آلبرکامودرآیینۀآثارش؛ بخش سوم؛ کتاب انسان طاغی

 کتاب انسان طاغی درسال 1951 در فرانسه منتشر می شود؛ کامو در بارۀ این کتاب می گوید:  من احساسی همدلی زیادی با کتاب عصیان یا طغیان دارم؛ این کتاب باعث سروصداهای زیادی شد و دوستان و دشمنانی فراوانی پیدا کرد ۰

من خودم نویسندۀ این جستار از این اثر ژرف بسیار آموخته ام و بارها در خلوت خودم به این کتاب اندیشیده ام و می توانم بگویم که اثر ماندگار بر من گذاشته است ۰ البته به باور من تمام کتاب های کامو اگر درست خوانده شوند اندیشه را به حرکت و تفکر بر می انگیزد ۰ چپی ها از همان روزهای انتشار این کتاب علیه آن موضع گرفتند و آن را کتابی ضد انقلابی و ضد مارکسیستی معرفی کردند و به گونۀ غیر دموکراتیک ابراز دشمنی خودرا اظهار نمودند ۰ حتا این کتاب موجب می گردد که بین جناب ژان پل سارتر و کامو کدورت ایجاد شود که تا هنگام مرگ کامو این سردی رابطه ادامه یافت ۰ درگیری فکری تا حدی می رسد که یکی از دوستان سارتر در نقدی که بر کتاب انسان طاغی می نویسد؛ کامورا یک غیر انقلابی معرفی می کند؛  البته باید گفت که کامو هم هیچ وقت به معنایی مارکسیستی کلمه خودرا انقلابی نمی دانست؛  به همین دلیل کتاب طغیان را می نویسد تا فاصلۀ خود را با انقلابیون مشخص و بیان کند ۰ کامو در جای به طعنه به جریان چپ منتقد خود می گوید:  " کسانی که فقط صندلی خودرا در مسیر تاریخ قرار می دهد با آنها زاویه و اختلاف دیدگاه دارم " ۰ کامو روشنفکر و متفکری است که هم از طرف جناح چپ و هم از جانب جناح راست بسیار ناجوانمردانه مورد حمله قرار می گیرند ۰ کتاب طغیان یا عصیان در بحبوحۀ جنگ سرد نوشته شده است ۰ کامو چون کار ژورنالیستی هم می کرد نسبت به مسائل جهانی شناخت و آگاهی خوبی داشت و این اثر را با یک تعهد روشنفکرانه واخلاقی تحریر می کند ۰ در این کتاب تمام ایدئولوژی ها و درک خشونت آمیز مورد نفی قرار می گیرد ۰ مفاهیمی کلیدی که کامو در این کتاب از آن استفاده می کند در یادداشت های روزانه اش نیز یافت می شود ۰ به طورنمونه کامو در نوشته های روزانه اش از چیزی بنام قرن وحشت نام می برد که در این کتاب نیز جلوه می نماید ۰ کامو می نویسد که ما در عصر و زمان رعب و وحشت به سر می بریم؛ چون انسان متأسفانه به تاریخ سپرده شده است ۰ کامو می گوید برای نجات از این ترس و خشونت باید درست اندیشید و کاری کرد ۰ اما فضایی  ترس و خشونت جای خوبی برای فکر کردن نیست ۰ تو گویی که کامو این سخنان را امروز و برای تحلیل شرایط کنونی نوشته است ۰ کامو می گوید ما در جهان و زمانی زندگی می کنیم که انسان کشی یک امر عادی گردیده و آدم کشی ما را به سوی آدم کشی بیشتر می کشاند ۰ کامو می گوید که ما باید در بارۀ همۀ جنایات و این کشتار وحشیانه فکر نمایم و تصمیم بگیریم و انتخاب بکنیم که در کجا و در چه سمتی ایستاده ایم تا مرزها مشخص گردد ۰ در کتاب انسان طاغی کامو به زیبایی تمام به این مسائل می پردازد ۰ این کتاب نه تنها آیینۀ زمان خودش است بلکه روشنگر و آیینۀ زمان ما و شاید هم زمان آینده باشد ۰ کامو در این کتاب از اسطورۀ هابیل و قابیل آغاز می کند از کشته شدن هابیل به دست قابیل و این بحث را می کشاند به انقلاب فرانسه و کوره های انسان سوزی آشویتس هیتلری و نظام مخوف استالینی و تا زمان خودش امتداد می دهد ۰ البته کامو به گونۀ ذات گرایانه به انسان نگاه نمی کند و نمی گوید که ما انسان صد در صد خوب و یا صد در صد بد داریم ۰ کامو جهان انسانی را رنگارنگ و حد اقل خاکستری می بیند ۰ ( یا به سخن مولانایی بلخی:  در تک دریا گهرباسنگ هاست --- فخرها اندر میان ننگ هاست ۰) کامو می گوید اگر به ذات گرایی فلسفی در بارۀ انسان باور نداریم؛  پس باید دلیل یا دلایلی برای توضیح  آدم کشی و جنایاتی که وجود دارند بیابیم و کامو دنبال یافتن این دلیل و علت آن است که در کتاب طغیان به این امر می پردازد ۰ کامو می گوید انسان کشی یک امر جمعی می باشد ولی خودکشی یک امر فردی است ۰ کامو در کتاب طغیان به کنش جمعی به مسئلۀ گناه جمعی و نیز به مسئلۀ راه حل جمعی ما را توجه می دهد ۰ در کتاب بیگانه یک فرد است که دست به کنش می زند و با مسائل گونا گون در گیر می شود ۰ واین پرسش که آیا می توانم خودرا بکشم به این سؤال مبدل می گردد که آیا من می توانم دیگران را بکشم؟  کامو در انسان طاغی می گوید: در زمان انکار بررسی موقعیت انسان در برابر خودکشی می توانست فایدۀ برساند ؛ولی در عصر ایدئولوژی ها باید تکلیف خود را با آدام کشی بگیریم ۰ در زمان حاکمیت ایدئولوژی ها پرداختن به موضوع خودکشی دیگر کافی نیست؛ چون مسئلۀ کلانتری بنام انسان کشی جمعی وجود دارد ۰ کامو از نازی ها و جنایات استالین نام می برد ۰ بسیار جالب است که همین ایدئولوژی تمامیت خواه امروز هم دست به آدم کشی می زند مثل طالبان جهل در سرزمین هندوکش و القاعده و داعش؛  به اندازۀ که قدرت و توانایی دارند انسان ها را قتل عام می کنند و روشنفکران باید به بررسی آن بپردازند؛  همان کاری که کامو در زمان خود نمود ۰  طغیان کامو نه طغیان کمونیستی یا فاشیستی یا آنارشیستی یا حتا اگزیستا نسیالیستی از نوع سارتر نیست ۰ بلکه یک طغیان مختص خود کامو است که علیه پوچی و خشونت ووحشت می باشد ۰ انسان طاغی کامو در مقابل سرنوشت و تقدیر قیام می کند و به آن نه می گوید ۰ به  باور کامو این شرایط؛ شرایط یک فرد نیست بلکه کل بشر را در بر می گیرند ۰ انسان طاغی سرسپردگی و فرمانبرداری را نفی می کند و می کوشد که از صغارت خود ساختۀ خویش نجات یابد ۰ کامو غیر مستقیم به پدیدار شناسی خدایگان و بندۀ هگل اشاره می کند و آن دیالکتیک ۰ بنده و برده اولین حرکت اش را به نظر کامو بر این می گذارد که باید عصیان بکند و این عصیان برای همگان است نه برای شخص خودش؛  چون آگاهی که این برده یا بنده دارد؛ فقط آگاهی نسبت به خودش نیست بلکه نسبت به همه است یعنی در پی یک ارزش مشترک است ۰ کامو در بارۀ ماهیت و سرشت انسان سخن می گوید ۰ کامو عصیان و طغیان متافیزیکی را مطرح می کند؛ سرشت انسان برای کامو مهم است؛  برای کامو طغیان یک اصل متافیزیکی است که پایه و اساس کنش و عمل انسان می باشد ۰ کامو می گوید :" من طغیان می کنم پس هستم "۰ خود آگاهی جمعی و کرامت جهانشمول برای کامو بسیار مهم است ۰ کامو نگاه دینی به آفرینش را مورد پرسش قرار می دهد ۰ کامو می گوید اگر خدایی است پس او مسئول شر در جهان است ۰ هرچیزی که از انسان برده می سازد؛  انسان حق دارد علیه آن قیام کند ۰ کامو بحث انقلاب را از بحث طغیان جدا می کند و درست به همین دلیل  بیشتر روشنفکران آن دوره در مقابل کامو قرار می گیرند ۰ ولی بعد از سپری شدن چند دهه از آن جو انقلابی یعنی دهۀ پنجاه و شصت میلادی اکثریت روشنفکران امروزی فرانسه  با کامو همراه و همدلی هستند و حق را به جانب او می دانند ۰ کامو در توضیح طغیان و تفاوت آن با انقلاب می گوید: طغیان یک امر محدود است و حدومرزدارد و هیچگاه مطلق نمی گردد ۰ طغیان یک امر انتزاعی نبوده بلکه یک امر واقعی و عینی و ملموس است؛  مثلأ مبارزه بر ضد بردگی و خود کامگی یک فاکت و واقعیت است نه یک چیزی توهمی ۰ انقلاب می تواند یک امر انتزاعی باشد؛  مثلأ کسانی بگویند ما برای ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا و جامعۀ بی طبقه مبارزه می کنم؛  ولی هیچ کس نمی داند که کی و چگونه و یا اصلأ چنین امری ممکن است ۰ یا گروه های مذهبی و افراطی مانند طالبان و یا داعش و  حتا اسلامگرایان سیاسی که به زعم خودشان به دنبال حکومت عدل اسلامی هستند ولی حدود و ثغور آن را حتا خودشان نیز به درستی نمی دانند؛  وبه گونۀ عینی و واقعی قابل نشان دادن نیست ۰ دوم اینکه انسان طاغی فردی است که از حدود آزادی خودش آگاهی دارد ۰ به باور کامو آزادی بی حدومرز باعث تجاوز به حریم آزادی دیگران شده و حتا موجب کشتن و نابود کردن مخالفین می شوند و این در یک انقلاب محتمل است مثل انقلاب روسیه؛  چین و ۰۰۰۰؛  طغیان با آزادی بی حد و مرز هیچ همخوانی نداشته بلکه با آن به شدت مخالف است ۰ در طغیان متافیزیکی کامو معادشناسی و غایت شناسی جایی ندارند؛  این طغیان گام به گام و سنجیده و واقعگرایانه حرکت می کند ۰ در انقلاب فقط جابجای قدرت مهم است ولی در طغیان آگاهی و خود آگاهی و پرسشگری و اندیوید یا فردیت مهم است؛  چون به باور کامو بدون آزادی های فردی و خود گردانی فردی همۀ ایدئولوژی ها و انقلاب ها از انسان استفادۀ ابزاری می کنند ۰ نکتۀ سوم این است که کامو با فلسفۀ تار یخ و تاریخیگری مشکل دارد و در طغیان کامو فلسفۀ تاریخ جایی ندارد ۰ چون هم مارکسیسم و هم مذهبی های اسلامگرا به یک نوع فلسفۀ تاریخ باوردارند و فکر می کنند موتور تاریخ به سمتی که آن ها همه چیزش را می دانند در حرکت است واین همان دترمینیسم تاریخی است که کامو به شدت از آن گریزان می باشد ۰ در انقلاب ها این فلسفۀ تاریخ است که به انقلاب ها معنا و هدف می دهد ۰ موضوع سعادت انسان فقط در فلسفۀ  تاریخ طرح می گردد؛  چه انقلاب اسلامی یا سوسیالیستی و یا فاشیستی تفاوت ندارند و هر نوع تفکری که چنین به انسان و تاریخ می نگرند ۰ زمانی که ایران بودم و سخنرانی های خمینی را گوش می کردم همیشه تأکید می کرد که در قرآن وعده داده شده که حتا اگر یک روز به پایان جهان و تاریخ مانده باشد ما پیروز می شویم و نیز در آثار دکتر علی شریعتی هم این نوید داده می شود که مستضعفان بالاخره پیروز خواهد شد ۰ من گاهی که با آقایان چپ مارکسیستی مواجه می شوم آن ها نیز آینده را از آن خود می دانند ۰ این جماعت چه مذهبی و چه چپی توگویی تمام پیچ و خم ها و سوراخ سنبه های تاریخ را یکبار رفته اند که آنچنان مطمئن و با اعتماد به نفس اظهار نظر می کنند ۰ به باور کامو این نگاه تاریخ را به یک الوهیت تبدیل می کند و تاریخ را بسیار ایدئولوژیک می نگرند و اگر تاریخ را چنین مطلق نمی دیدند مشکلی نبود ۰ در پایان کتاب کامو از واقع گرایی و به مفهوم بنام اندیشۀ نیمروز سخن می گوید؛  نیمروز یا نیمۀ روز مثلأ ساعت دوازده و هم به معنای مدیترانه است و برای کامو فضایی مدیترانۀ ؛ فضایی آفتاب است؛  فضایی طبیعی است ۰ فضایی انسان های خونگرم و خوشحال است؛  فضایی الجزایر و جنوب فرانسه است ۰ ( لازم می دانم که در اینجا یاد آور شوم که در تمام آثار کامو نور؛  خورشید و آب و به طور کلی فضایی مدیترانه خوش آیند است؛  کامو عاشق این ناحیه و تمام مردمان حوزۀ مدیترانه است؛  برای کامو اروپای شمالی جای جذابی نیست و مردمان آن نیز آن گرمایی مردمان مدیترانه و حتا آن فرهنگ غذایی را ندارند ۰) اگر دوستان کتاب " چنین گفت زرتشت نیچه " را خوانده باشد می دانند که کامو مفهوم نیمروز را از نیچه وام می گیرد ۰ نیچه می کوید:  " تنها آن زمان که خداوند در جای گرفته است؛  شما بار دیگر رستاخیز کرده اید؛  تنها اکنون است که نیمروز بزرگ فرامی رسد؛  تنها اکنون است که انسان والاتر خداوند زمین می شود ۰" در کتاب چنین گفت زرتشت؛  زرتشت در نیمروز به خوشبختی دست می یابد ۰ نیمروز جایست که در آن افراط و تفریط وجود ندارد ۰ آنجا به نوعی از تعادل و توازن می رسیم ؛ چون در آنجا تفکر نیمه شب وجود ندارد ۰ به باور کامو در نیمروز تفکر گناه؛  تفکر ایدئولوژیک؛  تفکر جوامع استعماری و برتری طلبی جایی ندارند ۰ تفکر سلطه از همه نوعش در نیمروز نیست زیرا این ها تفکرهای نیمه شب هستند ۰ ( دوستانی که کتاب چنین گفت زرتشت را می خواند باید به مفهوم نیمروز دقتی زیاد بکنند و گرنه چیزی از آن نخواهند فهمید)  در طغیان کامو میانه روی و تعادل می بینید و از سلطه و سلطه گری خبری نیست ۰ کامو می گوید:  زیبایی انقلاب نمی کند ۰ طغیان دارایی یک محتوایی زیبایی شناختی است؛  چرا؟  چون طغیان نفی کامل نیست ولی انقلاب نفی کامل است یعنی غیر از خودش همه چیز را نفی می کند ۰ حتا انقلاب زیبایی را نفی می کند چنانکه کرده است ۰ طغیان کامو رد دیگران نیست اما ایدئولوژی دیگران را انکار و رد می کند ۰ انسان ها را به خودی و غیر خودی تقسیم می کند ۰ می گوید هرکه با ما نیست علیه ماست ۰ کامو می گوید: من طغیان می کنم پس ما هستیم؛ بنابر این در طغیان کاموی " ما" هست نه "من" ولی در  در ایدپولوژی "من" است به اضافۀ چند تن محدود ؛ یعنی ایدئولوژی کثرت گرایی یا پلورالیسم را بر نمی تابد ۰ در کتاب طغیان دو مفهوم بسیار مهم و کلیدی هستند یکی " آزادی" و دیگری " عدالت اجتماعی " ۰ سلطۀ مطلق قانون آزادی نیست چون قانون می تواند ناعادلانه باشد ۰ عدالت مطلق آزادی را نفی می کند؛  زیرا اجازه نمی دهد که در بارۀ عدالت سخن بگوییم چون عدالت مطلق ادعای خدایی دارد ۰ طغیان با نهیلیسم مخالف است ۰ طغیان دارایی بینش اخلاقی است ۰ طغیان واقع بین است ۰ طغیان کامو دنبال ضمانت تاریخی نیست و جنبۀ تراژیک تاریخ را قبول دارد؛  یعنی ما انسان ها تلاش خودرا در یک وضعیت تراژیک انجام می دهیم ۰ به باور کامو هنرمند کسی است که بتواند و بخواهد واقعیت موجود را به چالش بکشد ۰ زیبایی انقلاب نمی کند ولی زیبایی حقیقت را به گونۀ جدی به چالش می کشد ۰ پرومته به انسان آتش را ارزانی داشت و نیز آزادی را و انسان ها امروز فنون را دارندولی آزادی را کنار گذاشته اند ۰ به باور کامو نقطۀ پایانی پوچی یا بیهودگی یا بی معنایی نقطۀ آغاز طغیان است و نقطۀ پایانی طغیان شروع انقلاب است ۰ پوچی و طغیان دو مفهوم متضاد هستند؛  یعنی انسان پوچ طغیان نمی کند و انسانی که طغیان می کند به پوچی " نه " می گوید ۰ آگاهی با طغیان پا به جهان می کذارد ۰ کامو با تمامیت هگلی و مارکسی مخالف است ۰ کامو می گوید انقلابی که توتالیتاریسم را بیاورد نمی تواند قابل قبول باشد ۰ کامو می گوید که ما باید با ترس و سکوت مبارزه کنیم ۰ آنچه که باید از آن دفاع بکنیم تعامل و گفتگو میان انسان ها ست ۰( همۀ ما انسانیم؛  سیاه؛ سفید؛  سرخ؛  زرد؛  فرقی نمی کند؛  تنها؛ افکار مان چهرۀ ما را سیاه یا سفید می کنند)