اعیاد جمع عید است و عید عبارت است از جشن و روز جشن و هر روزی که در آن یاد و بودی باشد از خوشی و شادی برای گروهی ار مردم. بعضی از اعیاد خصوصی و رنگ مذهبی دارند
و هم چنان هستند اعیادی که عمومی تلقی میگردند و آراسته با رنگ طبیعی اند.
اعیاد مذهبی از این قرار اند:
اول- عید فطر: این عید به روز اول شوّال اتفاق میافتد. در این عید مسلمان های به دید و بازدید می پردازند. بزرگان به خردسالان بنام عیدی پول میدهند. این عید به مناسبت پایان یک ماه روزه برپا میگردد و جشن گرفته میشود.
دوم- عید قربان: در این عید مسلمانان گوسفند و گاو میکشند و این قربانی به اساس آن صوت میگیرد که -نظر به عقاید دینی – خداوند به حضرت ابراهیم خلیل امر کرد تا پسرش اسماعیل را قربانی کند. ابراهیم امر خداوند را پذیرفت، دست و پای پسرش را بسته کرده، چشمانش را بندید و تیغ را بر گلوی اسماعیل نهاد و فشار آورد و اسماعیل را ذبح تلقی کرد. زمانی که چشمانش را باز کرد، دید که عوض اسماعیل گوسفند ذبح شده و زیر تیغ افتاده است. بر این مناسبت مسلمانان گوسفند میکشند. این عید به روز دهم ذیحجه اتفاق میافتد و مراسم مانند عید فطر برگزار میگردد.
سوم- عید فصح: در این عید یهودیان هر سال به یاد خروج بنی اسراییل از مصر خوشی می نمایند و آنرا "عید فطر" هم میگویند.
چهارم- عید قیام مسیح: این را مسیحیان هر سال به یاد صعود حضرت عیسی مسیح برپا میدارند و به چهار اپریل آغاز میگردد و برای یک هفته ادامه پیدا میکند.
پنچم: عید غدیر: این عید به هیژده ذیحجه برپا میگردد و این روز پیروان مذهب شیعه جشن گرفته و میگویند که حضرت رسول در این روز حضرت علی را به جانشینی خود انتخاب نموده است.
و اما عید نو روز یا عید طبیعی و همگانی:
این عید از گذشته های دور تاریخی به این سو به روز اول حمل جشن گرفته میشود. در این روز دید و بازدید به عمل می آمد و بزرگان به خردسالان پول یا چیزی دیگر عیدی میدهند. این عید را ایرانیان "نوروز سلطانی" هم میگویند.
نوروز در زمان قدیم در اول بهار نبوده، بلکه در فصول سال میگشت، گاهی به بهار، کاهی به تابستان و گاهی به زمستان می افتاد. در سال ۴۷۱ هجری قمری به فرمان جلال الدین، ملک شاه سلجوقی حکیم عمر خیام و چند منجم دیگر "تقویم جلالی" را تنظیم کردند و نوروز را به روز اول بهار و یا نخستین روز برج حمل قرار دادند. پنج روز اول نو روز نوروز عامه میگفتند، که پادشاهان با برگزاری دربار عام حاجت های مردم را برآورده میساختند. روز ششم را نوروز خاصه یا نوروز بزرگ می نامیدند، پادشاهان خاصان و ندیمان خود را میپذیرفتند و به عیش و عشرت می گذرانیدند. تا هنوز مردمان پیرو این راه در این روز خوشی و شادی می نمایند، دسترخوان هفت سین می گسترانند، سمنو می پزند و هفت میوه درست میکنند، میخورند و شادی می نمایند.
نوروز نه تنها با انسانها ها مسرت م بخشد، بلکه موجب مسرت موجودات دیگر نیز میگردد. زمین را می بینیم که در زمستان کفن برف پوشیده و گویا می میرد، به نوروز دوباره زنده میگردد و کفن را پاره کرده و لباس زمرّدین می پوشد. آسمان در اثر نور افشانی خورشید و ماه و ستاره ها به خنده در می آید. بوی گل های رنگارنگ رد گلستان ها بلبلان شیدا را مست ساخته و بر شاخساران میرقصند، ترانه های دل انگیز میخوانند و محبت حقیقی را تحقق می بخشند. غزالان قدم بر سبزه های میگذارند و مشک می افشانند. دهقانان با خوشوقتی تمام دست به کشت و زرع میزنند. درختان از شکوفه تاج مرصع بر سر میگذارند و بهتر ار هر پادشاهی، "پادشاهی" میکنند. آبشارها مانند مطربان خوش آواز به روح غذا می رسانند و دل ها را زنده نگاه میدارند. کبک های خرامان می از جام نوروزی می نوشند، مست میگردند و به آواز خوانی سر میدهند. دانشوران به نوآوری و کشفیات تاره دست میزنند و ابزار های پیشرفته تری را آماده می سازند.
این هم مسرت آفرینی ها در اصل چیزی نمی باشد به جز از قدرت نمایی "حقیقت کل". ولی کسانی که نوروز را به باد انتقاد میگیرند و انرا تجلیل نمی نمایند، در اصل قدرت نمایی حقیقت کل را انکار می نمایند.