چنانچه در جامعه ما معمول است، تعدادی از بانوان به هنگام مرگ یکی از اقارب در خانه او جمع شده و به گریه جمعی می پردازند. گویند، روزی یکی از اقارب مرحومی که متوجه گریه و ناله شدید یک بانو در چنین محفلی می شود،
از او می پرسد که شما چه قرابتی با متوفا دارید که چنین زار و نالان گریه می کنید؟ آن بانو می گوید: من هیچ قرابتی با متوفا ندارم، اما «بر مرده ای خود گریه می کنم»!
تعداد زیادی از دوستان ما تفاوت در بین «شخصیت» و «برنامه» را تشخیص نمی دهند… دفاع از برنامه یا عملکرد های یک شخص را دفاع از شخصیت او و یا مخالفت با برنامه یا عملکرد های یک شخص را «دشمنی شخصی» با او می پندارند («برنامه» عبارت از فهرست اقدامات معین در زمان معین برای رسیدن به اهداف معین (کوتاه مدت و دراز مدت) یا به عباره دیگر عبارت از تعین اهداف مشخص (دور و نزدیک) و راهها و وسایل رسیدن به آن اهداف است)…
آنچه در مسایل علمی - سیاسی اهمیت دارد، موجودیت برنامه (داعیه) و شخصیت (کادر) های است که در جهت تحقق آن کار و فعالیت می کنند… زیرا «شخصیت بی برنامه» به بیراهه می رود (چون نمی داند که چه کند) و «برنامه ای بدون شخصیت» بدون اجرا می ماند. هر شخصی یا شخصیتی که در راستای تحقق آن برنامه و یا همسویی با آن گامی بر می دارد، «قابل تایید» است! ولی این امر به معنای تایید آن شخصیت تا ابد نیست؛ بلکه آن شخص تا روزی می تواند قابل تایید باشد که علمبردار آن برنامه یا داعیه باشد!
کادر ها و شخصیت ها نقش تعیین کننده در تحقق برنامه ها دارند (در غیر آن، برنامه نمی تواند چیزی بیشتر از جملات زیبا در بالای صفحات کاغذ باشد). اما باید متوجه بود که تمام شخصیت ها در جریان زندگی و مبارزه تغییر می کنند و این تغییر می تواند در جهت مثبت یا منفی باشد. متاسفانه هیچ «تضمین دایمی» وجود ندارد که مانع تغییر شخصیت ها در جهت منفی گردد (به ویژه در اثر زور و تهدید، طعمه و تطمیع، چال و فریب، انفجار و انتحار وغیره). اما آنچه شخصیت ها را تا اندازه زیادی از انحرافات کشنده نگه می دارد، روحیه و باور آنها، شفافیت عملکرد های آنها و پاسخگویی در برابر مردم یا یک تشکیلات منسجم و قوی است. در هر حالتی، شخصیت ها می آیند و می روند، ولی آنچه که مهم است و باید زنده مانده و ادامه یابد، «برنامه» است (در ضمن اینکه جای شخصیت های از دست رفته باید پر شود)!
در دنیای «پیری - مریدی» معمولا «شخصیت» ها نقش برجسته داشته و «برنامه» ارزش چندانی ندارد. در چنین دنیایی، شخصیت ها نقش «پیران» و پیروان آنها نقش «مریدان» آنها را بازی می کنند. مرید ها اکثرا پیر های خود را «معصوم» پنداشته، به آنها باور کامل و اعتماد مطلق داشته و از هر عملکرد (مثبت یا منفی) آنها تابعیت و دفاع می کنند. چون در دنیای «پیری - مریدی» تصور می شود که حتی اعمال نادرست پیران نیز «خیر» و «حکمتی» دارد که مریدان آنها نمی دانند… دنیای «باداری - مزدوری» نیز چنین است (هر چه بادار می گوید، مزدور باید تایید و اطاعت کند)!
اما در دنیای «علمی - سیاسی» چیزی بنام «پیر و مرید» یا «باور کامل» و «اعتماد مطلق» نسبت به شخصیت ها یا «رهبران معصوم» وجود ندارد… رهبران و شخصیت های سیاسی تا زمانی ارزش دارند و قابل تایید اند که علمبردار وعده ها و ادامه دهنده برنامه (داعیه) های خویش باشند!
ولی آن چیز های که یک تعداد شخصیت ها را به «رهبران محبوب» یا «قهرمانان بی بدیل» تبدیل می کند، عملکرد های شفاف (در جهت تحقق برنامه یا داعیه)، مقاومت در روز های دشوار، تسلیم ناپذیری و پاسخگویی در برابر مردم، حامیان و تشکیلات خویش است!
+ + +
همه را می توان برای مدتی فریب داد؛ تعدادی را می توان برای همیشه فریب داد؛ ولی همه را نمی توان برای همیشه فریب داد…