سرمايه من، به قولِ یارانِ مبارز و عزیزم (پور انقلابي)، چند جلد كتاب بيش نيست، گاهیوقت از كنارشان دور میباشم، خيلیها دلتنگشان میشوم. برای من، زندگی زمانِ خوشآیند است
که آزادي كشورم را از زيرِ يوغ استعمارِ امپرياليزم جهانخوار بگيريم. در لباني تمام ملیتهای سرزمينِ مشترکمان زمينهي تبسمهای طلائي مساعد گردد. از گرسنگی، نا امنیها و دها معضله تباهکن از جمله ستون پنجم، مافیایی گوناگون، و شبکههای تروریستی، نجات پیدا کنند. تا چهوقت كشورهاي بيروني، خصوصأ (امريكايیها)، بادارِ كشورمان باشد.؟- ننگ است. ننگ؛ بر ما كه با اين قدامتي بلند تاريخي به دستورِ امريكايیها حركت كنيم، بيشتر از چهار دهه میشود كه جنگ است و هر روز کشتن و بستند. در گذشته دو تفكر كه به قدرت رسيد. چپ و راست، (چپ «حزب دموکراتیک خلق، شاخه «پرچم» و راست، احزاب «مجاهدین و خصوصأ طالب - خیانتهای بزرگ طالب فعلأ ادامه دارد».)، نتوانستند که زمینههاي خوب و ارزنده را براي اين سرزمين رنجديده فراهم بسازند. چون اکثریتشان دلسوز نبودند، بخاطر آبادی و سر افرازي کشور فکر نمیکردند، در فکر منافع شخصي و گروهي خود بودند. اگر صادقانه و بیطرفانه نقدشان کنیم، فراوان قابل نقد استند. باید نقدم شوند تا نسلِ بعدی از کارنامههای مثبت و منفیشان بیشتر آگاهتَر شوند. بعد از نشستِ بَن اميد و آرزوي زن و مرد افغانستان کنونی اين بود كه زمينههاي خوب در كشور بوجود ميآيد. با تاسف كه از نشستِ بَن تا بهامروز بيشتر از شانزده سال میشود، سياستهاي ناكام و برتریجویي، شيوونیستی «قومی»، حكومت ديروز (حامد کرزی، «درانی»)، و امروز (اشرف غنی احمدزی، «غلجایی»)، هر روز دها نفر بیگناه کشته و زخمي میشود و کشور بهطرفِ ویرانیها روان است، هر هفته دها مغزِ متفکر از کشور فرار میکند.
«تا زمانیکه با يك طرح زيبا، نيروهاي ملي انديش دلسوز و نسل جوان روشنگر، مبارز راستين كه به يك بشقاب شور نخود معامله نمیكنند، در كنار همديگر جمع نشوند»، نمیتوانيم بخوبي از بنبستهاي فعلي نجات يابيم. تنها، فردي نمیشود كار كرد، بايد صادقانه جمع شد تا كار كرد و تغيير آورد.
«زنده باد، آزادی، زنده باد، عدالت و زنده باد، برابری».