از ماست که بر ماست

آنچه در این جستار پیش خواهم کشید؛ شاید در وهلۀ نخست ایجاد سؤتفاهم بکند و باعث رنجشی عدۀ شوند و شاید هم کسانی آن را واقعیت انکار ناپزیر

بداند که تا به حال درقبال آن مهر سکوت بر لب زده و کمتر به خود اجازه داده ایم که این مسائل جنجالی را مطرح نماییم

 

 " نکته ها چون تیغ پولاد است تیز --- گر نداری توسپر واپس گریز ---
 پیش این الماس بی اسپر میا --- کز بریدن تیغ را نبود حیا " ۰
 (مولانایی بلخی) 
آنچه در این جستار پیش خواهم کشید؛ شاید در وهلۀ نخست ایجاد سؤتفاهم بکند و باعث رنجشی عدۀ شوند و شاید هم کسانی آن را واقعیت انکار ناپزیر بداند که تا به حال درقبال آن مهر سکوت بر لب زده و کمتر به خود اجازه داده ایم که این مسائل جنجالی را مطرح نماییم ۰ هدف  از طرح این موضوعات چیزی جز ایجاد شک و تردید و روحیۀ پرسشگری و اندیشه ورزی و پرداختن به زوایایی تاریک سرزمین هندوکش ( اندیشه کش) چیزی  دیگری نیست ۰ به تمام اقوامی که در افغانستان می زیند و زندگی می کنند؛ احترام دارم و هرگز این اجازه را به خود نداده و نمی دهم که به ساحت هیچکدام از مردمان این خطه هتک حرمت نمایم ۰ اما چون با تمام وجودم به این مردم و این سزمین علاقه دارم و خود را یک عضو کوچک از این خانوادۀ بزرگ می دانم و نسبت به سرنوشت شوم و خونباری که در کشور ما جریان دارد؛نخست به عنوان انسان و بعد به عنوان یک شهروند احساس مسئولیت می کنم ۰ وقتی پدران و مادران فرزندانشان را دوست دارند و نسبت به آیندۀ شان نگران هستند؛  بنابر این همیشه مواظب فرزندان خود می باشند و گاهی هم آنان را مورد سرزنش و انتقاد قرار می دهند ۰ ولی این سرزنش و انتقاد هم لازم وهم می تواند مفید باشد؛ چون از رویی کینه توزی و تحقیر صورت نمی گیرند؛ بلکه به علت مهر ودلسوزی و آینده نگری پدران و مادران می باشند ۰ هرگز نباید هیچ انسانی را به خاطر دین؛ زبان؛ زادگاه و قیافه و شکل فیزیکی اش مورد سرزنش و یا تمجید قرار داد ۰ چون هیچ انسانی حتا پدر و مادرش را هم انتخاب نکرده است؛ تا چه رسد به زبان و دین و زادگاه ۰ اگر کودکی مسلمان زادۀ را به دست یک خانوادۀ بودایی بدهید حتمأ بودایی خواهد شد و اگر کودکی فارسی زبان را تحویل یک خانوادۀ چینی بدهید؛ بدون تردید چینی زبان خواهد گردید ۰ حتا نسبت به پدر و مادر اصلی خود هم احساسی چندانی نخواهد داشت ۰ پس داشتن هیچ زبان ؛ دین؛ زادگاه و حتا پدر و مادر خاصی نیز افتخار ندارد ۰ چون هیچ کدام را ما انتخاب نکرده ایم ۰ برای این که انسان فقط مسئول افکار و کردار ی هستند که آگاهانه وبه اختیار بر گزیده باشد ۰ من شخصأ در خانوادۀ فارسی زبان و اهل تشیع در ولایت فراه زاده شده ام ؛ هر چند عاشقانه زادگاهم و خاطرات تلخ و شیرین گذشتۀ خودم را دوست دارم؛  اما همۀ چیزهای ارثی را مورد بازبینی و کنکاش و تردید قرار داده ام ۰ دین من انسانیت؛  عشق؛  آزادی و آزادگی می باشد ۰ زبان من افکار و اندیشه های هستند که شخصیت مرا می سازد ۰ حتا میهن من دیگر جغرافیای خاصی نیست ۰ تمام بشریت را عضو یک خانواده می دانم ۰ زمین خانۀ مشترک انسان و آسمان سقف این خانه است وما هم مهمانان چند روزه ای بیش نیستیم ۰ بنا بر این به هیچ چیز نمی شود دل بست و افتخار کرد ۰ ( دل مبند بر این جهان سست بنیاد --- که این عجوزه عروس هزار داماد است ) تا به حال به گفتۀ دانشمندان یکصد میلیارد آدم آمده اند و رفته اند ۰ انسان برای رهایی خودش از سه زندان باید تلاش نماید ۰ زندان تاریخ؛  زندان اجتماع یا جامعه و زندان خویشتن ۰ برای رهایی از زندان تاریخ باید تاریخ را به دقت و با دید انتقادی مطالعه نمود و آنچه را که مورخین به ما به یادگار گذاشته؛ نباید بدون چون و چرا پزیرفت ۰ تاریخ می تواند به انسان دورنما و پرسپکتیو بدهد و انسانی که مسائل انسانی را با دید تاریخی نگاه می کند و در بستر تاریخ امور را بررسی می نماید باید دید باز بیابد ۰ چون همۀ دستاوردهای مادی و معنوی بشر دریک روند تاریخی شکل گرفته و یکباره و در خلاء به وجود نیامده اند ۰ سراغ انسان واقعی را باید فقط در جادۀ تاریخ گرفت؛ چون انسان موجودی است در حال شدم ۰   همینطور برای شناخت دین باید تاریخ ادیان را به دقت خواند؛  برای شناخت زبان باید چگونگی به وجود آمدن زبان را مطالعه نمود ۰ ( آلبر کامو:  من از میان ابدیت و تاریخ؛  تاریخ بر گزیده ام)  اما همین تاریخ که می تواند آگاهی بخش و روشنگر باشد گاهی باعث ایجاد تفرقه؛ غرور بیجا و جاهلانه و عامل جنگ و جنایت هم می گردد ۰ مورخین نیز انسان هستند ۰ گاهی تاریخ سازی می کنند و به دروغ افتخاراتی را می آفرینند و چیزهای را جعل می کند که نسل ها و سده ها انسان را می فریبد و باعث ایجاد فجایع می شوند ۰ پس نخستین وظیفۀ اهل قلم و قشر روشنفکر به باور من این است که تاریخ سرزمین خودرا بی رحمانه نقد و بررسی و سره از ناسره تمیز دهند و به هر نتیجۀ که رسیدند بدون هیچگونه ترس و محافظه کاری آن را منتشر کنند ۰ تا دیگر به مرده ریگ گذشتگان بی خودی افتخار نکنیم و قوم و قبیله و کشور خودرا مرکز دایرۀ تاریخ قرار ندهیم ۰ بدبختانه من هیچ اثری با ارزشی که تاریخ سرزمین هندوکش را؛ آگاهانه؛  صادقانه؛  شجاعانه و نقادانه مورد سنجش و ارزیابی و چالش قرار داده باشد سراغ ندارم ۰ بیشتری مورخین که من آثارشان را مرور کرده ام؛  فقط تاریخ سازی نموده اند و درکی بسیار عقب مانده و کوته نظرانه ای به مسائل داشته اند ۰ شاید چنین تاریخ های برای ارضای احساسات ناسیونالیسم و شئوونیسم ممد واقع گردند اما به هیچ وجهی نمی تواند نقادان و روشنفکران اصیل را مجاب سازند ۰ ما نمی توانیم مدرنیته و دموکراسی و ارزش های نوین را داشته باشیم؛ مگر این که از این افکار قرن نوزدهمی و اوایل قرن بیستم به سلامتی عبور کنیم ۰ برای رفع موانع باید  تاریخ و فرهنگ خود را غربال نماییم و آنچه را که مفید هستند نگهداریم و آنچه را که تاریخ مصرفش گذشته کناربگذاریم ۰ روزی با یک  هموطنی بحث می کردم و او نظر مرا در بارۀ سلطان محمود غزنوی و احمد شاه درانی پرسید؛ چون من به بیماری خود سانسوری دچار نیستم؛  نظرم را روشن و واضح و بدون تعارف اظهار نمودم ۰ ایشان بر آشفت که این دو شخصیت افتخار سرزمین ماست و تو حق نداری که آن ها را متهم به به جنایت و تجاوز بکنی ۰ گفتم نخست من با واژۀ افتخار مشکل دارم و دیگر اینکه در مغولستان تندیس چنگیز خان را مقدس می دانند و مردم از سراسر مغولستان به زیارت و عرض ادب به آنجا می روند ۰ آیا به نظر شما چنگیز خان اسطوره ای رهایی  بخش است و یا یک ننگ ناریخ و ننگ بشریت و یک ویرانگر تمام عیار؟  در پاسخ گفت بدون تردید چنگیز یک جنایت کار بالفطره است ۰ گفتم خدا پدر و مادرت را بیامرزد کارم را آسان نمودی؛  گفت چگونه؟  گفتم پس باید جنابان سلطان محمود غزنوی؛ نادر افشار و احمد شاه درانی را از نگاه و دید یک هندی و یک هندو بررسی نمود ۰ چون همان بلایی که چنگیز بر سر خراسان آن زمان آورد؛  همان بلا را بلکه کمی بدتر آن را این آقایان بر سر مردم بدبخت هند آوردند ۰ این دوست تو گویی آب شد و به زمین رفت وسراپا سکوت شد ۰ خوشحال شدم که بالاخره قانع گردید؛  اما لختی نگذشت که دیدم با ادعای بزرگتری لب به سخن گشود ۰ گفت که آن ها باعث شدند که کفار را مسلمان کنند و کارشان کاملأ درست بوده اند ۰ دیگر چیزی برای گفتن وجود نداشت؛ نیشخندی زدم و از هم خدا حافظی نمودیم ۰ آیا با چنان درکی از تاریخ ووقایع تاریخی می توان شعور تاریخی ایجاد کرد؟ پس باید واقعیت ها را گفت حتا اگر اکثریت باوری دیگری داشته باشند ۰ من شخصأ اگر سخنی وجدان و خرد مرا مجاب نکند؛  هرگز برای دلخوشی کسی مهر تأیید بر آن نخواهم گذاشت ۰ حتا اگرسخن بزرگترین نابغۀ زمان هم باشد ۰ من با هرگونه شئوونیسمی مخالفم ۰ دوستانی ایرانی زیادی دارم که تعداد شان اهل اندیشه و قلم هستند؛  ولی همواره از مورخین و نویسندگان ایرانی که تمام افتخارات منطقه را از آن خودشان می دانند مشکل دارم و دیدگاه هایم را قاطعانه ابراز می دارم ۰ برای من در عرصۀ اندیشه چیزی بنام تابو وجود ندارد ۰ و هیچ چیزی در زیر آسمان نیست که نشود آن را نقد کرد ۰ ولی بیشتری کسانی که می شناسم در گرداب خودسانسوری و محافظه کاری سال هاست که گیر کرده و حاضر نیست به آنچه خوانده و به آن رسیده بی محابا بر روی کاغذ بیاورند ۰ من به این دوستان از لحاظ فکری هیچ ارادتی نداشته و ندارم هرچند از نگاه شخصی و رفاقت احترامی زیادی برایشان قائلم ۰ و اما زندان دوم ؛ زندان جامعه و اجتماع است ۰ این زندان در تار و پود جامعه آنچنان تنیده شده که دامن همه را گرفته و رها نمی کند ۰ یکی از عوامل اصلی خود سانسوری قشر روشنفکر همین زندان نامرئی اجتماع و جامعه است ۰ انسان نگون بختی که در چنین جامعۀ زاده می شود؛  به ویسلۀ خانواده؛ مکتب؛  محل کار؛ از طرف حکومت؛  نهاد های مذهبی و به طور کلی از طریق باورها و سنت های حاکم بر جامعه همیشه زیر تیغ سانسور قرار می گیرد ۰ چنین انسانی به مشکل می تواند از این دایره ای شیطانی خود را رها سازد ۰ ما نام ترس؛  جهل؛  بزدلی؛ محافظه کاری؛  همراه شدن با هر کسی و با هر چیزی را گذاشته ایم؛  احترام؛  حرمت؛  گذشت؛  رفاقت؛  حالا زمانش نیست؛  باعث تفرقه می شود؛  ما را متهم به ستیزه جویی می کنند و ده ها دلیل تراشی بی مورد و نا معقول دیگر ۰ اما غافل از این که روشنفکر باید آیینۀ زمان خودش باشد و گرنه آیینۀ هیچ زمانی نخواهد بود ۰ روشنفکر نه دانشمند است که صرأ کار آکادمیک بکند ونه فیلسوف که بسیاری وقت ها در جهان انتزاعی زندگی می کند ۰ روشنفکر تا زنده است باید وظیفه اش را انجام دهد وقتی مرد دیگر کاری از او ساخته نیست ۰ روشنفکر باید از عوام زدگی و عوام فریبی به شدت بپرهیزد ۰ روشنفکر حق ندارد دنباله رو باشد ۰ بر عکس باید افق و دور نما داشته باشد ۰ روشنفکر همانند یک شاعر که در یک علف هرز زیبای هایی را می بیند که انسان غیر شاعر از آن عاجز است ۰ روشنفکر باید درد ها و اولویت ها را درست تشخیص دهد و چون یک پزشک و طبیب حاذق انگشت را بر نقطۀ درد بگذارد و در درمان آن بدون هر گونه ملاحظه کاری صادقانه بکوشد ۰ من هیچگونه توجیۀ که محافظه کاری را ترویج  بکند نمی پزیرم ۰ باید دیوار های پوسیدۀ که جلو پیشرفت را سد نموده مشخص کرد و با آن به صورت مدنی و بدون تزلزل مبارزه و در گیر شد و از هیچ چیز نهراسید ۰" به قول برتراند راسل: بزرگترین زندان انسان؛ افکار محدودش است؛ هرچه تفکرش محدود تر باشد؛  میله های زندان قطور تر خواهند بود ۰"  به باور من سرنوشت هیچ انسانی و هیچ مردمی و جامعۀ نه آزادی است و نه اسارت و بردگی ۰ این خود ما هستیم که باید تصمیم بگیریم که می خواهیم آزاد باشیم یا در زیر یوغ خود کامگان و یا خودرا در زندان اجتماع و جامعه و سرنوشت در بند می خواهیم ۰ و به گفتۀ نیچه " پرنده ای که پرواز بلد نباشد به قفس می گوید تقدیر ۰" و یا به سخن آندره ژید " مورد نفرت واقع شدن به خاطر هویت خویش؛ بهتر از آن است که به خاطر آن چیزی که نیستی مورد محبت قرار بگیری ۰" برای مبارزۀ مدنی باید چند چیز وجود داشته باشند:  ۱- خود آگاهی؛ ۲ آگاهی و شناخت درست؛ ۳ دانش لازم؛ ۴ شجاعت اخلاقی؛ ۵ برنامه ریزی و دیسپلین ۰ و اما زندان خویشتن که به باور من خطر ناکترین و مسخ کننده ترین و غیر قابل روئیت ترین زندان  تاریخ انسان است ۰ بی خود نیست که سقراط حکیم خود شناسی را بالاترین مرحلۀ شناسایی و شناخت می داند؛ انسانی که از شناخت خودش عاجز باشد چگونه می تواند دیگران و جامعه را درک بکند؟ با توجه به این که خود شناخت هم امری کاملأ نسبی است ۰ پیر بلخ جناب مولانا هم به این مسئله پی برده و در آثار منثور و منظوم خود به این مهم پرداخته است به طور نمونه این ابیات: " می گریزم تا رگم جنبان بود  --- کی گریز از خویشتن آسان بود ---- نه به هند است ایمن او نه در ختن --- آنکه نفس اوست خصم خویشتن ۰" یا در جای دیگر می گوید: " ای شهان کشتیم ما خصم برون --- ماند خصمی زان بتر در اندرون --- کشتن این کار عقل و هوش نیست --- شیر باطن سخرۀ خرگوش نیست --- سهل شیری دان که صف ها بشکند شیر آن است آن که خودرا بشکند ۰" انسانی که بر خود تسلطی ندارد و ضعف ها و نقاط قوتش را نمی شناسد چگونه می تواند معلم اخلاق دیگران باشد؟  انسانی که می خواهد کار فکری و روشنگری بکند در قدم نخست باید به خود سازی و خود شناسی خویشتن خویش پرداخته باشد؛  فقط مطالعۀ چند کتاب کافی نیست ۰ شاید در ذهن شما خوانندۀ عزیز به درستی این پرسش مطرح شده باشد که آیا خود نویسند ۀ این جستار در این مسیر گامی بر داشته است؟  صادقانه می گویم که سال هاست که می کوشم تا شاید بتوانم اندکی خودرا بشناسم و اول بر خود چیره شوم؛  این که موفق بوده ام یا خیر باید کسانی که با من در ارتباط هستند قضاوت نمایند؛ چون شاید من خودم در شناخت خود به اشتباه رفته باشم ۰ اما هرگز چیزی را از کسی طلب نخواهم کرد مگر این که خودم تا اندازۀ به آن رسیده باشم و به آن باور داشته باشم ۰ و حالابحث را ادامه می دهم و مسائل چالش بر انگیزی را که مدتی است مرا به خود مشغول داشته به عرض شما دوستان می رسانم:  نخست این که مردم سرزمین هندوکش بسیار استقلال طلب اند و در طول تاریخ خود این را بار ها به نمایش گذاشته ولی به هیچ عنوان آزادی طلب نیست ۰ با تمام نظام های سیاسی خودکامه کنار آمده اند ۰ اگر مستبد خودی و اهل همین سرزمین بوده با آن ساخته و به هر فلاکت و نکبتی تن داده؛  فقط کافیست که به دو سدۀ اخیر نظری کوتاهی بیفکنیم ۰ آزادی اندیشه و آزادی بیان دغدغۀ مردم ما نبوده اند ۰ چون اندیشۀ  نبوده که بیانش کنند ۰ ( بگذریم از یک و نیم نفری که در قرن بیستم پیدا شدند)  مثلث شوم حاکمان و ملاها و خان ها بودند که به افکار عمومی جهت و شکل می دادند ۰ این مثلث نا مبارک نیز از آسمان ظهور ننمودند بلکه زادۀ همین جامعه بودند ۰ درست به همین دلیل استبداد همواره خودرا باز تولید کردند چون جامعه هم مثل آن هافکر می کردند ۰ این که همانند ناسیونالیست ها و چپی های کم سواد حساب مردم را از حاکمان جدا بدانیم و مردم را به یک امر مقدس ارتقا بدهیم اگر از روی فریب کاری نباشد حتمأ از روی کم دانی است ۰ ظلم و خودکامگی زمانی به وجود می آیند که هم ظالم و هم ظلم پزیری وجود داشته باشند ۰ ظالم و مظلوم دو رویی یک سکه هستند ۰ چه زیبا ویکتور هوگو فرموله نموده است: " جامعۀ که به ففر و استبداد تن می دهد؛  دینی که دوزخ داشته باشد و کشوری که ستم بکند؛  فرومایه اند ؛ من جامعۀ بدون خودکامه؛  دینی بدون تحمیل و کشوری بدون مرز می خواهم ۰" من ذاتأ انسان و تصادفأ فرانسوی زاده شده ام ۰"   آرتور شوپنهاور: " آن که برای ابلهان می نویسد؛  همواره مخاطب بسیار می یابد ۰" کافیست همین چهار دهۀ اخیر را مورد مداقه و بررسی قرار دهیم تا به صحت این گفته ها پی ببریم ۰ مردم ما با دست خالی مدت ده سال با ارتش تا دندان مسلح سرخ شوروی و مدت چهار سال با دست نشانده اش جانانه رزمیدند و از بذل جان و مال خود کوتاهی نکردند ۰ تا بالاخره به پیروزی ظاهری که همان استقلال بدوی می باشد رسیدند ۰ چون معنی استقلال را فقط نبودن نیروهای رزمی بیگانه می دانند ۰ قیام مردم ما علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق خود جوش به حق و شجاعانه بودند ۰ اما در زمان حکومت چهار سالۀ دکتر نجیب الله وقتی قشون بی رحم ارتش سرخ سرزمین هندوکش را ترک نموده بودند؛  آهسته آهسته شور مبارزه ته کشید و بسیاری از مجاهدین دیگر دلیل و رغبتی به جنگ نداشتند چون آن ها مخالف اجنبی بودند نه مخالف استبداد و خود کامگی خودی ۰ بعد از فروپاشی حکومت دکتر نجیب؛  سران مجاهدین مثل مور و ملخ از پاکستان و ایران به سوی ارگ سرازیر شدند ۰ در زمان حکومت بی بر نامۀ سران مجاهدین نیز خبری از آزادی ؛ عدالت  و آبادانی نبود که هیچ بلکه جنگ های قدرت طلبان آغاز گردیدند  که باعث مرگ و نابودی هزاران انسان بی گناه شدند و آنچه که از دست برد و یرانی ارتش سرخ و حکومت دکتر نجیب جان سالم به در برده بودند در مدت چند هفته توسط برادران غیور مجاهد با خاک یکسان شدندو بسیاری از زیر ساخت های اقتصادی و اجتماعی نابود گردیدند؛  اما مردم ما هرگز در مقابل این طایفۀ خودکامۀ تازه به دوران رسیده قیام نکردند ۰ چون خودی بودند ۰ با آمدن گروه تبهکار؛  تروریست؛  انتحاری و بی فرهنگ طالبان که از هیچگونه جنایتی در حق تمام اقوام کشور کوتاهی نه نمودند و ازکشتن؛  سنگسار کردن؛  تجاوز؛  شلاق زدن؛  ویران کردن آثار گران بهای تاریخی کم نیاوردند و آمدند و سوختند و بردند اما نرفتند ۰ اما منجر به قیام سراسری علیه آن ها  نشد ۰ چون خودی بودند ۰ اگر همین طالبان ایرانی یا چینی یا هندی و یا  حتا از تاجیکان و یا ازبکان و هزاره ها بودند؟  آیا هم وطنان پشتون ما باز هم سکوت می کردند و دست به اسلحه نمی بردند؟  در خود مناطق پشتون نشین این گروه مرتجع و نا انسان مکاتب و شفاخانه ها و جاده ها را ویران کردند و این اقلیت نام مردمان پشتون را بد نمودند در صورتی که اکثریت مردمان پشتون با کارهای زشت و غیر انسانی طالبان جهل موافق نبودند؛  اما چرا علیه آن ها قیام نکردند ۰ چون خودی بودند ۰ من نمی دانم که آقای دوستم چه تاجی بر سر مردم بی نوایی ازبک گذاشته که چشم و گوش بسته به دنبالش می روند ۰ دوستم به جز این که هنگام رأی گیری به سراغ آنان رفته است؛  در چه زمینۀ برای این مردم مظلوم و فقیر کاری انجام داده است؟  آیا در بین جمعیت چند میلیونی هموطنان ازبک ما هیچ شخصیتی دیگری نیست که بیاید و از حقوق به حق این مردم دفاع نماید؟  آیا مردم زحمت کش ازبک نمی دانند و نمی بینند که چگونه جناب دوستم با سر نوشت و آرایشان معامله گری و کسب شهرت و قدرت و در آمد می کند؟  چرا می بیند ولی چون هم تبارهستند همانند سایه به دنبالش روانند ۰ چون خودی است ۰ سران جبهۀ شمال و یا همان شورایی نظار سابق که در حکومت آقای کرزی و حتا آقای اشرف غنی دارایی مناصب و پست های کلیدی بودند؛  برای مردم فقیر پنجشیر چه کاری مثبتی انجام داده به جز اینکه هر کدام شان صاحب مال و منال و زندگی تجملی و ثروت باد آورده شدند؟  مگر نه این که هنوز هم بسیاری در پنجشیر با تلخان زندگی را می گذراند ۰ چرا مردم شجاع پنجشیر در مقابل این جماعت سکوت می کنند؟  چون خودی هستند ۰ جماعت هزاره این مردم زحمت کش و با استعدادی که قرن ها مورد توهین و تحقیر؛  استثمار و استحمار شاهان خودکامۀ کشور بودند۰ رهبران مردم هزاره   هر کدام صاحب چند زن و میلیونر شدند و یک لشکر فرزند و نواسه و کواسه دارند  و با موتر های ضد گلوله و زندگی اشرافی به سر می برند؛آیا مردم نگونبخت هزاره نمی بینند؟  مگر این رهبران خود خواه نمی دانند که در قرن بیست و یک بسیاری از مردمشان هنوز هم در مغاره ها زندگی می کنند؟  مردمی که بار ها با چور و چپاول و به بردگی و تجاوز روبرو بوده اند ۰ ولی باوجود آنکه عده ای از جوانان هزاره به آگاهی رسیده و از حق و حقوق خود بسیار متمدنانه دفاع می کنند ۰ اما با وجود این رهبران سنتی شان در بر عاج نشسته و مشغول خوش گذرانی و تولید نسل هستند ۰ اما عدۀ زیادی از مردم هزاره از آن ها حمایت می کنند ۰ چون خودی هستند ۰ برای انسان چه فرقی می کند که برده ای خودی باشد یا غیر خودی ۰ وقتی انسانیت انسان نابود شد؛  مهم نیست که چه کسی این جنایت را مرتکب می گردد ۰ تا مردمان سرزمین هندوکش خود را از این درک وارونه رها نکنند؛ نه تنها از طرف بیگانگان که از سوی هم تباران خودشان نیز مورد سؤئی استفاده قرار خواهند گرفت ؛ کما این که گرفتند۰ ما باید از حقوق خود در مقابل کسانی که حق را در زیر پایشان لگد مال می کنند شجاعانه ایستادگی نمایم؛ (کانت در درس های از فلسفۀ اخلاق می گوید:  حق طلبی غیر از انتقام جویی است ۰ انسان ملزم است حقوق خود را مطالبه کند و مراقب باشد که دیگران حق او را پایمال نکنند ۰ انسان امتیاز حق طلبی را نباید از دست بدهد بلکه تا می تواند باید آن را حفظ کند چه در غیر این صورت اگر حقوق انسانی او از دست برود انسانیت او از دست رفته است ۰ پس هر کسی که به موجب انگیزۀ حق طلبی از حقوق خود دفاع می کند؛  طالب این قدرت است که بتواند از حقوق تضییع شدۀ دیگران هم دفاع کند ۰ وقتی ما می شنویم که حقی ضایع شده است یا ناحقی رخ داده است؛  خشمگین می شویم و آرزو می کنیم که تجاوز کار دستگیر و تحویل عدالت گردد ۰ مواردی است که حقوق ما در معرض تضییع است و ما نباید چنین مواردی را اجازه دهیم ۰ دشمن دو نوع است:  دشمن آشکار و دشمن غدار و مکار ۰ دشمن شریر و مخفی کار و غدار ؛ اگر قدرت داشته باشد؛  از دشمنی که آشکارا خصومت می کند؛  بسیار خطرناکتر است ۰ زیرا انسان می تواند خود را در مقابل دشمنی که آشکارا خصومت می کند حفظ کند؛  اما در مقابل دشمنی که مخفیانه خصومت می کند؛  کار مشکل است ۰ دشمنی مخفیانه و فریبکاری؛  هرگونه اعتمادی را بین انسان ها از میان می برد اما خصومت آشکار چنین نیست ۰ کسی که در گفتار و کردار صریح باشد در صورت دشمنی؛  انسان می تواند خود را در مقابل او حفظ کند اما شرارت پنهانی و خصومت مخفیانه اگر تعمیم یابد کل اعتماد را از میان می برد ۰ این نوع شرارت بیشتر از ضرب شست نشان دادن و قدرت خودرا به رخ دیگران کشیدن قابل نکوهش است ۰ زیرا شخص فریبکار هیچ عذری ندارد؛  پست و فرومایه است و نشانی از خوبی در او نیست ۰ کسی را که آشکارا شرارت می کند می توان شناخت و یا او را به راه آورد؛  دیوانگی های او را شاید بتوان اصلاح کرد اما کسی که وجودش از منبع خیر و صداقت خالی است نمی توان اورا هدایت کرد۰ ) بنابراین علت پیروزی مردم ما در جنگ ها با بیگانگان و دشمن آشکار این بوده که رودررو و مستقیم با آن ها مبارزه کرده  و در ظاهر هم پیروز گشته اند؛  اما از خودی شکست خورده  چون خودی ها سنگ دوستی را به سینه می زدند و با دروغ و نیرنگ بر گردۀ توده ها سوار شدند ۰  تا زمانی که تفکر قبیلۀ و تباری در بین باشندگان سرزمین هندوکش حاکم باشد و گلۀ تصمیم بگیریم و رمۀ فکر بکنیم؛   صد سال دیگر هم به آزادی  و عدالت اجتماعی نخواهیم رسید۰ سقراط می گوید من یک خر مگس هستم و نمی گذارم که شمابه خواب بروید و هر وقت به خواب رفتید شما را نیش می زنم تا بیدار شوید ۰ خر مگس سقراط چند خصوصیت دارد؛  شجاعت اندیشه دارد؛  حقیقت جو هستند؛  آزادیخواه هستند؛  ذهن نافرمان دارد؛  ذهن پرسشگر دارد ۰ ادوارد سعید از ذهن تبعیدی سخن می گوید یعنی ذهن سیال و متحرک و نا آرام و پرسشگر که هیچ کجا آرام نمی گیرد و هیچ وقت ساکت و ساکن نمی شود ۰ ما به تعدادی خرمگس و ذهن های تبعیدی نیاز داریم تا کار روشنگری به پیش ببرد؛  روشنفکر واقعی می تواند همان خر مگس سقراطی و ذهن تبعیدی ادوراد سعید باشد ۰  پس کار روشنفکری چون آفرینندگی دارد و تابو شکن است بدون خطر نیست ۰ به باور من روشنفکری نصیحت کردن هم نیست بلکه به بلوغ فکری و اندیشگی رسیدن است ۰ اگر کسی چنین فکر نمی کند و این خصوصیات را ندارد و یا در خود پرورش نداده است؛  همان بهتر که خود را به درد سر نیندازد و مردم را نیز سر کار نگذارد برود دنبال کار و زندگی خودش  ۰    ۰ در اینجا است که  روشنفکران تمام اقوام کشور باید به میدان  بیایند و به مردم آگاهی بدهند ۰ تا مردم درک و فهم درست از حقوق و آزادی و اخلاق پیدا کنند ۰ ولی شور بختانه تعدادی از همین شبه روشنفکران در بین تمام اقوام از نا آگاهی مردمشان استفاده ای ابزاری نموده و خود به مانع و رادع در راه پیشرفت و آگاهی مبدل شده اند ۰ بزگترین آرزوی شخصی من به تمام مردمان سرزمین نگونبخت افغانستان این است که بدانند؛ استقلال و آزادی دو رویی یک سکه هستند و بدون آگاهی به آزادی و بدون آزادی به استقلال واقعی هر گز نخواهیم رسید ۰ استقلال بدون آزادی و آگاهی فاقد ارزش است ۰ اگر فقط استقلال و جنگ علیه بیگانگان و دشمن آشکار  کافی بودند؛  باید امروز سر زمین ما جزء ده کشور برتر  دنیا می بود ۰ ( کوچۀ ما تنگ نیست؛  شادمانه باش؛ شاهراه ما؛  از منظر تمامی آزادی ها می گذرد ۰ زنده یاد احمد شاملو)