پرخاشگری دینی بخش دوم

۲.  اوج و زوال  امپراتوری های ساسانی و بیزانس: دو امپراتوری مقتدر زمان
"دریای نیل" از یک سو، "دجله و فرات" از سوی دیگر، نهر های خروشان در خاور میانه  در ازمنه های تاریخی  بیشتر از چهار هزار سال زمینه ساز ظهور تمدن های  ویژه "فراعنه"، "آسوری و بابل" شناخته میشوند.


می سال ۲۰۱۸

 


پرخاشگری دینی


- در گستره ای امپراتوری اعراب -

 

نظر گذرای تاریخی بر فراز و نشیب امپراتوری اعراب
- از ظهور پیامبر اسلام تا جنبش "بهار عربی" –

۱. پیش گفتار: "امپراتوری معاصر"  در تضاد با ساختار  "دولت-ملت"
۲.  اوج و زوال امپراتوری های ساسانی و بیزانس: دو امپراتوری مقتدر زمان
۳. زیرساخت مادی و پیوند های اجتماعی  اعراب بادیه نشین
۴. شهر مکه، زادگاه پیامبر اسلام  در واحه ای بزرگ حجاز
۵. هجرت پیامبر  اسلام، ساختار  "دولت-شهر مدینه"
- نطفه بندی امپراتوری عرب -
۶. "پیامبر اسلام، بانی تیوکراسی و پایه گذار امپراتوری اعراب
۷. "غارت و باج گیری"، زیرساخت گسترش "حاکمیت الهی مدینه"
۸. فتی شیسم پردهٔ مهبل، تبعیض جندر
۹. توجیه قرآنی "تیوکراسی اسلام" – رابطه "حاکمیت الهی" با شمشیر 
۱۰.  معضل جانشینی پیامبر اسلام: جدال زعامت  بین "مهاجرین و انصار" 
۱۱. امپراتوری اموی ها: نظام ارثی "اشرافیت قریش"  - دمشق محور –
۱۲. امپراتوری عباسی ها: انتقال قدرت سیاسی در درون قبیله قریش -بغداد محور-
۱۳. فروپاشی امپراتوری عرب: "خستگی تاریخی"،  فرقه گرایی و  فساد
۱۴. امپراتوری اسلام در تصادم تضاد های درونی و تهدیدات خارجی
۱۵. عوامل تاثیر گذار ناشی از  فرو پاشی امپراتوری عثمانی
۱۶. روند مسخ شده فورماسیون "دولت-ملت" در جهان عرب
۱۷. گفتمان بنیاد گرایی از جنبش اخوانی تا مدرسه دیوبندی
۱۸. روند چند بعدی در جهان عرب به سوی تراژیدی تاریخی
۱۹. بهار عربی: از یک جرقه آتش بر می خیزد
۲۰. پس گفتار: تیوکراسی در رویارویی با دموکراسی
۲۱. رویکردها

بخش دوم

۲.  اوج و زوال  امپراتوری های ساسانی و بیزانس: دو امپراتوری مقتدر زمان
"دریای نیل" از یک سو، "دجله و فرات" از سوی دیگر، نهر های خروشان در خاور میانه  در ازمنه های تاریخی  بیشتر از چهار هزار سال زمینه ساز ظهور تمدن های  ویژه "فراعنه"، "آسوری و بابل" شناخته میشوند.  در بین این دو  سرزمین پرآب و حاصل خیز با  مدنیت های شکفت آور باستانی، خطه خاک "عربستان"، سرزمین بدون آب و علف در بخش های وسطی "شبه جزیره عرب" موسوم به حجاز جغرافیای زمان را رقم میزد. پس از اضمحلال تمدن های "فراعنه و بین النهرین" و  در نتیجه تعاملات دراز مدت تاریخی بازهم، در غرب شبه جزیره عرب "امپراتوری بیزانس" – میراث خوار قسمی امپراتوری روم - و در شرق  شبه جزیره عرب "امپراتوری ساسانیان" – میراث خوار هخامنشیان – در سده های ششم و هفتم عیسوی گردانندگان سرنوشت خطه بزرگی از کنار مدیترانه تا "باختر زمین" و "آسیای میانه" شناخته میشوند.
این دو امپراتوری پهناور که دارای تمدن های باستانی شگفت آوری بودند، در خوف و هراس از همدیگر، سال های متمادی هم چشمی و هم زیستی داشتند. در این امپراتوری های با عظمت که استوار بر شیوه باج گیری و باج دهی باستانی بوده و گویای جغرافیای زمان "خاور زمین و باختر زمین" به مثابه دو دنیای متفاوت بودند،  به ترتیب آیین مسیحیت و زردشت حکم روایی داشتند.  در اطراف و اکناف "تنگی بس فر"، پشت دیوار های عظیم بناهای تاریخی کلیسا های متنفذ و قصرهای مرمری، امپراتورهای بیزانس "فخر فروشی" میکردند. گستره امپراتوری بیزانس از آسیای صغیر، سوریه، فلسطین، مصر، شمال افریقا تا جزایر یونان و سرزمین های بالکان میرسید. قدرت و نفوذ قیصر بیزانس زبانزد همه جا بود. بیزانس از امپراتوری روم "هنر جنگ افروزی و جهان گشایی" را به میراث برده بود. اما درک و برداشت قیصران بیزانس از "سیاست" ناشی میگردید از هنر "ترکیب مواد سمی غرض کشتن دشمنان، نیرنگ، خیانت و تقلب". [۱]
در کوچه و بازار بیزانس که از نگاه رسمیات محور آیین مسیحی محسوب میشد، پیرامون عقاید و نظریات دیگر اندیشان آزادانه و بدون خوف و هراس گفتگو میشد.  کثرت گرایی دینی-سیاسی هرگز هسته امپراتوری بیزانس را با خاطر مواجه نساخت. برخلاف  تاج و تخت بیزانس از یک طرف از سوی "گروه های بدوی" و قبایل چادر نشین جهان غرب، از قبیل الان ها، هون ها و  سلاو ها  تهدید گردیده و از سوی دیگر قیصران و امرای بیزانس با چالش های "جهان کشایی" ساسانیان زردشت کیش دست و پنجه نرم میکردند.
امپراتوری ساسانی، این سرزمین "آتش پرستان" آهورا مزدا، از دیر زمانی با امپراتوری های باستان خاور زمین در کشمکش های نظامی و پیوند های آسیب پذیر سیاسی قرار داشته، هنگامی شکست خورده و بعضاً  در اثر پیروزی های نظامی و تسلط بر اراضی پیرامونی امپراتوری های خصم بر دروازه های قیصر های  بیزانس دق الباب کرده است. پهنای جغرافیای "سرزمین آتش پرستان" در چارچوب امپراتوری ساسانی از سرزمین های مرزی بیزانس در غرب تا آسیای میانه در شرق و از خلیج فارس در جنوب تا کوه های قفقاز در شمال گسترش داشت. زیرساخت اقتصادی امپراتوری ساسانی را در همان برهه ای تاریخی - مانند امپراتوری های دیگر باستان  - اگر از یک سو جذب تولید مازاد زراعت و باج و خراج از سرزمین های تحت وصایت امپراتوری تشکیل میداد، از سوی دیگر امپراتوری ساسانی از طریق "راه ابریشم"، از "تجارت ترانزیت" بین امپراتوری های چین و بیزانس و هم چنان در پیوند با بقایای امپراتوری کو شانی تا مرزهای هند بهره میبرد.   امپراتوری ساسانی، گرچه که حامی آیین زردشتی بود، با پیروان دین بودایی، به ویژه در دامنه های هندو کش در همزیستی مسالمت آمیز داد و ستد داشته و حتی در زمان آنها پیروان بوداییان دو تندیس بزرگ بودا را در بامیان ساختند. [۲]
حدود شش صد تا هزار سال قبل از میلاد زردشت، بانی آیین زردشتی که بر نیایش آتش تاکید میکرد، در بلخ تولد شده، و از این شهر راه و روش زردشتی در زمان امپراتوری ساسانی زیاد گسترش یافت. ولی آیین زردشتی به نوبت خود توسط "مزدک پسر بامداد" در اوایل سده ششم پس از میلاد به چالش کشانده شد. در این ایام که  مقارن با حکم روایی "قباد" بود، اوضاع امپراتوری ساسانی  سخت آشفته بود. کشمکش های خونین بین پیروان زردشت، مزد کیان، یهودیان و مسیحیان جریان داشتند. مزدک، حامل پیام "برابری و عدالت"  که خود از روحانیون زردشتی بود، به دو اصل "نور و ظلمت" و رهایی نهایی نور باور داشت. از زبان مزدک نقل گردیده است: "خداوند وسیله معیشت را در زمین نهاد تا مردم آنها را به تساوی میان خود تقسیم کنند، چنانچه هیچ یک از آنان نتواند بیشتر از سهم خود بگیرد. اما مردم به یکدیگر ستم ورزیدند و در پی آن برآمدند تا بر دیگری برتری یابند؛ زورمندان ناتوانان را بشکستند، روزی و دارایی را برای خود گرفتند." [۳] به باور مزدک چون مال و ثروت منجر به درگیری ها میگردد، او خواهان پیاده کردن اصل "مساوات و توزیع عادلانه" بود. همچنان  در مورد حق زن، او از "تک همسری" دفاع کرده و توانست – طوری که اسطوره تاریخ می گوید -  قباد،  پادشاه ساسانی را متقاعد بسازد تا حتی "زنان" حرم را نیز تقسیم کند.  اگر برنامه های "توزیع ثروت از طریق تقسیم اراضی بزرگ، جلوگیری از احتکار و تعدیل سهم مالکان از بازده زمین" را در نظر بگیریم، مزدک بانی یک جنبش بزرگ اقتصادی-اجتماعی بود. آیین مزدک توسط روحانیون زردشتی به عنوان "یک بدعت" شناخته شده و "انوشیروان"، پادشاه ساسانی دست به قتل و قتال مزدک و مزد کیان زده و "دین زردشتی" را دین رسمی اعلام کرد.
"خسرو"، جانشین قباد از تیسفون، در کنار نهر فرات که بر قلمرو ساسانیان حکومت میکرد، بخش های بزرگ امپراتوری بیزانس را تصرف کرد. در جنگ های که  بین قیصر های بیزانس و ساسانی ده ها سال دوام کرد، هر یک به نوبت خود آز آیین "مسیحیت" و "زردشتی" به مثابه ابزار بسیجی استفاده کرده و "جنگ های گسترش سلطه های امپراتوری" ر| جنگ های مذهبی یاد کردند.
این کشمکش های تاریخی توام با خونریزی ها منجر گردید به آنکه، بار کمر شکن هزینه های جنگی روز بروز افزایش یافته، اهالی دهکده ها مجبور به ترک خانه ها و آشیانه های شان گردیده، اراضی لا مزرع باقی مانده، راه های تجارتی مسدود گردیده، کاروان های حامل مواد تجاری از حرکت بازمانده و "کار و بار روزمره" با رکود مواجه گردد:
در نتیجه دو امپراتوری "مقتدر و متمدن" زمان در سیر قهقرایی قدرت امپراتوری قرار گرفته، از نگاه اقتصادی و سیاسی در درون و از نگاه نظامی فرامرزی سخت آسیب پذیر گردیدند. درست این نقطه عطف تاریخ است که یک نیروی "قبایلی عرب تبار" از  یک سرزمین بی آب و علف که در بین دو امپراتوری بزرگ جهان زندگی بدوی داشت، با نیروی شمشیر و بنام "اسلام"، یک دین تازه دم "حاکمیت الهی"  نه تنها "تیسفون"، پایتخت امپراتوری ساسانی را به تل خاک مبدل میسازد، بلکه در  "تنگی بس فر"، دروازه های پایتخت بیزانس را نیز فرو میریزند. در آستانه این دیگرگونی تاریخ در یک طرف گویا یک نیروی بدوی، بادیه نشین،  متهوّر، در پی کسب ثروت مادی و آراسته با نوید به نعمات اخروی در رویاروی با نیروهای از رمق افتاده، متضاد و تاریخ زده ای امپراتوری های بیزانس و ساسانی صف آرایی میکند.