بمناسبت روز جهانی زن
یکی ازصدها مصیبت درخطۀ افغانستان، اِعمال خشونت علیه زنان، این موجودات معصوم و سرکوب شدۀ دامان تاریخِ میهن ماست. توسل به خشونت ازسوی مرد ها در سرزمینِ افغانستان،
بخصوص درسالهای پسین، به حدی بیباکانه، غیرِمسوولانه و بیرحمانه صورت می گیرد که گاهگاه چنین کردارها تا سطح حیوانیت نیز سقوط میکند.
خشونت های فزیکی تا آنجا که عملاً دیده شده وهنوزهم دیده میشود، درکشورما، گونه های دهشتناک داشته است. مانند لت وکوب، آتش زدن یا به آتش سوختاندن، برُیدنِ اعضای بدنِ تجاوزهای وحشیانه ی جنسی گروهی، زنده به گورکردنها، " بد " دادن، حبس کردن درطویله ها وزیرزمینی های تیره و نمناک، ناخن کشیدن، محروم ساختن ازآب و غذا و ده ها نوع دیگرِ زجر و شکنجه و آزار که حتا گاهی به تصوربنی آدم هم نمی گنجد.
اِعمال چنین خشونت های ضد مدنی و ضد عاطفی درحالی درکشورما صورت می گیرد که اکثریتِ زنان و دوشیزه گانِ این خطۀ پامال شده در مسیرِطولانی تاریخ، باربسیارسنگین و طاقت فرسای فقر و محرومیت و بینوایی و بیچاره گی را بر دوش حمل کرده اند. باز، این خشونت های تکان دهندۀ بی مانند درصورتی درسرتاسرِافغانستان علیه این بدنۀ مهم جامعۀ انسانی انجام داده میشود که از یکنیم دهه بدینسو دُهل به اصطلاح دموکراسی، حقوق زن و حقوق بشرازسوی دنیای متمدن یا " جامعۀ جهانی " و دولتمردانِ افغانستان به صدا در آمده و گوشها را کرساخته است .
چرا چنین است ؟
اِعمال خشونت در برابرِ زنان، آنهم درسرزمینی مانند افغانستان، عوامل چند گانه دارد که باید این عوامل را شناخت و درنابودی و خنثی سازی آن کار و تلاشِ جدی و مستمر انجام داد:
اول ) دردِ بیسوادی و سطح نازلِ فهم و دانش
دوم )اثراتِ نا گوار و ناهنجارِ فقرِ اقتصادی و محرومیت های ناشی ازآن
سوم ) اعتیاد به مواد مخدر( گفته میشود تعداد معتادانِ افغانستان ازمرز یک ملیون نفرگذشته است )
چهارم) گسترش اندیشه های بنیادگرایانۀ مذهبی
پنجم ) حاکمیتِ افراط گرایی طالبی و داعشی درمناطقِ مختلفِ کشور واثرپذیری های ننگین و خطرناک آن
ششم ) نبودِ قانون مدنی وحراست کنندۀ حقوق زنان و یا عدمِ تطبیقِ دلیرانه وصادقانۀ آنچه بنام قانون تاکنون وجود داشته است
هفتم ) فساد اداری و ضعف ارگانهای حقوقی، قضایی و اجرایی دولت دربخشهای مختلف حیات فردی و جمعی و بخصوص، عدم بازخواست و مجازات دربرابروحشیگریهایی که علیه زنان صورت می گیرد
هشتم) تسلطِ فرهنگِ معافیت یا میراث نا باب و باقیمانده اززعامت سیزده سالۀ حامد کرزی
نهم ) وجودِ بیماریهای روانی و ناراحتی های ناشی از آن
دهم) همنوایی ملاهای مساجد با خشونتگران و موعظه های کوردلانۀ آنها
یازدهم) حاکمیت نظام فئودالی قبیله یی و افکا ر و اندیشه های سنتی، عقب مانده و دست و پاگیر
دوازدهم) وجودِ تفنگدارانِ غیرمسوول، زورمندانِ جهادی و تنظیمی، وقدرتمندانِ دولتی که ازخرافات، جنایات و جنایتکاران حمایت میکنند.
علاوه ازآنچه گفتیم، شاید اسباب و دلایل دیگری نیزدراین زمینه تداخل داشته باشند که برای درک و شناسایی دقیق ترآنها، تحقیق و بررسی رسمی، راهگشایانه و کارشناسانه نیاز است.
حال باید پرسید، پس چگونه ممکن خواهد بود با اینهمه مصایب و نابسامانی های فکری و اجتماعی سخت جان و دیر پای مبارزه نمود؟ و بالاخره، راهِ اساسی بیرون رفت ازاینهمه معضله های خونین و ننگین کدام خواهد بود ؟
درپاسخ باید گفت که هرچند تقابل با سختیهای ذکرشده و بیرون رفت ازدرونِ مصیبت های دیرینه یی که برشمردیم، کارِسهل و آسانی نیست، اما به هیچوجه نا ممکن نیز نخواهد بود، اگراقدامات و اجراآتِ آتی درجامعۀ آزار دیدۀ ما صورت بگیرد :
اول) مردم ما، اعم اززن ومرد، باید با سواد ساخته شوند ومتعاقباً، سطح فهم و سوادِ عمومی قدم به قدم بالا برده شود.
دوم) برای آنکه چنین تلاش و کوشش به نتیجۀ دلخواه برسد، بایستی سطح آموزش و پرورش در چارچوبِ معارفِ کشور، بامعیارهای علمی و مدنی استوارساخته شود.
سوم) باز، بخاطرِبه کرسی نشاندنِ همچو برنامه ها، باید اولترازهمه به آماده سازی هزارها معلم یا آموزگارِ مسلکی،آگاه ، دانا وبا تقوا پرداخته شده رفاه زنده گی و مصوونیتِ جانی و مالی آنها تضمین گردد.
چهارم) نصابِ تعلیمی و تدریسی درچارچوبِ معارفِ افغانستان باید تحت کنترول و نظارتِ شخصیت های علمی، مسلکی، مجرب و روشن اندیش قرار داده شود.
پنجم) باید دربرابرِ کوردلی ها، موعظه ها و زهرافشانی های مذهبی افراطیون دست بکارشد و بخصوص، دولتِ برسرِ اقتدار باید با تنفیذِ قانون مدنی و انسانگرایانه وتطبیق جدی و صادقانۀ آن، اقداماتِ اساسی و ضروری غرض کاهش ویا محوخشونت های غیر انسانی روی دست گیرد.
ششم) زنان و دوشیزه گانِ کشور، باید ازخواب غفلت بیدارشده از مجرای مختلف و با ذرایع گونه گون دربرابرتحقیرها، خشونت ها و بی احترامی هایی که برضد شان صورت میگیرد، به مبارزۀ مرگ و زنده گی متوسل شوند. قشرآگاه و با سوادِ زنانِ کشور، مسوولیت خطیرتاریخی دراین زمینه را بدوش دارند تا آنها را درامر مبارزۀ رهایی جویانۀ شان دستگیری و رهنمایی نمایند.
هفتم) پسرانِ جوان منحیث برادران و همشهریانِ متمدن و دارای اخلاق نیک و شحصیت های عالی اجتماعی و نیزهمسرانِ آگاه ، دانا و دلسوز درهرزمان و هرمکان ، باید حامی ومدافع حقوق، حیثیت و شخصیت، خواهران، مادران و همسرانِ خویش شوند و هرگز فریبِ سخنان و تبلیغاتِ ملانماهای کوردل و استخدام شده را نخورند.
هشتم) باید پدران، مادران وجوانان درحوزه های بود و باش خویش، سخت متوجه اعمال و گفتارملاها و مذهبی هایی باشند که خود شان را پیشوای دین میخوانند، ولی چون عناصرِ طفیلی زنده گی میکنند که نه اصلیت و هویت شان روشن است و نه ازعلم و دانش بهره یی دارند.
نهم) مردانِ افغانستان، بجای بدبینی، نگرانی، بی اعتمادی و ناباوری های بیجا و بی مورد، باید بالای همسرانِ خویش اعتماد داشته باشند، به شخصیتِ آنان احترام بگذارند، ازقضاوت های شتابزده و تصامیمِ بی خردانۀ ندامت آوربپرهیزند و درایجادِ فضای اعتماد و محبتِ متقابله تلاش بخرچ دهند.
دهم) زنان و مردانِ افغانستان باید درمقابلِ افراد و گروه های افراطی، شرانداز و تیره اندیش، ازهر قماش و درهر لباس و قیافه یی که هستند ویا باشند، با جدیت، با منطق، دلیری و فدا کاری به مبارزه برخیزند.
یازدهم) مردانِ کشورعزیز ما باید تواضع، گذشت، مروت، اخلاق حمیده، رعایت های متقابله، ترحم، مدارا، سخاوت و محبت دربرابرِهمسرانِ درد دیده، معصوم و مظلوم شان را از زمرۀ صفات و ممیزاتِ بزرگِ انسانی دانسته دست ازبدگویی وبد خویی وخشونت ورزی دست بردارند.
دوازدهم) دولتِ افغانستان باید مساجد و مراکزِ دینی و مذهبی را ازلوثِ عناصرِشیاد، افراطی، زن ستیز، تیره دل و صادر شده از خارج که ظاهراً تحت نام امام، ملا، واعظ، مدرس و عالمِ دین دست به تبلیغاتِ زهرآگینِ ضد زن، ضد علم و ضد زیبایی های زنده گی انسانی میزنند، تصفیه نماید.
سیزدهم) جمعیت العلمای افغانستان، بجای آنکه همیشه برسطح مسایل بیندیشند و برضد روشنی و مطبوعات و آزادی افکار جامعه برزمند، باید برضد خشونت ها، خیانت ها، خونریزیها وانواع جنایت های تروریستی و ضد بشری که همه روزه درداخل کشورصورت می گیرد، بایستند و صدای شان را مسوولانه بلند نمایند.
چهاردهم) منابع و مقام های مسوول دولتی بایستی علاوه از تصفیۀ مساجد ومدارس ازوجود عناصرتیره اندیش سلفی و وهابی و ...، برنامه های سازندۀ تبلیغاتی را تدوین نموده به اختیارامامان مساجد بگذارند تا آنها درهرباریکه نماز برگزارمیشود، باتدریس و تبلیغ چنان برنامه های انسانی پیرامون رعایت حقوق، حیثیت و شخصیت زنان کشورعزیز ما موعظه نمایند.
اینها که گفته آمد، همان حد اقل هایی اند که هرگاه درافغانستانِ ماتمزده مدنظرگرفته شده و بدان ها عمل شود، یقین کامل دارم سطح خشونت ها و بربریت های ضد زن و ضد فرزند آدم به قدرکافی کاهش خواهد یافت.
من سخت امید وارم گروه های رجعت گرای زن ستیز و دشمن کیش مانند گروه طالبان، داعشیان و بنیادگرایان مذهبی و سایرافراد و عناصر ضد علم و ضد حق و عدالت، هرگز درسرزمین آبایی ما، زایل و سرنګون ګردند تا نور دانش و بینش درفضای مملکت عزیزما تلالو نموده کلیه باشنده های این کشور، بخصوص زنان عذاب کشیدۀ آن بتوانند به احقاق حقوق انسانی شان دست یابند. (پایان)