روس ها چگونه به داکتر نجیب الله و حکومت حزب دموکراتیک خلق پشت کردند؟ از فصل پنجم کتاب حزب دموکراتیک خلق افغانستان؛ کودتا ، حاکمیت و فروپاشی
داکترنجیب الله آخرین رهبر حزب دموکراتیک خلق
در کرسی حاکمیت روز 26 دلو 1367 خورشیدی حین وداع با آخرين دسته های نظامیان شوروي گفت:
«سربازان انترناسيوناليست بعد از اجراي وظيفه انترناسيوناليستي شان به وطن صلحدوست خود عودت مينمايند. اين تصميم از جانب رفيق ميخائيل سرگيويج گرباچوف ضمن صحبت در ويلادي واستوک با توافق به حکومت جمهوري دمکراتيک افغانستان اعلان شده بود. شما در لحظات تاريک و دشواري براي انقلاب به کمک ما شتافتيد. در آن زمان موضوع زندگي و مرگ انقلابي مطرح بود. شما دست کمک را بما دراز نموديد و در از بين بردن نابسامانيها کمک کرديد. دوست در روز بد آزمايش مي شود و ديگر هر کس به خوبي درک نموده که دوست ما که است؟ اين مسئاله در نزد ما براي ابد و هميشه حل شده است. ما در برابر شما فرزندان شجاع کشور لنين به خاطر همه آنچه براي مردم افغانستان، براي انقلاب ثور انجام داده ايد، به خاطر مردانگي و شجاعت و هم بخاطر مهرباني و انسانيت شما سر تعظيم فرود مي آوريم.»
سپس نجیب الله در تجلیل از پنجمین سالگرد اعلان سیاست مصالحه ملی بروز 25 جدی 1370 (15 جنوری 1992) با صدور فرمانی روز 26 دلو را روز نجات ملی اعلان کرد. در این فرمان گفته شد:
«در پرتو مشی مصالحه ی ملی در حالی که حفظ استقلال، حاکمیت ملی و دفاع از تمامیت ارضی وظیفه بلا تاخیر دولت جمهوری افغانستان میباشد، با در نظرداشت رجحان مصالح و منافع علیای ملی در پیروی از سنن و شعایر پسندیدۀ ملی، اسلامی و افغانی و اتکا به ارادۀ تاریخی افغانها در دفاع از سرزمین آبایی واجدادی شان افغانستان آزاد و مستقل واحد و تجزیه ناپذیر مراتب آتی منظورمیگردد:
«روز 26 دلو که مصادف به بیرون رفت آخرین سرباز اتحاد شوروی از جمهوری افغانستان میباشد به حیث روز نجات ملی اعلان می گردد. از این روز تاریخی که رخصتی عمومی میباشد همه ساله بمثابه جشن ملی مردم افغانستان تجلیل شایسته بعمل می آید.»
علی رغم آنکه فرمان نجیب الله نه در فردای روزخروج قوای شوروی بلکه سه سال پس از آن در زمانی صادر گردید که کشور و دولتی به نام شوروی دیگر وجود نداشت اما نکتۀ قابل پرسش و بحث، دیدگاه و سیاستِ او درمورد خروج قوای شوروی در نخستین سالهای رهبری اش در حزب و دولت است. آیا داکترنجیب الله دولت شوروی را وادار به خروج نیروهای شان از افغانستان ساخت یا اینکه شوروی ها خروج قوای خود را به او تحمیل کردند؟
فرمان نجیب الله در مورد روز 26 دلو به عنوان روز نجات ملی و ادعای هواداران او در حزب دموکراتیک خلق حکایت ازنقش و ارادۀ موصوف در خروج قوای شوروی دارد. اما نجیب الله شش ماه پس از اعلان مصالحه ملی (جدی 1365) به این پرسش خبرنگار تلویزیون امریکا که اگر جنگ ادامه یابد آیا قوای شوروی به کشور شان بازمی گردند، گفت:
«تا کنون ده بار به این سوال پاسخ داده ام. فکر می کنم که دوستان امریکایی ما بطی الانتقال هستند. به هر حال یکبار دیگر تکرار می کنم که اگر مداخله و تجاوز از بیرون قطع گردد؛
اگر موافقات ژنو به امضاء برسد؛
و اگر مصالحه ملی به توافق و مؤفقیت بیانجامد، یک سرباز اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در کشورما باقی نخواهند ماند و به کشور صلحدوست شان عودت خواهند کرد.»
با توجه به این واقعییت ها که نجیب الله خروج قوای شوروی را به اما و اگرهای بسیاری که هرگز برآورده نشد مشروط می ساخت، و در مسکو از خروج قوا چه با امضاء و چه بدون امضای توافقنامه ژنو سخن می رفت، آیا خروج قوای شوروی به نجیب الله تحمیل شد؟
آنتونیو جیو ستوزی نویسنده وپژوهشگر انگلیسی می نویسد: «منابع شوروی ادعا می کنند که دولت افغانستان واقعاً باور نمیکرد ارتش سرخ از این کشور خارج شود و اقداماتی که برای مقابله با مجاهدین توصیه شده بود تا آخرین روزها به کار گرفته نشد. در واقع، به نوشته ا. بوروویک، کارگزاران حزب و دولت به هیچ و جه نمی خواستند شورویها خارج شوند. شخص نجیب الله هم به نظر نمی رسید کاملاً به شانس خود باور داشته باشد. پیش از هر چیز او سعی کرد طرح شورویها را برای آغاز خروج نیروهای شان در اپریل 1987 (حمل 1366)خنثی کند، اما پس از آن تصمیم به خروج سپاه چهلم شوروی، در سال بعد بر او تحمیل شد. بر اساس گزارشها، وی در جنوری 1989(جدی 1367)از شورویها خواست تا 3000 از 5000 نیروی خود را باز پس به قندهار بفرستند تا در نجات شهر که به محاصره درآمده بود کمک کنند. وی دو ماه بعد خواستار مداخله نیروی هوایی شوروی در جلال آباد شد که جنگ مهمی در آنجا جریان داشت.»
گورباچف نیز این مطلب را بیست سال پس از خروج قوای شوروی تأیید می کند که نجیب الله در آغاز به خروج قوای شوروی از افغانستان باور نداشت: «من(گورباچف) با نجیب در تاشکند ملاقات کردم. او اعتماد به نفس نبود و باورش نمی آمد که ما به طور جدی(برای خارج شدن)تصمیم می گیریم. همه منتظر بودند که گویا ما از افغانستان بیرون نمی شویم. ولی لازم نبود که باقی می ماندیم.»
مؤلفین کتاب خیانت به سوسیالیزم از مخالفت نجیب الله با خروج بدون قید و شرط از افغانستان سخن می گویند: «در پایان، نجیب الله، مخالفان تجدید نظر طلبی در رهبری حزب کمونیست اتحاد شووری و ارتش و متحدینی چون کوبا و انگولا به مخالفت با عقب نشینی (قوای شوروی ازافغانستان بدون شرط برخاستند.»
اگر خروج نیروهای شوروی از افغانستان به دولت حزب دموکراتیک خلق و رهبر آن نجیب الله تحمیل شد آیا این به معنی رویگردانی شوروی ها از این دولت و رهبرآن بود؟
هرچند شوروی ها پس ازخروج نیروهای شان با ارسال کمک های هنگفت نظامی و مالی تا سه سال دیگر موجب بقای حاکمیت حزب دموکراتیک خلق و نجیب الله در رهبری این حاکمیت شدند، اما در واقع آنها نخستین گام را در رویگردانی از نجیب الله و دولت حزب دموکراتیک خلق با امضای توافقنامۀ ژنو و سپس خروج قوای خود برداشتند. شوارد نادزه وزیر خارجه شوروی که در پای این توافقنامه با همتای امریکایی خود به عنوان تضمین کنندگان امضاء گذاشت، بعداً از خیانت بانجیب الله سخن گفت:
«من در وقت امضای این قطع نامه احساس بدی داشتم و این کار برایم به شدت مشکل می نمود. و در راه برگشت در طیاره فهمیدم که ما با نجیب الله خیانت کردیم.»
چرا شوروی ها چنین کردند؟ افزون برآنکه خروج نیروهای شوروی ازافغانستان بخشی از سیاست های گورباچف در مسیر گلاسنوست و پروستریکا بود، آیا آنها به این نتیجه رسیده بودند که حاکمیت حزب دموکراتیک خلق یک حاکمیت محتوم به شکست است؟ یکی ازافسران شوروی متخصص علوم فلسفی در آگست 1987 در تحلیل مفصلی از اوضاع افغانستان و حاکمیت حزب دموکرایتک خلق، سیاست مصالحه ملی و مسیر تحولات آینده را به دیمتری یازوف وزیر دفاع شوری نوشت و از شکست محتوم حزب دموکراتیک خلق وحاکمیت آن سخن گفت:
«هر گاه تجزیه و تحلیل وضع حزب دموکراتیک خلق را بر پایه ی پدیده های واقعی انجام دهیم، نه بر پایه گزارشها ی خبرنگاران صدا و سیمای اتحاد شوروی؛ روشن میگردد که این حزب متشکل از اعضا نبوده، بلکه "حزب کارتهای عضویت" کسانی است که تنها در پی منافع شخصی خود اند. حزب دموکراتیک خلق به گونه ی عینی در راه نابودی سیاسی خود گام بر میدارد. هیچ عملی که متوجه در راستای آن باشد که به این حزب از نفس افتاده روان دو باره ببخشد؛ رهگشا نخواهد بود. مساعی نجیب در این راستا میتوانند تنها کشت و کشتار و خون ریزی را در کشورافزایش دهند. مگر در هیچ صورت از مرگ حزب جلوگیری نمی تواند. در این اوضاع بایست مساعی را نه در دامن زدن به آتش به خاطر نجات حزبی که مرگ آن محتوم است؛ بلکه در ایجاد زمینه برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خود متمرکز سازیم.»
نیروهای شوروی دردسمبر 1979 در دفاع از دولت حزب دموکراتیک خلق وارد افغانستان شدند و بیش از 9 سال در جهت بقای این دولت و استحکام آن جنگیدند. اما در 1988 بدون دسترسی به این هدف و بدون اخذ هیچ تضمینی در بقای دولت حزب مذکور، افغانستان را ترک کردند. روس ها گام آخر را با قطع تمام کمک های مالی و نظامی در آغاز حاکمیت بوریس یلتسن برداشتند. صرفنظر از اینکه درآن زمان دیگر کشوری به نام شوروی وجود نداشت و حزب کمونیست شوروی حاکم نبود، اما همان اعضای حزب و همان ژنرالان ارتش سرخ و افسران و ماموران کی. جی. بی دولت روسیه را به عنوان وارث شوروی در دست داشتند. این ها به نجیب الله و حزب دموکراتیک خلق پشت کردند؛ نه آنکه نجیب الله از آنها روی گشتاند. قطع کمک های روسیه نجیب الله و دولت او را بسوی شکست و فروپاشی برد...............................
http://www.khorasanzameen.net/php/pdf/andishmand02.pdf