رفتن: علم دارای قدرت نامرئی فوق العاده قوی بوده که بدون هیچ نوع محدودیتی درهمه جا و برهمه کس میتواند تغییر مثبت نگرشی و رفتاری ایجاد کند.
    توسل به آدرس های شرعی: منابع شرعی همواره پیروان راستین خویش را به صلح، برادری، دوستی و صمیمیت فراخوانده و سر لوحه قرار دادن چنین توصیه هایی بدون تردید ایجاد گر تغییر می باشد.
    اصلاح ژنتیکی: تاثیرات محیطی، جغرافیایی، اقیمی و خوراکی ها از یک سو و پیوند های خودی بیش از حد در خلوص ژنتیکی تأثیر گزار بوده و برای رفع آن ایجاد قرابت ها و خویشاوندی های غیر قومی حتمی میباشد.
    ازدیاد سفرها: سفرهای درون کشوری و خارج از کشور یکی از ارزشمند ترین متغیرها بوده که به سادگی مسبب تغییر می شود زیرا کمک میکند که افراد نکات قوت سایر ملل را دانسته و از نکات ضعف و اشتباهات خود آگاه شوند و برای رفع آن خود تلاش کنند.
    تقلید رفتاری: گاهاً دور انداختن افکار قدیمی راحت و آسان نیست و زمان طولانی را می طلبد که در چنین حالاتی باید اسلوب ملت های متحد را  در رفتار خویش تقلید نمائیم تا رفته رفته ذهنیت تعامل، سازش وهمدیگر پذیری در ما تقویه شود.
    موارد سازمان یافته و بزرگ: داشتن قوانین بهتر، انتخاب حکام عادل و با دانش، تمرکز زدایی، رشد و توسعه متوازن، اقتصاد داخلی غیر وابسته، اهمیت به تعلیم و تحصیل، تربیه کدرهای متشخص، آگهی دهی عامه و ایجاد سیستم های نظارتی مستمر و همه جانبه.